چرا ما با ناسیونالیسم کورد مخالفیم؟

در این مطلب تلاش خواهم نمود موضع گیری های احزاب و فعالین ناسیونالیست کورد را به چالش بکشیم و محدودیت های افق و دید ناسیونالیست قومی را افشا کنیم. براى من بعنوان کمونیست کارگرى هر نوع ناسیونالیسمى خرافه است و جنبش ناسیونالیستى را جنبشى ارتجاعى در خدمت بقاى سرمایه دارى و کوبیدن کارگر و آزادى و سوسیالیسم میشناسم.

تا آنجا که به ناسیونالیسم قومی بر میگردد، دلایل این جریانات و شخصیت های قومپرست برای ناسیونالیست بودنشان این است که ما نماینده ی ناسیونالسیم “ملت فرو دست” (ژیر ده ست) هستیم و ناسیونالیسم عظمت طلب نماینده ی ناسیونالسیم ملت “فرا دست” است. با این استدلال میخواهند ثابت کنند که تفکرات آنها از نوع “خوش خیم” و ناسیونالیسم عظمت طلب و پان ایرانیست از نوع “بدخیم” است، چون در ناسیونالیسم طلب مکانی برای ناسیونالیسم قومی در نظر گرفته نشده است. تا آنجا که به موضعگیری ما کمونیست ها بر میگردد این نوع استدلالات ضد علمی، غیر طبقاتی، ارتجاعی و بی ربط به منافع توده های تحت ستم است. نه تنها آنها را قانع کننده نمی دانیم بلکه کوچکترین ارزشی برای این تزهای ارتجاعی قائل نیستیم. ارزش قائل نبودن ما برای این نظریات بی ربط به جامعه٬ به انسانیت٬ به شعور انسان مدرن باعث عصبانیت بیمورد طیف ناسیونالسیت های قومپرست میشود و همین مسئله باعث دامن زدن به تبلیغات ضد سیاسی از جانب این جریانات علیه کمونیستها میشود که گویا کمونیستها “ضد کرد” هستند و با “کرد”ها و نه الزاما ناسیونالیسم کرد دشمنی داریم! در ایدئولوژی ارتجاعى ناسیونالیسم٬ از هر نوع آن که باشد٬ بالاخره عرق قومى و ملى حرف اول را میزند و در آن جایی برای “قوم و ملت” دیگر نیست. خود ناسیونالیسم بودن شروع دشمنى با همسایه است.

ما کمونیست ها بارها اعلام کرده ایم که احزاب و جریانات و فرق ناسیونالیست قومپرست کوچکترین ربطی به منافع طبقات زحمتکش جامعه، آزادی، برابری و انقلابی گری نداشته و همیشه همکاری با حکومت های مرتجع اسلامی و آدمکش را بر منافع کارگران و توده مردم زحمتکش ترجیح داده اند. نمونه های زیادى وجود دارد که عملکرد جریانات ناسیونالیستى در قبال توده های مردمى که از روی نا آگاهی یا نبود آلترناتیو پشت این جریانات بسیج شده اند نشان میدهد که جایگاه “هویت ملى” و حق مردم تا چه اندازه براى اینها پوچ و ابزارى است.

لازم است اشاره کنم که بسیاری از این احزاب و شخصیت های سیاسی و جریانات زیر فشار قطب چپ و کمونیسم جامعه و زیر فشار مبارزات برابری طلبانه کمونیست ها، زنان و مردم انقلابی در کردستان٬ همواره تلاش نموده اند هرچند جسته گریخته اما یک پز چپ بودن به خود بگیرند. این البته محصول دورانى بود که سوسیالیسم اعتبار بین المللى داشت و هر ناسیونالیست و مرتجعى خود را “سوسیالیست” مینامید. بعد از پایان جنگ سرد همه این طیف طرفدار پنتاگون شدند. حزب دمکرات کردستان ایران نمونه روشن این امر است. زمانی که جمهوری جهل و جنایت اسلامى به قدرت رسید قند در دهان رهبران احزاب ناسیونالیست آب شد و از زاویه منفعت بورژوازی کرد در تلاش بودند تا بتوانند از طریق لبیک گفتن به خمینی و سازش از بالا به نان و نوائى برسند. این استراتژى ناسیونالیستى همواره و بصورت دوره اى متکى بود به آویزان شدن به جنبش توده اى در پایین. جنگ و مذاکره حزب دمکرات با رژیم کارت دیگرى داشت و آن وعده تصفیه کمونیست ها از صحنه سیاسى بود.

جمهوری اسلامی که ماهیت این احزاب بخصوص حزب دمکرات و فرقه مکتب قرآن مفتى زاده – همان القاعده اى هاى امروز- به عنوان یک جریان مرتجع ناسیونالیست و اسلامی میشناخت٬ تلاش داشت آنها را به جان کمونیست ها بیاندازد و با این استدلال اگر کار کمونیستها را یکسره کنید، میشود با شما که مسلمانید بر سر یک سری مسائل به توافق برسیم! رژیم جنایتکار اسلامی با این عمل تلاش داشت که بزرگترین سازمان انقلابی و کمونیست آن دوران را توسط احزاب و دستجات قومی و مذهبی نابود کند تا از این طریق بتواند فضای کردستان را نا امن نگه دارد و بتواند کنترل شهرها را که در دست نیروهای مردمی بود را دوباره به دست بگیرد. در نتیجه ی این سیاست بود که حزب دمکرات شروع به ماجراجویی و قلدری و قمه کشی علیه کومه له و کمونیست ها کرد و آخر سر چند سال بعد جنگ چند ساله کومه له و دمکرات شروع شد و حزب دمکرات پوزه اش به خاک مالیده شد که هنوز کمر از این شکست راست نکرده است. بعد از آن جمهوری اسلامی به دلیل متوهم بودن حزب دمکرات به رژیم راحت توانست از آنان تلفات بگیرد و رهبران این حزب را در روز روشن به قتل رساند. هدف از این اشاره کوتاه اینبود که چرا ناسیونالیسم و بخصوص ناسیونالیسم کرد تلاش دارد با هر توطئه و ریاکاری و مزدوری به نان و نوایی زیر حاکمیت رژیم جنایتکار اسلامی برسد و به همین دلیل همواره در مقابل سرنگونی انقلابی و اراده انقلابى علیه حکومت اسلامى قرار میگیرد.

در جواب به این سوال باید بگویم که ناسیونالیسم به مثابه یک افق بورژوایی و ارتجاعی و ضد آزادیخواهی هیچگاه نمیتواند منافعی جدا از منافع سرمایه داران و صاحبان قدرت در جامعه داشته باشد و هر گونه سرنگونی انقلابی صاحبان قدرت در جامعه را به معنی دور افتادن خودش از قدرت برای همیشه میداند. تفاوت و اختلاف احزاب ناسیونالیست کورد با جمهوری اسلامی و رژیم های جنایتکار منطقه نه بر سر افق سیاسی و شیوه اداره جامعه بلکه برسر سهم نبردن این احزاب و جریانات از قدرت سیاسی بوده و هست. بنابر این آنها تلاش دارند در سایه این حکومت ها به نان و نوایی برسند. با سرنگونی این حکومت های مدافع وضع موجود و هر روند انقلابى و سوسیالیستی٬ دکان ناسیونالیسم و جریاناتش نیز تخته میشود. به همین دلیل است که وقتى دولتهاى منطقه محل شان نمیگذارند به آمریکا متوسل میشوند و پرچم “حقوق بشر” و قوانین بین المللی را بلند میکنند. پرچمى که اسم شب حمله نظامى و در خدمت گرفتن اینها بعنوان طالبانى ها و بارزانى ها در خدمت ارتجاع بین المللى و منطقه اى است.

همانطور که اشاره شد این جریانات بنا به وضعیت بین المللى سابق و بنا به شرایطی که در جامعه  کردستان وجود دارد٬ هراز چند گاهی یک نوع ابراز محبت نسبت به سوسیالیسم و نه الزاما کمونیسم می کنند و میگویند “ما هم خواهان استقرار سوسیالیسم هستیم٬ اما الان خیلی زوده٬ باید صبر کنید تا ما خوب قدرت را بگیرم و کردها را از قید فارس ها آزاد کنیم٬ بعد زمان سوسیالیسم هم میرسه”! حزب دمکرات کردستان به مثابه یک حزب ناسیونالیست سکولار و اسلام زده٬ که همیشه جنبه اسلامیش از سکولاریسمش بیشتر بوده٬ سی و چند سال پیش چنین حرفی را مطرح کرد. آقاى قاسملو تحت شرایط همان دوران در یکی از نوشته هایش (کورته باسیک له سه ر سوسیالیسم)، سخنی کوتاه در مورد سوسیالیسم چنین نظری را زیر فشار چپ و کمونیسم جامعه مطرح نمود. در آن دوران حزب دمکرات اعلام می کرد که تا پنجاه سال دیگر سوسیالیسم امکان تحقق ندارد و در طول این پنجاه سال باید ما بر مسند قدرت در کردستان باشیم و کمونیست ها را دنبال نخود سیاه بفرستیم.

راستش این نظریات ارتجاعی و خنده دار تاریخی به اندازه مبارزه طبقاتى دارد و مدافعین طبقه حاکم همیشه تلاش نموده اند با دور زدن طبقات تحت ستم و سرکوب و تحمیق آنان از قدرت طبقه بورژوا حراست کنند. در دوران سرمایه داری هم سوسیالیست های تخیلی و بعدها امثال فردیناند لاسال و کائوتسکی و منشویک ها و اس ار ها و انواع و اقسام نیروهای ضد انقلاب در اقصی نقاط جهان چنین خزعبلاتی را تحویل جامعه و مردم داده اند و همیشه کمونیست های واقعی بدون کوچکترین ملاحظه این تبلیغات ریاکارانه را افشا کرده و مدافعین آن را رسوا کرده اند. در چپ ایران هم مارکسیسم انقلابی و کمونیسم کارگری منصورحکمت در این زمینه به اندازه کافی جنگیده و ادبیات غنی ای در این زمینه دارد.

مسئله صرفا دیدگاه سیاسى نیست بلکه معنى آن براى طبقه کارگر در دوره هاى سرنوشت ساز است. کائوتسکی در دوران جنگ جهانی اول با اتخاذ چنین نظری انترناسیونال دوم و حزب سوسیال دمکرات آلمان را به بیراهه برد و روى دوش ناسیونالیسم و فاشیسم آخر سر رهبران حزب کمونیست آلمان را قتل عام کردند. منشویک ها و دیگر گروه های چپ بورژوایی مانند پلخانفیست ها و انواع و اقسام نیروهای رنگارنگ در روسیه نماینده چنین نظریاتی بودند اما از جانب چپ جامعه بخصوص بلشویکها و بخش انقلابى طبقه کارگر روسیه رسوا شدند. آنها در نهایت ماندن در کنار کرنسکی و دفاع از بورژوازی را به همراهی با انقلاب و سوسیالیسم ترجیح دادند و در صف ارتجاع قرار گرفتند. این سوسیال دمکراسى است که میتوان مثال زیاد از عملکردش آورد. اما ناسیونالیسم قومى که اداى این سوسیال دمکراسى را در مى آورد بیشتر به جوخه هاى فاشیستها شبیه است تا خود سوسیال دمکراسى. عملکرد این نیروها را در ایران و عراق و یوگسلاوى و هرجا ببینید و قضاوت کنید.

اما چرا فرقه ها و احزاب ناسیونالیستى٬ که خود را “مبارز راه رفع ستم ملی و قومی” معرفی میکنند٬ به راحتی به مزدور “بیگانگان” تبدیل میشوند؟ واقعیت اینست که بورژوازى کرد براى سهمش از استثمار کارگر در بازار داخلى یقه پاره میکند. اگر جمهورى اسلامى این سهم را بدهد نوکر رژیم است اگر آمریکا بدهد نوکر آمریکا. فرقى نمیکند. اگر بشود مذاکره کرد اسلحه زمین میگذارد اگر نشود پشت دولت و نیروئى میرود که قولى و سهمى برایش در نظر بگیرد. برادران این ناسیونالیست ها در کردستان عراق که قرار بود ملت کورد را “رها” سازند عملا مردم را اسیر کردند و خودشان به مزدور امریکا و غرب تبدیل شدند و زمانی که متوجه شدند امریکا دیگر پایگاهی در میان مردم ندارد به طرف جمهوری اسلامی چرخش نشان دادند. امروز ناسیونالیسم کورد با احزاب نماینده آن دیگر نماینده “ملت پروری” و کوردایه تی یعنى آنچه که خودشان ادعایش را دارند نیست، امروز کردایه تی یک کاسبی مانند قمار بازی یا ساختمان سازی و یا پول شویی و دزدی است. امروز حتى ناسیونالیستها از جلال طالبانی و مسعود بارزانی و مصطفی هجری قبول نمی کند که برای “کوردایه تی” میجنگند. اگر در یک دوره این نیروها لباس کوردی و جامانه (شال گردنی که کوردها دور سرشان می پیچند) و گوچان (عصایی که تنها در کردستان ساخته می شود و یک قوسی دارد که دست را روی آن قوسی می گیرند و معمولا چوپان ها از ن استفاده می کنند) را تبدیل به آرمان ناسیونالیسم کورد کرده بودند٬ امروز کردستان ایران مثل سراسر ایران به بزرگترین بازار کالاهاى کشورهاى سرمایه دارى تبدیل شده است. نه تنها لباس های محلی به فروش نمی رسد بلکه منسوخ شده است و سران این احزاب هم برای اینکه از قافله جا نمانند هراز چند گاهی ناچار می شوند حداقل در فرم با مردم همراه شوند. مسئله دیگری که ناسیونالیسم و ملی گرایی را به حاشیه رانده است جهانی شدن سرمایه و ادغام بورژوازى کرد در طبقه سرمایه دار ایران است. دیگر برای سرمایه داران مهم نیست کسی که کار می کند لباس کردی میپوشد یا کوردی صحبت میکند، مسئله ی سرمایه دار کسب سود بیشتر است و همین باعث میشود که آرمان ناسیونالیسم و قوم گرایی خود به یک مانع جدی بر سر راه سوداگری و توسعه طلبی سرمایه شود و در این جدال ناسیونالیسم به مثابه یک آرمان دیرینه در مقابل توسعه ی سرمایه به زانو در می آید.

ناسیونالیسم کورد در اپوزیسیون ایران با تمام شخصیت هایش علیرغم اختلافات خانوادگى که ممکن است بین احزاب آن وجود داشته باشد٬ جملگی بر سر یک سری مسائل با هم توافق دارند. آنها هر گونه دگرگونی انقلابی را محکوم کرده و “خشونت” می نامند. جملگی در شرایطی که جناحی از رژیم یک گوشه چشمی به آنها نشان دهد چهار نعل دنبالش می دوند. زمانی که غرب و ناتو تلاش داشته باشد گزینه تحریم اقتصادی و حمله ی نظامی را در دستور قرار دهد این نیروها کاسه داغ تر از آش میشوند و هزار و یک تئوری می تراشند تا بتوانند مردم را قانع کنند که از این سیاست های ارتجاعی دفاع کند. زمانی که چپ تقویت میشود گوشه چشمی به سوسیالیسم نشان میدهند. زمانی که چپ ضعیف می شود جملگی آخوند میشوند و تشکل اسلامی می سازند. قهرمان سازی از رهبران مرتجع و کاسه لیس شان و افتخار به تاریخ دور و دراز و اغراق در نشان دادن حقایق و نقش کاریزما دادن به رهبرانی که اگر به قدرت می رسیدند تفاوت زیادی با خمینی نداشتند کار همیشگی این نیروهاست.

باید اشاره کنم که ناسیونالیسم قومی اگر چه در سطح نظر با ناسیونالیسم عظمت طلب مخالف است، اما در سطح عمل به خاطر منافع مشترکی که با انواع و اقسام شاخه های رنگارنگ بورژوا ناسیونالیستی از جنایتکارانى مانند موسوی و کروبی و خاتمی و رفسنجانی و بنى صدر گرفته تا دلقلک هایی مانند رضا پهلوی و نوری زاده و امثالهم دارد٬ بر سر منفعت طبقاتی مشترک و دفاع همه این طیف های رنگارنگ از محافظه کاری و حفظ نظم موجود٬ عملا حاضر است با تمام این طیف های ناهمگون هم کاسه شود و در مقابل، جواب کمونیست ها را با اسلحه و تهدید بدهد. نمونه ی روشن آن فیلم “الماسی برای فریب” است که ماهیت اپوزیسیون پرو رژیم و مزدور و شاخه های مختلف ناسیونالسیم کورد را نشان داد.

زمانی که احزاب و جریانات ناسیونالیست اینگونه با طیفهاى مختلف بورژوازى رابطه حسنه دارند٬ چرا از یک طرف به ضدیت با “غیر کورد” ها در بین نیروهایشان و قومپرستی کور دامن می زنند و از طرف دیگر در انترناسیونال ضد مارکسیستی عضو می شوند؟ برخى از آنان که از سابقه کمونیستى خود پشیمان اند٬ در تلویزیون ها و رادیوهای دست راستی مهندسی افکار ظاهر شده و یک دوجین فحش و ناسزا روانه کمونیسم و انقلابی گری کرده و هر گونه انقلابی گری را “خشونت” نام می نهند تا اقدامات ضد بشری امپریالیسم آمریکا و ناتو و کشتار بیش از دو میلیون نفر در جنگ عراق و افغانستان و دهها هزار نفر در جنگ لیبی و تلاش برای حمله به ایران را زیر نام “مداخله بشر دوستانه” کادو کنند و به مردم بفروشند.

بخشى از این جریانات سالهاست که با قرآن برنامه های تلویزیونی و رادیوئی شان را شروع می کنند تا به جمهوری اسلامی نشان دهند که به اسلام پایبند هستند٬ شاخه اسلامی درست می کنند تا دل این یا آن جناح جمهوری اسلامی را به دست آورند. اگر تمام این مواضع این احزاب از گذشته تاکنون را در کنار هم بگذاریم٬ در مجموع ما شاهد خفت و شکستهاى پى در پى علیرغم خدمت ثابت شان به ارتجاع سیاسى و حکومتهاى سرمایه دارى هستیم. آنها معلق و زیگزاگ سیاسى فراوان دارند اما در چارچوب بورژوازی! چه بورژوازی جهانی و چه “وطنى”! باید از توهمات این نیروها به خودشان فراتر رفت و جایگاه ارتجاعى و بن بست سیاسى و بى ربطى شان به زندگى امروز مردم و جامعه کردستان را دید. اگرچه نباید دقیقا به همین دلیل ظرفیتهاى فوق ارتجاعى شان از خطر آنها علیه هر روند انقلابى و سوسیالیستى غافل بود. امروز ناسیونالیسم کورد بعد از تجربه “حکومت!” حریم کردستان به خوبی نشان داد که نیروهای مرتجعی که پرچم دفاع از کردایه تی را برداشته بودند بزرگترین مافیای اقتصادی را سازمان دادند و در نتیجه ی استثمار وحشیانه طبقه کارگر و درآمد سرسام آور ناشی از فروش نفت تبدیل به فراعنه کوردستان شدند. به سینه کارگران گرسنه “کرد” شلیم میکنند٬ و مردم عادی برای شام شب ناچارند که شبانه روز کار کنند. کارگران و مردم آزادیخواه در کردستان ایران پیشاپیش دست رد به سینه این جریانات ارتجاعى زدند و کمونیسم کارگرى شکست نهائى شان را تضمین میکند. *

۲۲٫۰۱٫۲۰۱۲