شهروند باز هم تحریف کرد

بابک یزدى
نشریه دو خردادی شهروند که عمری وظیفه خود را تبلیغ و فروش دو خرداد (یعنی همان جنبشی که میخواست قاتلان اسلامی حاکم در ایران را مدرنیزه کند و اهلی کرده و به مردم حقنه کند) به مردم دانسته و سالها کارش دعوت از امثال گنجی و شمس الواعظین و رئیس دانا و نبوی ها بوده، اخیرا گزارشی در شماره ۱۱۳۴ خود در صفحه ۲۸ آن از فرح طاهری که خبرنگار، ویراستار و عضو هیئت تحریریه این نشریه است در مورد تظاهرات ۱۸ تیر امسال در تورنتو چاپ کرده است که نشانی از عمق کینه و دشمنی آن را با کمونیستها و حزب کمونیست کارگری را نشان میدهد.

فرح طاهری جزئیات برنامه و سخنرانان دو خردادی را به دقت آورده است و حتی بخشی از پیامها و سخنرانیهایشان را در ۴ ستون همراه با عکسها و پیامهای آنها. اما وقتی مجبور شده است که به حضور فعالین حزب کمونیست کارگری در این تظاهرات اشاره کند به جز سانسور، کینه و تحریف کاری نکرده است.

به این پاراگراف توجه کنید " چند تن از اعضا و هواداران حزب کمونیست کارگری نیز سخنرانی کردند و شعارهایی دادند که جمعیت همراهی نکرد" حتی یک جمله هم از این سخنرانیها و شعار ها را نیاورده چون نگران است که به مشام توده ایها و دوخردادیها خوش نیامده است. این شعارها از جمله "آزادی ، برابری"، "زندانی سیاسی آزاد باید گردد"، " دانشجو، کارگر، معلم، پیوندتان مبارک". "دانشجو، کارگر، اتحاد اتحاد". و به ویژه" مرگ بر جمهوری اسلامی" بود. یکی از این سخنرانان سعید صالحی نیا بود که به تاریخچه دو خرداد و مبارزات دانشجویی پرداخت و اینکه خواستهای دانشجویان جدا از خواستهای کارگران و زنان و پرستاران و … نیست و آزادی کلیه زندانیان سیاسی با هر مرام و مسلکی و به ویژه و در صدر آن محمود صالحی و دیگر فعالین جنبش کارگری است. سعید در سخنرانیش اشاره کرد که ما همه انسان هستیم و به یک جنبش عظیم رهایی بشر و انسانهای آزادیخواه تعلق داریم و ما هیچ امتیازی بین کسانی که در ایران متولد شده اند را با دیگران قائل نیستیم. این جنبشی است که در مقابل دو قطب تروریستی آمریکا و دولتهای غربی از طرفی و کمپ تروریستهای اسلامی به سرکردگی جمهوری اسلامی و امثال بن لادن و حزب الله و حماس از طرف دیگر ایستاده است.

در قسمت دیگر شهروند می نویسد " نیاز سلیمی گفت : ظاهرا حزب کمونیست کارگری و سلطنت طلب ها با این دوستان جوان ما در کمیته اجرایی تماس گرفته اند و بحث دموکراسی و کار مشترک را پیش کشیده اند. ما که این تجربه را داریم گفتیم کسانی که وابسته به تشکیلات ایدئولوژیک هستند این امکان را ندارند که جدا از سازمانشان و تبلیغ برای سازمانشان در فعالیت های جمعی ایرانیان شرکت کنند. مشکل این است که وقتی پرچم و پلاکارد یک سازمان که از نظرات ایدئولوژیکشان سرچشمه میگیرد وسط کشیده میشود، افرادی مثل من که به هیچ سازمانی تعلق ندارند و فقط در جهت استقرار حقوق بشر و دموکراسی دارند فعالیت می کنند تصور می شود که زیر آن پرچم هستند. این باعث میشود که افرادی که فعال حرفه ای نیستند ولی با بسیاری از موضوعات گردهمایی احساس و وابستگی دارند نتوانند در این مراسم شرکت کنند".

رک و راست می پرسم جمهموری اسلامی با چه راه و ترفند دیگری می تواند در خارج از کشور جلو فعالیت و حضور سیاسی ما و دیگر جریانات را دیکال و کمونیستی را بگیرد. و طبیعی است که جمهوری اسلامی که یک نگرانی دائمیش رشد چپ در ایران است قاعدتا باید از وجود گزارشگرانی مثل فرح طاهری و نشریاتی مثل شهروند که این چنین با کینه و نفرت و خصومت به کمونیستها لجن پاشی میکنند خوشحال شود.

و اما اینکه ظاهرا! حزب کمونیست کارگری( در کجا؟) با دوستان جوان خانم سلیمی تماس گرفته که مسئولین این حزب هم خبر ندارند! حرفی است. نیار سلیمی با زرنگی توه ای واری خواسته است حزب را با سلطنت طلبها یکی کند که با آنها تماس گرفته اند، و تازه گویا تماس گرفتن هم با دیگران از جمله دوستان جوان ایشان جرم است.

اما در مورد پرچم (که منظور آنها بنر هست) باید بگویم که یکی از سخنرانان آن میتیگ خود من بودم و به زبان ساده ای مسئله بنر و پرچم را توضیح دادم که ما در هر مکانی که اعلام اعتراض به جمهوری اسلامی باشد با شعار و بنر خود حاضر خواهیم شد و حرف خود را خواهیم زد و اعتراض خود را به بیان خود خواهیم کرد. ما این را نه تنها حق خود می دانیم بلکه از همه جریانات و احزاب و سازمانها هم می خواهیم که سانسوری که جمهوری اسلامی در داخل بوجود آورده که در داخل کسی جرات ندارد هویت سیاسی خود را ابراز کند را در خارج باب نکنند و بتوانند با هویت سیاسی خود در مجامع حاضر شوند. هر کس با شعار، پرچم، و هویت سیاسی خود ظاهر شود و حرف حساب خود را بزند. طبیعتا هر کس پشت بنر و شعار خود خواهد رفت و انساهای شریفی هم که هنوز خود را به هیچ جریانی متعلق نمی دانند (نه توده ی اکثریتی های خجولی که خجالت می کشند به دلیل سابقه سیاسی خود و جریانشان پرچم خود را بیاورند) می توانند صف مستقل خود را داشته باشند. جا و مکان در این تظاهراتها همیشه به قدر کافی هست. البته اصطلاح " من افتخار می کنم که به هیچ حزب و گروهی وابسته نیستم" را پس از ۲۸ سال جنایت جمهوری اسلامی دیگر چندان خریدار ندارد و چپ و راست صف خود را کم کم دارد پیدا می کند. منتهی فرقش این است که چپ و به ویژه حزب کمونیست کارگری این افتخار و شهامت را دارد که همیشه با پرچم خود و با حرف مستقل خود ظاهر شود ولی راستها و به ویژه طیف توده ای اکثریتی به دلیل سابقه کثیف و همکاری با رژیم اسلامی این شهامت را ندارد و از دیگران هم انتظار دارد که مثل آنها بی هویت و ظاهرا همه با هم ظاهر شوند. از طرف دیگر مردم هم باید بدانند و بتوانند تشخیص بدهند که فرق احزاب و جریانات سیاسی چیست و حرف حساب هر کدام چیست تا قدرت انتخاب داشته باشند. سنت تحزب و تشکل در کشورهای جهان سوم و مردمش هنوز جا نیفتاده است ولی این را باید کم کم جا انداخت. داستان همه با هم را خمینی یک بار به مردم ایران تحمیل کرد و بس ا ست. نیاز سلیمی هنرپیشه بسیار خوبی
است و نقشش را در اکثر اوقات خیلی خوب بازی میکند.

ولی در مورد ایئولوژیک (که راستش مطمئن نیستم نیاز سلیمی معنی آن را می داند یا نه) بودن حزب که نیاز سلیمی سعی کرده است به عنوان مثلا افشاگری از حزب به خواننده اش القا کند کافی است که بگویم حزب یک سازمان متشکل یک جنبش سیاسی، یعنی جنبش آزادیخواهانه و برابری طلبانه است که میخواهد این دنیای وارونه را با تمام مذاهب و خرافات و ایدئولوژیهایش را زیر و رو کند. اما برای کسی که پیش نمار! کنگره مسلمانان! کانادا در تورنتو می شود دیگر ادعای ایدئولوژیک نبودن کمی که چه عرض کنم زیادی شور است!.

شهروند در پایان مقاله خود می نویسد " وقتی تکرار شعارهای هیجانی در بلند گو بر آن محوطه و آن جمع محدود چیره شده بود جمع مستقر در آنسوی دیگر شروع به خواندن سرود یار دبستانی کردند و در طول پیاده رو کنار خیابان یانگ راهپیمایی کردند".

در اینجا هم باز شهروند مثل همیشه فرصت طلبانه ازخصلت توده ای اکثریتی خود استفاده کرده و واقعیت را تحریف می کند. واقعیت این بود که تا نزدیکیهای پایان برنامه امکانات و بلندگوی حزب کمونیست کارگری در اختیار همه سخنرانان قرار گرفت و سعید صالحی نیا از همه خواست هر کس چه بطور فردی و چه سازمانی و تشکیلاتی مایل است می تواند بین ۳ تا ۵ دقیقه که وقت به همه برسد پشت بلند گو آمده و حرف خودش و یا سازمانش و یا جرایانش را بزند و یا بیانیه آنها را بخواند(عین آزادیخواهی) و چنین هم شد. و اما در پایان یکی از به قول شهروند "آن سوی دیگری ها"! یعنی "سوی شهروندیها" مطرح کرد که " ما با خواندن سرود ای ایران ای مرز پر گهر"! برنامه را به پایان خواهیم رساند طبیعتا ما و دیگر آزادیخواهان و کمونیستهایی که با این سرود ناسیونال فاسیشتی موافق نبودیم همراهی نکرده و راهمان را جدا کردیم.

اما هم زمان در بین خودشان یعنی آنطرفیها هم اختلاف بر سر خواندن این سرود بالا گرفت یعنی در بین آنها نیز بودند انسانهای شریف بسیاری که حاضر به خواندن این سرود نشدند و حتی چند بیت اول سرود را هم کسی همراهی نکرد و خوانندگان این چند بیت از تعداد انگشتان دست هم کمتر بود ( و همراهی نکردن جمعیت در اینجا بود که شهروند نه تنها تحریف کرده که اصلا اشاره ای هم نکرده است) و در نهایت "آنطرفی ها" ! هم به جای ای ایران مجبور به خواندن سرود" یار دبستانی من" شدند.

می بنید که چگونه شهروند استاد سانسور کردن کمونیستها و نویسنده هایی است که رک و راست علیه همه جناحهای حکومت اسلامی موضع میگیرند. شهروندی که سالها در خدمت مبلغین و مروجین تئوری سیاسی اهلی کردن آخوندها و مدرن کرد ن اسلام بوده است، وقتی هم مجبور میشود به فعالیت کمونیست ها اشاره کند فقط میتواند کار و فعالیت آنها را تحریف کند. اما چشم شهروند را باید به یک حقیقت باز کرد: در خود ایران مدتها پیش جنبش دوم خرداد جنبش اصلاح حکومت اسلامی فوت کرده است. حتی خود گردانندگان صحنه دوم خرداد در لرستان به صورت سمبلیک برای این جنازه حلوا پخش کردند! نه تنها این، روی ویرانه های جریانات راست و مماشات طلب با جمهوری اسلامی، یک جنبش عظیم سرنگونی طلبانه بسرعت دارد رشد میکند و باز مهمتر از اینها صدای چپ و برابری طلبی در جامعه ایران بیش از پش بلندتر میشود و به صدای مطرح تبدیل میشود. شعارها و مطالبات سالگردهای ۱۶ آذر و اول مه ۸ و مارس را نگاه کنید و به شعارها و مطالبات مردم در این روزها دقت کنید. شعارهای سرخ در دانشگاهها و تظاهرات مردم از قبیل "سوسیالیسم یا بربریت"، "کارگران جهان متحد شوید"، ما جز زنجیرهایمان چیزی را برای از دست دادن نداریم"، " نان و آزادی برای همه" ، آزادی زن آزادی جامعه است"ف سوسیالیست بپاخیز برای رفع تبعیض و… و همچنین سرودهای انترناسیونال در چند سال گذشته در مراسمها به ویژه نزدیک ۳ هزار نفر در گلزار خاوران در سال گذشته که شهروند آن را هم در سال گذشته در گزارشش سانسور کرد و من در مظلبی دیگر به آن اشاره کردم.

در کنا ر این واقعیات سیاسی قدرتمند، این گزارشگری وارونه شما از فعالیت کمونیستها، فقط یک تلاش مذبوحانه و مستاصل است. کمی بخودتان بیاید.