بازرسین ایمنی محیط کار و تکرار “حوادث” کار

بازرسین ایمنی محیط کار و تکرار “حوادث” کار
هیچ چیزی را که به کارگر مربوط است نباید به امان رژیم اسلامی رها کرد!

جنایاتی که در طی حیاط ننگین جمهوری اسلامی علیه کارگران اعمال شده است، جنایت عظیمی چون خاکستر شدن ١٨ کارگر فولاد غدیر یزد را عادی می‌نمایاند. این موضوع خبر بخش “حوادث” چند روز نشریات و سایتهای اینترنتی بود و بعد از آن انگار اتفاقی نیفتاده است! در یک شرکتی که ١٩ کارگر داشت، ١٨ نفر تکه تکه شدند و در آتش و فولاد ذوب شدند! این خبر اگر در جائی مثل حتی شیلی اتفاق می‌افتاد، دنیا را به لرزه در می‌آورد. به همین سادگی. اما در ایران تحت حاکمیت رژیم اسلامی جان کارگر از دستمزدهای پرداخت نشده شان هم ارزان‌تر است!
اما آنچه که در ایران و در محیط کار ایران با به گرو گرفتن نان شب فرزندان کارگران دارد به یک نرم تبدیل می‌شود، کم بها دادن به مسئله ایمنی محیط کار است. نه اینکه کارگران به این مسئله کم بها می‌دهند، بلکه در بلبشوی عدم پرداخت دستمزد، اخراج سازی‌ها، قراردادهای موقت و سفید امضا و غیره، دارد گم می‌شود و به مسئله دست چندم جنبش کارگری تبدیل شده است. جمهوری اسلامی دارد این مزخرفات را باد می‌دهد که گویا اداره کار بازرس می‌فرستد و این بازرسین هم به همه اهمال کاری و دزدیهای مدیریت رسیدگی می‌کنند و محیط کار را امن می‌کنند. محمدعلی مکاری، تنها بازمانده حادثه هولناک فولاد غدیر یزد می‌گوید: “بازرس‌ها از اداره کار می‌آمدند اما به درستی کار خود را انجام نمی‌دادند. چرا که در سالهای گذشته هم چنین اتفاقاتی (البته نه در این سطح با ١٨ کشته) داشتیم. اگر آنها کارشان را به درستی انجام می‌دادند ما فقط برای کار کردن به کارخانه می‌رفتیم. نمی‌رفتیم که ندانیم امروز زنده بر می‌گردیم یا نه. بله بازرسین می‌آمدند و می‌رفتند ولی پیگیری نمی‌کردند. بازرس‌ها غیر از اینکه باید وضعیت ایمنی کوره را بررسی می‌کردند باید به تجهیزاتی که کارفرما به ما می‌داد هم نظارت می‌کردند. ما باید لباسهای ایمنی می‌داشتیم اما روز حادثه لباس پلاستیکی بر تن ما بوده که از کارخانه به ما داده بودند. همین لباس پلاستیکی باعث شدت سوختگی ما شد. ما می‌دانستیم که لباس پلاستیکی هیچ محافظتی از ما نمی‌کند. اما از ترس اخراج حرفی نمی‌زدیم و تحمل می‌کردیم. همین بازرس‌های کار باید صاحب کارخانه را مجبور می‌کردند که به کارگرانش لباس ایمنی بدهد. ما که کارگر بودیم و قراردادمان کف دستمان بود. می‌گفتند این کوره ذوب فولاد و این هم لباس، نمی‌خواهید: هری.”
کارگر نمی‌تواند هیچ چیزی را که به او مربوط است به دولت و هیچ دولتی، چه برسد به قصابخانه‌ای که جمهوری اسلامی برای او برپا کرده است، بسپارد! آیا هیچ کارگری در این مملکت می‌تواند مسئله دستمزدش را، مسئله بیمه بیکاری و مزایای خود را، قرارداد کارش را و غیره را به لطف و مرحمت جمهوری اسلامی و عوامل ریز و درشتش در مراکز کار بسپارد؟! چرا باید سلامتی و امنیتش را به لطف این دزدان چپاولگر بسپارد؟! محمدعلی مکاری به درست می‌گوید که “ما فقط برای کار کردن به کارخانه می‌رفتیم. نمی‌رفتیم که ندانیم امروز زنده بر می‌گردیم یا نه.” اما هیچ کارگری حق ندارد که زندگی و بود و نبود خود را به امان جمهوری اسلامی رها کند. مگر کارگران در این مملکت نمی‌روند کار کنند که سر موقع دستمزدشان پرداخت شود؟ مگر موضوع بیمه و مزایا چنین نیست؟ جمهوری اسلامی جز زبان اعتراض، زبان دیگری از کارگر را نمی‌فهمد. این را در آخرین موردش از رابطه کارگران پتروشیمی‌های ماهشهر با کارفرماهایشان هم دیدیم. بازرسین اداره کار جمهوری اسلامی، حتی اگر شریفترین آدمها هم باشند، که بعید به نظر می‌رسد از چنین چیزی بهره‌ای برده باشند، مسئله آنها هم “حفظ شغل” خودشان است. آنها هم اگر گزارشی از ناامنی کارخانه‌ای به رؤسایشان تحویل بدهند، همان عکس العمل کارگران فولاد غدیر یزد نصیبشان می‌شود: “هری”!
مسئله ایمنی محیط کار هم، مثل هر مسئله دیگری که بر سودجوئی بی حد و حصر سرمایه داران لگام می‌زند، مسئله کارگران است. بازرسین جمهوری اسلامی فقط مترسکهایی هستند و آنهم نه برای کارفرمایان، که برای کارگران، تا ادای بازرسی ایمنی محیط کار را در بیاورند. کارگران باید خود و با قدرت خود و البته با تشکل خود مسئله امنیت خود را تأمین کنند. مسئله امنیت کارگران در محیط کار، یک مسئله اصلی تشکلهای کارگری است. یک دلیل محکم دیگر برای متشکل شدن کارگران، مسئله تأمین امنیت کارگران در محیط کار است. و درست از این سر هم کارگران باید به فکر متحد شدن و متشکل شدن بیافتند.*
١۶ ژانویه ٢٠١٢