شباهنگ راد
میگویند دنیای کودکان با دنیای بزرگان میبایست متفاوت باشد. میگویند کودکان فارغ از هرگونه مشکلات و مصائب بزرگان، میبایست از کودکیشان لذت ببرند. میگویند جنگ، فقر و بدبختی نباید سلامتی جسمی و روحی کودکان را مورد تهدید قرار دهد؛ امّا در دنیای حقیقت، در دنیایی که اساس و شالودهی آن بر پایهی منفعتطلبی و سودجوئی استوار گردیده است، حکایتی دیگر دارد. حکایتی کاملاً متضاد با گفتار و قوانین نوشته شدهی امروزی.
در دنیای آشفته، دنیای کودکان با دنیای بزرگان گره خورده است. در این دنیای نابرابر، تجاوز به حقوق انسانی حد و مرزی نمیشناسد و همه در معرض خطر و آسیباند. همه مورد اجحاف حاکمان و منفعتطلباناند. کودکان هم از این قاعدهی کلی مستثنی نبوده و ستمی مضاعف بر آنان اعمال میشود. نباید به کارشان گمارند، به کارشان میگیرند و حقوقشانرا کمتر از دیگران میدهند. نباید مورد توهین و اذیت و آزار قرار گیرند، امّا مورد توهین و تحقیر بزرگان قرار گرفته و بدنهای نحیفشان در زیر دست و پای بزرگان و نابخردان له و لورده میشود. نباید در خیابانها برای تهیهی یک لقمه نان بخور و نمیر سرگردان شوند، امّا در خیابانها ولواند و مورد سوءاستفادههای شکارچیان انسان قرار میگیرند. نباید از آنان در جنگها استفاده شود، امّا در صف اوّل، قرارش میدهند تا تمایلات جنگطلبانهی خود را بر آورده نمایند. این آن دنیاییست که برای کودکان ساختهاند. به عبارتی در دنیایی که کاملاً بیاختیار و بیحقوقاند و به مانند بزرگان در تمامی عرصهها مورد استثمار، سرکوب و نابرابریها قرار گرفتهاند.
هیچ پهنهای از جهان را سراغ ندارید که کودکان در محیطی آرام و شاد از کودکی خود لذت ببرند و دنیایشان، با دنیای بزرگان متفاوت باشد. تقریباً، جان همهی آنها در سرتاسر جهان در معرض تهدید و خطر قرار دارد و در انتظار مرگاند. کسی به فکر آنان نیست؛ کسی بر این باور نیست که دستان کوچک و نحیفشان برای کارهای شاق و طاقتفرسا ساخته نشده است. کسی به آیندهی آنان نمیاندیشد که دوران کودکی، دوران شادی و سرزندگیست و میبایست در سر کلاسها به فراگیری علم و دانش مشغول گردنند. همهی نهادها و مدافعین به اصطلاح حقوق کودکان از جمله یونیسف و غیره، باوری به حقوق انسانی کودکان ندارند. کاری با مرگ و میر میلیونها کودک در سرتاسر جهان ندارند. راهی برای جلوگیری از این همه فاجعه ارائه نمیدهند؛ چرا که حقوقی برای میلیونها کودک قائل نیستند. نگاه کنید به آمارها که هر ساله یونیسف از وضعیت کودکان ارائه میدهد. به میزان مرگ و میرها. همواره روبه صعود است. به میزان سوءتغذیهها، با شتاب هر چه بیشتری رو به جلوست. به کودکان کار نگاهی بیاندازید، دیگر به امر عادی این جوامعی "انسانی" تبدیل شده است. مسیر و روند همهی اینها کاملاً مشخص و روشن میباشد و از یک ریل تعیین شده حرکت میکند؛ چرا که سرمایهداری در سطوح جهانی، سیاستاش بر چپاول و بدبختی محرومان پایهریزی گردیده است.
"پیر انگباک" مدیر منطقهای یونیسف خبر از سوء استفادهی ۸ میلیون کودک یتیم در شرق و جنوب افریقا میدهد. به موازات آن طی خبر دیگری ۳۰۰ میلیون کودک قربانی خشونت جنسیاند. روزانه ۱۸ هزار کودک در سرتاسر جهان بر اثر گرسنگی جان خود را از دست میدهند و ۴۰۰ میلیون کودک در دنیا از گرسنگی در رنجاند که بنابه گفتهی رئیس برنامهی غذائی سازمان ملل "تنها با صرف هزینه ۳۴ دلار در سال برای هر کودک میتوان از مرگ آنان جلوگیری نمود". میزان کودکان کار هم در سطح دنیا رقماش از مرز ۳۰۰ میلیون نفر گذشته استکه نزدیک به ۱۵۰ میلیون نفر آنها در آسیا مشغول کاراند. همچنین ۴۳ میلیون کودک پناهنده بدلیل صدها مشکلات از تحصیل باز ماندهاند. ۳۰ میلیون کودک مبتلا به ایدزاند. یک چهارم کودکان زیر ۵ سال جهان، کسری وزن دارند و سوءتغذیه، عامل مرگ بیش از ۵ میلیون کودک در سال است. قاچاق کودک سالانه به مرز ۵/۱ میلیون نفر رسیده است. هر ساله ۲ میلیون و دویست هزار کودک بدلیل عدم تزریق واکسن جان خود را از دست میدهند و ۲۷۰ میلیون نفر آنها از خدمات بهداشتی بدور میباشند.
البته که آمار و ارقام فوق انعکاس دهندهی همهی واقعیات تلخ زندگی کودکان نمیباشد و به موازات آنها باید به کودکانی که در اثر کار طاقتفرسا جانشانرا از دست میدهند و کودکانی که توسط باندهای مواد مخدر مورد سوءاستفادههای گوناگون و غیره قرار میگیرند را به لیست بالا اضافه نمود تا بیشتر به ماهیتِ نظامهای "مدرن"، "پیشرفته" و "متمدن" پی برد. براستی آمارهای فوق گویای کدام حقیقت است؟ آیا این آن دنیاییست که بشریت و بویژه کودکان طالب آنند؟ آیا انتظاری به غیر از آن متصور میباشد و زندگی پر سعادت و آرام انسانی و کودکی در چنین مناسبات و قانونمندیهایی ممکنپذیر میباشد؟
کاملاً واضح استکه زندگی کودک در دنیای فعلی مسیر سیه روزی را طی خواهد نمود و از تحرک و شادابی بدور خواهد ماند. روشن استکه مناسبات کنونی مانعی حداقل آرامش آنان خواهد گردید و بر مشکلات جسمی و روانی کودکان میافزاید. کودک در دنیای جنگ و فقر، آیندهاش از همان روز تولد رقم خورده و تاریخچهی زندگیاش نوشته شده است. راهی به غیر از ناهنجاری، دربدری و سیه روزی در مقابلاش قرار ندارد. چرا که او را ناخواسته و بناحق وارد دنیای بزرگان نمودهاند تا از قبل آنان سودی نصیبشان گردد. مجبورش مینمایند تا گام به گام بزرگان، بار مصائب و مشکلات را بدوش کشند.
همه جا داستان کودکان شباهت به هم دارد. زندگی کودک در فلسطین، در افغانستان، در عراق و در ایران و در همهی قارهها بمانند هم است. جنگ و نداری در این ممالک بیداد میکند. جان کودکان در این کشورها به دقایق و ثانیهها بستگی دارد. هر لحظه در انتظا