امروزه هر فرد و نیروی بی نام و نشانی با “مارکسیست ” خواندن خود سعی در بی اعتبار کردن جنبش م – ل ایران را دارد . در مقاله پایین ، شخصی که خود را “مارکسیستهای انقلابی” میخواند و هیچ سند و مدرکی از خود و گروه اش ارائه نمیدهد ، همچنان به تنور گرم تبلیغات امپریالیستی برای ضربه زدن به مردم و کشور ایران و دفاع از تحریمهای ضدّ انسانی و فاشیستی امپریالیستهای غربی میدمد . هیچیک از این مرتجعین بدفأع علنی و آشکار از تحریمهای ضدّ مردی غرب بر نمیخیزد و هر بار که با مردم روبرو میشود از مخالفت خود با تحریمها سخن میگوید ، اما بطور پنهانی و زمانیکه فکر میکنند کسی متوجه آنها نیست ، نیت و خواست واقعی خود را به نمایش میگذارند . او میگوید : ” رژیم ایران باید نشان دهد که با وجود فشارهای روز افزون دیپلماتیک ، تحریم های اقتصادی و انزوای سیاسی ، دوستان و متحدینی هم در بخشهای مختلف جهان ، منجمله “حیات خلوت آمریکا” دارد .” این گفته نشان میدهد که چگونه این گروهها در تبلیغ مواضع امپریالیستها فعال میباشند. در جاییکه اکثر کشورهای آمریکای لاتین روابط سیاسی گسترده ای با حکومت ایران داشته و بسیاری از کشورهای جهان از جمله غیر متعهدها از فعالیتهای هستهای ایران پشتیبانی میکنند ، این فرد ، منزوی کردن و مخالفت چند کشور غارتگر امپریالیستی (بخوانید جامعه جهانی) را بعنوان انزوای سیاسی رژیم ایران تبلیغ میکند .
این عناصر و نیروها با قرار دادن شعار مرگ بر چین و روسیه بجای آمریکا ، انگلیس و اسرائیل در واقع شعار زنده با د تحریم علیه مردم ایران را سر میدهند زیرا آندو خواهان تحریم اقتصادی ایران نیستند . اینان شعار مرگ بر فنلاند که تحویل دهنده آخرین تکنولوژی موبایل برای رد یابی ، سانسور و سرکوب مخالفین جمهوری اسلامی میباشد را به زبان نمیاورند زیرا این کشور امپریالیستی در تحریم های علمی و صنعتی علیه مردم ما نقش فعالی دارد . البته در اینجا فرصت پرداختن به دلایل تحریمها ، و آنکه چرا مساله هستهای تنها بهانهای است برای جلوگیری از رشد و پیشرفت صنعتی و رفاه بیشتر مردم ایران ، نمیباشد و امید است در وقتی دیگر به این مساله مهم پرداخته شود .
در ادامه مینویسد : “علاوه بر تحریمهای اقتصادی ،مواردی هم چون ادامه عملیات پنهانی ( بخوانید تروریستی -از من ) ، اشکال مختلف جاسوسی ، ترور دانشمندان مرتبط با برنامههای اتمی…. . ” . این گروهها امروز بی شرمانه سخن از ترور دانشمندان ایرانی توسط امپریالیستها و صهیونیستها میکنند ، اما با نگاهی به اعلامیهها و مقالات این افراد و گروهها در دو سال پیش ، زمانیکه دکتر علیمحمدی استاد فیزیک دانشگاه در مقابل خانه خود با بمبی که به یک موتورسیکلت نصب شده بود در مقابل چشم همسر و فرزندان خود به فجیعترین وجهی که تنها از آدمکشان ارتجاع ، امپریالیست و صهیونیست بر میاید به قتل رسید ، این همکاران بنگاههای تبلیغاتی امپریالیسم آن ترور را به جمهوری اسلامی منصوب کرده و دلیل آنرا طرفداری دکتر علیمحمدی از جنبش سبز و مخالفت با رژیم نامیدند ، هرچند که این عمل باعث آبروریزی و نشان عدم ثبات سیستم رژیم جمهوری اسلامی باشد . باید از این “انسانهای” نادان و یا مرتجع پرسید ، چرا جمهوری اسلامی سران اصلی جنبش سبز یعنی موسوی، کروبی، خاتمی ، رفسنجانی و… و یا نفرات دسته دوم و سوم نظیر تاجزاده ، ابطحی و… را ترور و یا اعدام نکرد ؟ اما یک متخصص هستهای خود را که احتمالا سمپاتی به رفرمیستها داشت با آن شیوه که کاملا با منافعش در تضاد است به قتل رساند . آیا اگر این شخص آنقدر برای رژیم خطرناک بود ، نمیتوانست براحتی و بدون سر و صدا از سر راه خود بردارد ؟ به همان شیوه ای که امپریالیستها در کشورهای خود عمل میکنند . اینگونه تحلیلها توسط افراد عامی و نادان امری قابل درک است ، اما وقتی کسانی با نام “مارکسیست” و “تحلیلگر آگاه” دست به چنین تبلیغاتی میزنند نشانه خیانت آگاهانه آنها در همکاری با امپریالیستها و صهیونیستها میباشد .
در رابطه با تولید سلاح هستهای مینویسد : ” حرکت رژیم ایران به سوی توسعه ظرفیت ایجاد سلاحهای هستهای در واقع همان تداوم جاه طلبیهای بورژوازی ایران است….” . این نشانهای دیگر از همکاری تبلیغاتی با امپریالیسم و صهیونیسم میباشد . باید از این خائنین پرسید ، طبق کدام مدرک و سندی میگوئید ایران به دنبال تولید سلاحهای هستهای میباشد ، در حالیکه تمام تجهیزات اتمی ایران توسط سازمان انرژی اتمی تحت شدیدترین بازرسی و نظارتها میباشد ، و تا کنون هیچ سند و مدرکی بجز آنکه ایران در حال غنی کردن اورانیوم ۳.۵ و ۲۰ درصد میباشد که رژیم جمهوری اسلامی هم خود با افتخار بدان اذعان دارد ، از طرف بنگاههای وابسته به امپریالیسم ارائه نگردیده است .حتا سیمون هرش نویسنده نشریه نیویورکر میگوید دولت آمریکا از عدم نظامی بودن برنامه هستهای ایران اطلاع کامل دارد ، اما از آن بعنوان بهانهای برای بازداری ایران از رشد و گسترش علمی و صنعتی استفاده میکند . در اینجا باید بگویم حتا ساختن سلاحهای هستهای در جاییکه کشورهای امپریالیستی و ارتجاعی چون آمریکا ، پاکستان ، رژیم پاده گانی صهیونیستی و …بدان مجهز هستند به تصمیم و اراده مردم ایران بستگی دارد ، و هیچ کشور خارجی نمیتواند این حقٔ را از مردم ایران سلب نماید.
این “مارکسیست های” ضدّ لنینیسم میگویند : “لحاظ کردن تمامی این عوامل میتوانند هر کشوری را به مقام یک مبارز “ضدّ امپریالیست” و “انقلابی ” تداعی کند که برای “احقاق حقوق خود در مقابل امپریالیسم “به پا خواسته است . …. ” این ضدّ م – ل ها خود اذعان میکنند که این تخاصم و رو در رو قرار گرفتن مستقیم جمهوری اسلامی با امپریالیستها و نوکران آنها در منطقه نامی بجز ضدیّت با آنها یعنی امپریالیستها ندارد ، و بجای تایید این خصلت بورژوزی سعی در عمده کردن همیشگی خصلت ضدّ کارگری ، زحمتکشی و کمونیستی جمهوری اسلامی داشته که از این طریق تحریم ، تجاوز و سیاستهای استعماری و ضدّ انسانی امپریالیسم را توجیه نمایند .
اما پیرامون مساله اصلی این مقاله ، که تقاضای نویسنده از کارگران و سوسیالیستهای آمریکای لاتین برای محکوم کردن رابطه این کشورها با جمهوری اسلامی است ، باید گفت شما که هنوز نتوانسته اید کارگران و سوسیالیستهای ایران را به قبول این نظریه شبه ترتسکیستی و محکوم کردن این روابط متقاعد کنید ، چگونه میخواهید مردم کشورهای دیگر را به این امر را بپذیرند .
اینها میگویند : ” ما بطور کلی نزدیکی بیش از حد دولت چاوز و روابط برادرانه آن با جمهوری اسلامی را محکوم میکنیم . این روابط چیزی بیش از صرفاً روابط تجاری و دیپلماتیک مطلوب است و تنها به این اسطوره دامن میزند که گویا جمهوری اسلامی یک رژیم “انقلابی” و “ضدّ امپریالیستی” میباشد…….”
این گفته نشان میدهد که نویسنده معتقد است دولت ونزوئلا و شخص چاوز انقلابی و ضدّ امپریالیست بوده و نزدیکی آن با جمهوری اسلامی اعتبار ضدّ امپریالیستی بدان رژیم میدهد . این نظر چنانچه در آینده کتمان نکنند بسیار خوبیست ، اما باید از اینها پرسید که دولت ونزوئلا و شخص چاوز چه حرکتی را علیه امپریالیستها به پیش میبرند که آنها را انقلابی و ضدّ امپریالیسم میخوانید . چنانچه شبه ترتسکیستهای دیگری که از منصور حکمت پیروی میکنند با آوردن مثالهای مشابه در رابطه با عملکرد دولتهای ونزوئلا ، بولیوی کوبا ،اکوادور و… به مردم ، کارگران ،و زحمتکشان آن کشورها همان حرفی را میزنند که نویسنده پیرامون جمهوری اسلامی مطرح میکند .
سرنگونی جمهوری اسلامی و جایگزینی آن با یک دولت انقلابی ، کارگری و زحمتکشی تنها وظیفه خلقهای ایران است و احتیاجی به دخالت امپریالیستها نداشته، بلکه خواهان دور نگاه داشتن و نابودی آنها میباشند. خلقهای ایران بکمک خلقها و زحمتکشان کشورهای ضدّ امپریالیست همچون فلسطین ، لبنان ، ونزوئلا ، بولیوی ، کارگران و نیروهای مترقی آمریکا و اروپا و…. در مبارزه انقلابی خود برای رسیدن به استقلال ، آزادی و برابری پیروز خواهند شد .
در آخر باید گفت برای م -ل ها با آنکه مبارزه برای خواستهای ضدّ امپریالیستی و استقلال طلبانه با مبارزه برای خواستهای کارگری و سوسیالیستی همواره در کنار هم قرار دارند ، اما دو وظیفه مختلف را در مقابل آنها قرار میدهد . بنابر این شرایط مشخص زمانی تاکتیها و صفبندیهای طبقاتی خاص خود را برای رسیدن به استقلال ، آزادی ، برابری و عدالت اجتماعی تقاضا میکند .
ضمنا از رفقای سایت اعتراض میخواهم محل و سایتی که آن مقاله در آن بچاپ رسیده است را برای خواننده گان درج کنید .
فرهاد -م
۲۳ دی ماه ۱۳۹۰
۱۳ ژانویه ۲۰۱۲