چگونه ممکن بود از فروپاشی حزب حکمتیست جلوگیری کرد؟

شرایط ذیل همگی بایستی مهیا میشد، اگر قرار بود که حزب حکمتیست از هم نپاشد.
۱-اگر میشدهر کارگر(فقط کارگر) در ایران از احمدی نژاد یک اتومبیل مجانی در یافت کند.
۲-بشرطیکه این کارگران اتومبیل دار قول میدادند چه وقتی در خانه هستند وچه در اتومبیل، همواره سعی کنند به کلاهشان بچسبند وقانع باشند.

۳-اگر بورژوازی میتوانست حداقل در ایران بقدری دست بالا را داشته باشد که همه کمونیستها، انقلابیون ومردم مبارز را خانه نشین کند واحمدی نژاد را بعنوان ناسیونالیست عظمت طلب وجمهوری اسلامی را بعنوان رژیم سرمایه داری بدون بحران وانقلاب به مردم حقنه کند.
۴- اگر مردم بصورت میلیونی در سال ۸۸ به خیابان نمیامدند وخواهان سرنگونی رژیم اسلامی نبودندو رژیم با خیال راحت احمدی نژاد را رئیس جمهور میکرد.
۵- اگر اصلا کهریزک وزندان اوین ودیگر زندانها وجود نداشت وکسی اعتراضی نمیکرد که به زندان وکهریزک رود.
۶- اگر نداها، سهراب ها وترانه موسوی ها وجود خارجی نداشتند. واگر کارگران هیچ اعتراض واعتصاب وتحصنی بوجود نمیاوردند.
۷-اگر سعید حجاریان دستگیر وشکنجه نمیشد ومیتوانست با جنبش سبز ودیگر خاتمی چیها وحزب حکمتیست یک ائتلاف بوجود آورند.
۷٫۵-اگر بحران سرمایه داری سراسر دنیا را فرا نمیگرفت. وبورژوازی جهانی مانند بورژوازی ایران دست بالا داشت.
۸-اگر جنبش انقلابی در خاورمیانه وشمال آفریقا بوجود نمیامد ودر آن آنجا،؛ یک ماه در میان، یک دیکتاتور سقوط نمیکرد ودر آن کشورها هم مانند ایران بورژوازی دست بالا را داشت .
۹-اگر جنبش اشغال وال استریت بوجود نمیامد وسرمایه داری مجبور نبود هر طور شده سعی کند این جنبش را خفه کند تا قدر قدرتی خودرا به رخ مردم بکشاند.
۱۰- اگرهمه مردم از شعار نان، مسکن ،آزادی وبرابری وسوسیالیسم رم میکردند وخانه نشین میشدند.
۱۱- اگر کارگران و مردم ( ۹۹%) حداقل در ایران نمایندگی نمیشدند. وحزب کمونیست کارگری هم وجود نداشت وانقدر انقلاب انقلاب نمیکرد وحمید تقوایی هم بیجهت انقلاب سواری نمیکرد. وهرچه بود در حزب حکمتیست حل میشد.
۱۲-اگر حداقل محفل علی جوادی در حزب حکمتیست در سال ۲۰۰۷ ادغام میشد ( همانطور که قبلا قول داده شده بود)، واین محفل میتوانست بنام حکمتیست حداقل هفته ای ۲ الی ۳ مقاله بر علیه حمید تقوایی بنویسد واورا” افشاء” کند.

اگر این اتفاقها همه با هم میافتاد میتوانستیم حدس بزنیم که فروپاشی حزب حکمتیست ممکن بود محتوم نباشد.
این دنیا واقعا چه دنیایی بود . همه ساکت وخاموش بودند. همه خانه نشین بودند. آنوقت حزب الله بین مردم نان پخش میکرد، دارو پخش میکرد، مهد کودک اسلامی ( مراکز کودک آزاری) میساخت، بمردم تنگدست کمک میکرد، بمردم ربط داشت.
آنوقت بود که کارگران وآنهم فقط کارگران کم کم پا بمیدان میگذاشتند وحکمتیستها میتوانستند در میان آنان به راحتی کار سیاسی کنند. برایشان کتاب ۱۸ ام برومر مارکس را از اول تا آخر بخوانند وکارگران لذت ببرند.از انقلابات ۱۸۴۸ وبناپارت سوم بگویند.و برایشان ثابت کنند که منظور مارکس وانگلس ولنین فقط کارگران بودند نه هر کس وناکس دیگر در جامعه. برایشان ثابت کنند که فقط کارگر انقلاب میکند وفقط حکومت کارگری مد نظر است. نه مردم بمعنای وسیع کلمه. نه حکومت مردمی اینان زهر است.
فقط کارگر وحکومت کارگری . نه یک کلمه کمتر ونه یک کلمه بیشتر.