آن اتفاق …

فریدون گیلانى
gilani@f-gilani.com

نام آن اتفاق

در قرار داد زمین

زلزله نیست

نام آن اتفاق

صداى پرنده ى محبوبى است

که شاخه اى براى نشستن ندارد

و روى هیچ دستى نمى نشیند

این همه ازدحام

مکالمات بندر را

مختل کرده

و خواننده را

در حجم حرف ها

به دالان هاى نا مربوط برده است

متنى که از حضور تو محروم باشد

حاشیه را

به این تابستان محروم

تحمیل مى کند

و توفان را

شهربه شهر مى چرخاند

در این همه رابطه ى سرد

چشم آن چهره دیگر دلپذیر نیست

به خنده هاى ارزان

نمى شود عشق فروخت

ازچشم هاى گریان

نمى توان محبوب خوش خرام ساخت

خانه ها چنان به هم پشت کرده اند که غروب

ارتفاع را از دست داده

و از خاک هاى بى حاصل

سراغ پناهنگاه را مى گیرد

تا صبح هم که بشمارید

ستاره ها کم نمى شوند

آن اتفاق

در قرار داد زمین زلزله نیست

آن اتفاق

ناقوسى ست که وقتى مدرسه ها تعطیل مى شوند

پاى پرنده را مى بندد

که مثل بوسه دنبال دانه نگردد

و آن گونه به صورت دختران مى نشیند

که زهره ى کشنده برنگاه پسران

آن اتفاق در قرار داد زمین

فاصله اى ست که اهل عشق را

متهم به خندیدن مى کند

و دروازه را

به روى مسافران مى بندد.

مرداد ۱۳۸۶