دموکراسی ، اشرف نشینی ، اولاف پالمه…..!؟

موضوعات سیاسی ، غالبا ظرفییت طنزپردازی را دارند . ولی بعضی موضوعات ظرفییت همه چیز را دارند به جز طنز . فقط جهت یادآوری بگویم که طنز با مسخره کردن فرق دارد . طنز حرمتی دارد که گفتنی نیست ولی مسخره کردن یه چیز دیگه ست…..

درآستانه ایام دهه زجرهستیم . دراین ماه امام ره….وارد شد . امام ره….بد جوروارد شد . امام ره…..هنوز خارج نشده است . کشف دومین اختلاس بزرگ تاریخ ایران توسط مدیرعامل یکی از کارخانه های روغن نباتی و فرار ایشان بر امت امام ره… پسند مبارک باشد .

حسین پناهی درخاطراتی گفته بود : اون قدیما به ما می گفتند نباید پپسی بخورید,گناه دارد.وقتی به تهران آمدم,اولین کاری که کردم,از یک دستفروشی یک پپسی گرفتم.درش تالاپ صدا کرد و باز شد.بعد خوردم دیدم که خیلی شیرین است.آن روز نتیجه گرفتم که گناه شیرین است. حالا هم حکایت اختلاسهای زنجیره ای است که نه گناه دارد و نه عاقبتی …..مثل سیاست…..

ازاین جمله نشست حلواخوری اولاف پالمه درسوئد ؛ ولی عجب بسازوبفروشی راه افتاده…؟هنوز نم سیمان آلترناتیوهای قبلی خشک نشده ؛آلترناتیو بعدی دیوارش میره بالا …..بی انصافا اول بذارید ببینیم رضا پهلوی به کجا میرسه ، میتونه با مشورتهای تخمی مشاوران چاکرمنش دوران اجدادش سقف بزنه یا نه ؟ اینکه رضا پهلوی خودش را گاندی ایرانی هخایی معرفی کند ، درتوانمندیش تاثیری ندارد . قبلا هم اکبرگنجی یا همون اکبرپونز خودش را کاندید گاندی شدن کرد ولی کسی به تخمش حساب نکرد و طرف هم رفت بنیاد فریدمن و یه جایزه نیم میلیون دلاری گرفت و چسبید به رتق و فتق امور فیزیکی ! حالا بقیه هم کمی صبرکنند و بعد شروع کنید . اینطوری افت قیمت انواع آلترناتیو و گاندی هم ندارید ! ولی بدون دوغاب گاندی افت قیمت خواهید داشت! ( بیچاره گاندی )

ساده زیستن گاندی

بنا به گزارش رادیو پژواک، رادیو سراسری فارسی زبان دولت سوئد، قرار است در روزهای شنبه و یک شنبه ۴ و ۵ فوریه ۲۰۱۲، کنفرانسی در استکهلم، در رابطه با پیروزی انقلاب اسلامی و دهه زجربرگزارشود. این جلسه با تلاوت آیاتی ازقرآن شروع میشود. فاتحه خوانی برای شادی روح اولاف پالمه بخش دیگری ازبرنامه است . ماکت مقوایی امام ره….همراه با سرود ای امام ره… ۳۳ بارگرداننده میشود . پذیرایی با خوراکی و آب زرشک و سماق….بقیه ماجرا انجام میشود . دراین جلسه به شرکت کنندگان جایزه نقدی هم داده میشود که شامل : زمین ؛ خانه ، الماس ، دست بز ، ماچ ، روسری ، انواع وسایل چپاندنی و….. این جلسه خیلی چیزاست ……Jens Orback که یک راس مدیراین جلسه است گفته است : به جون ننم جمع آوری این همه مفت خور و جلمبور سیاسی با مارک اپوزسیون دریک محل کارساده ای نبود؛ پدرم دراومد !

محسن سازگارا: ما بر حول پروژهء «انتخابات آزاد» دراستکهلم جمع می شویم وضمن فاتحه به روح اولاف پالمه می خواهیم از تجربهء دنیا در این مورد آگاه شویم…فقط نچائی کچل…..

حسن شریعتمداری: کنفرانس استکهلم سمیناری بیش نیست ما هم مخترع «انتخابات آزاد» نیستیم…ولی مخترع چیزای دیگه که هستید زرنگ ؛ بگم…بگم…..میگم ها….. !

شهریار آهی: بنیاد اولاف پالمه تصمیم گرفته است این جلسه بسته باشد اما گزارش آن منتشر خواهد شد………. پس این بنیاد است که بسته و منتشرمیشود …..چه ظرفییتی ازدرعقب !

فریدون احمدی: در حال حاضر موضوع «آلترناتیو» برای ما مطرح نیست……حالا بفرمائید تو ، دم دربده . نکنه تعارف میکنید ؟ ای بابا شما هم بسازید . فعلا که فصل بسازوبفروشه !

مهران براتی: هیچ سازمانی در خارج و بدون پشتیبانی مردم نمی تواند بدیل سازی کند….اونوقت این مردم درذهن شماها کیا هستن !؟
بقیه شرکت کنندگان که عمدتا از گونه چرندگان وخزندگان زمین سیاست هستند:ما همه سربازاونیم اوباما…گوش به فرمان توئیم ای عظما…

تقدیم به حلواخوران پالمه ای و پادشاهی و عقیدتی و……

یه مرد ۸۰ ساله میره پیش دکترش برای چک آپ. دکتر ازش در مورد وضعیت فعلیش می پرسه و پیرمرد با غرور جواب میده : هیچوقت به این خوبی نبودم. تازگیا با یه دختر ۲۵ ساله ازدواج کردم و حالا باردار شده و کم کم داره موقع زایمانش میرسه. نظرت چیه دکتر؟
دکتر چند لحظه فکر میکنه و میگه: خب… بذار یه داستان برات تعریف کنم. من یه نفر رو می شناسم که شکارچی ماهریه. اون هیچوقت تابستونا رو برای شکار کردن از دست نمیده. یه روز که می خواسته بره شکار از بس عجله داشته اشتباهی چترش رو به جای تفنگش بر میداره و میره توی جنگل. همینطور که میرفته جلو یهو از پشت درختها یه پلنگ وحشی ظاهر میشه و میاد به طرفش. شکارچی چتر رو می گیره به طرف پلنگ و نشونه می گیره و ….. بنگ! پلنگ کشته میشه و میفته روی زمین ! پیرمرد با حیرت میگه: این امکان نداره! حتما” یه نفر دیگه پلنگ رو با تیر زده !

دکتر یه لبخند میزنه و میگه: دقیقا” منظور منم همین بود !

نتیجهء اخلاقی : هیچوقت در مورد چیزی که مطمئن نیستی نتیجهء کار خودته…. ادعا نداشته نباش !

موضوع بعدی مربوط به یک فقره سرهنگ امریکایی وسلی مارتین- فرمانده جیاتیف و نیروهای حفاظتی زندان اشرف ۲۰۰۵ ـ ۲۰۰۶است که گفته : من افتخارمیکنم یک اشرفی هستم ! به جان همگی کم آوردم ! یعنی فقط یه قدم مونده تا کل پنتاگون به اشرف نشینی افتخارکنه و این است ارزشهایی که آقای مسعود رجوی زمانی معترض بود : چرا ارزشهای مجاهد را مسخره میکنید؟مثل این است که خامنه ای معترض باشد که چرا ارزشهای حکومت اسلامی را مسخره میکنی !؟
http://www.hambastegimeli.com/index.php?option=com_content&view=article&id=33411:-l-r&catid=21:2010-01-17-21-49-36

سرهنگ ادامه داد : در دوره های جداگانه مان در عراق هم ژنرال دیوید فیلیپس و هم من زمان زیادی را برای روشن کردن شایعاتی که از وزارت خارجه مان منتشر و تکرار میشد، گذاشتیم. یکی این بود که اعضا خلاف میلشان نگه داشته میشوند. دیوید و من در این مجتمعها می رفتیم. ما با همه آنهایی که میتوانستیم دست میدادیم. هر کسی که میخواست برود، میتوانست دست ما را بگیرد و با ما بیاید. همچنین من زمان قابل توجهی را شبها برای چک نقاط بازرسیشان گذراندم و با محافظین صحبت میکردم. و یک اشرف کولا می نوشیدیم و از هم صحبتیشان لذت میبردم. من در حالی که به مجتمعها میرفتم و با آنها وقت میگذراندم، آنها را خوب شناختم. آنها ادعا میکنند وقتی هنوز من آنجا بودم که آنها عضوگیری میکنند و برای من یک پیام اضطراری برای یک مجتمع مشخص ارسال شد…..

کافیه دیگه . فقط خواستم یه حال و احوالی با سرهنگ اشرفی داشته باشم . چطوری سرهنگ ؟ خوبی ؟ خانم والده خوبن ؟ ماها رو که یادت هست توی زندان تیف ….!؟همان زندانی که زندانیانش ازنظردولت امریکا تروریست بودند ؛ چون از مجاهدین جدا شده بودند ! از نظرحکومت اسلامی مرتد بودند چون با حکومت سر ناسازگاری داشتند ! و از نظررهبری مجاهدین مزدور بودند و همگی درچراگاه وزارت اطلاعات اسلام میچریدند و چنین تصویری توسط انصاررسمی و غیررسمی رهبرعقیدتی تبلیغ میشد….وقتی هم از همین چراگاه اسلام حاکم عده ایی به چراگاه رهبرعقیدتی خزیدند هیچکدام به روی نامبارک نیاوردند که چی بود و چی شد ؟ و بیشترین فشارهم ازطرف هرسه ضلع ارتجاع ؛ روی کسانی بود که مستقل بودند وازهرسه ضلع شوم دوری میکردند و باج به هیچ شغالی نمیدادند !

سرهنگ ؛ یادت هست هرشب که از ضیافت رهبرعقیدتی برمیگشتید ، میزدید به چادرهای ما و برای هضم شام رهبرعقیدتی ، و رضایت خاطر حضرت رهبر، ما را توپ بازی خودتون میکردید . شما ازما و مجاهدین و رهبری و سیاستش هیچ نمیدانید ، ولی ما میدانسیتم چرا شماها اونجوری بودید ودست دادن شماها معنی اش چیست؟شما اشرف کولا میخوردید ودیگران چوب و چماقش را…! اگه فقط چند ماه دیگه یعنی تاانتخابات بعدی امریکا وقت بدید…مسعود کولا و مریم کولا هم کشف میشه ! دیگرانی هم بودند که هنوز محرم و همسررسمی رهبربودند و فقط به خاطر اعلام خارج شدن ازپیله رهبر؛ درزمان بعد از صدام هم؛ سراز زندان انفرادی و بنگال درمیآوردند ، آنهم دربدترین شرایط جسمی و بیماری و روحی…میتوانید ازراضیه ژیانی همسردیگررهبر بپرسید….! راضیه ژیانی زندانبان قابل اعتماد رهبراست و تمام تلاشش را طی یک ماه در زندان انفرادی میکند تا تلاشهای حقوقی خانواده جهت نجات اسیربی ثمرشود و اینکه نهایتا فرد مربوطه رااز رفتن منصرف کند ، کدهایی که استفاده کرده است برای ما تازگی ندارد . برای آشنایی تو هم مینویسم :
/ تو تا ۲ ماه دیگر میمیری پس بهتراست همینجا بمانی و بمیری تا فیض رفتن به بهشت را ازدست ندهی …..به جای دارو هم میتوانی فقط آب قند استفاده کنی …..
کجا میخواهی بروی . بعد از ۲۶ سال همینجا خانه اصلی ات است و بمان ….مسعود این همه ازتو جلوی جمع تعریف کرده…حالا کجا میخواهی بروی ….؟
اگر ازاینجا بروی کارتون خواب میشوی و کسی حاضر نیست کمکی به تو بکند ، خانواده ات همگی مزدورشده اند وما خانواده ایدئولوژیک هستیم…..
امریکا بالاخره با رژیم تضاد پیدا میکند و ما ماندگاریم…..اگربمانی درجشن پیروزی میتوانی شرکت کنی……

سرهنگ ؛ دولت ایالات متحده پرنسیب و ارزشهای انسانی همانقدربرایش ارزش دارد که قطراسکناسش کم نشود . سرهنگ ؛ دولت تو برایش مهم نیست که آدمها درزیردست و پای ارتجاع غالب و مغلوب چه میشوند. سرهنگ ؛ تو وژنرال فیلیپ و همه حاضرین درآن زمان ؛ نه کربودید و نه کور…..سرهنگ آخرین آماررهبرعقیدتی ، که ازتشکیلات خارج شدند ؛ ۲۲نفربوده است و بقیه آزادانه مانده اند ….سرهنگ نکنه تو هم جزو اون آماردقیق و رقیق ۲۲ نفره باشی کلک…..سرهنگ !؟؟؟؟

سرهنگ ، بدین وسیله خواستم برایت وبرای همه ساندیس خوران و دیگران پیام بدهم که برای اشرف نشینی ،هیچوقت دیرنیست . پاسپورت و پولش را هم دارید . بلیط رفت بگیرید و بروید. شعاردادن آنهم از راه دور؛ حتی ارزش شاشیدن هم ندارد ؛ بروید عمل کنید . بلاتکلیفی و زندان اشرف ، با اشرف کولا پذیرای شماست !

اسماعیل هوشیار
۱۴٫بهمن.۱۳۹۰