جای دوری نمیرم!”جوابی کوتاه به نامه رفقا آذرمدرسی، اسد گلچینی، محمد فتاحی، خالد حاج محمدی”

رفقا! تصمیم به جدایی از حزب حکمتیست برای من تصمیم دشواری بود. این تصمیم پس از تلاشی بیوقفه اما بی سرانجام برای حفظ یکپارچگی حزب، به من تحمیل شد.
زمانی که نامه صمیمانه و رفیقانه شما را خواندم، احساس تلخی داشتم …
صرفنظر از اینکه موقعیتی که برای من تصویر کردید چقدر واقعی هست یا نیست و من چقدر شایسته آن هستم یا نیستم، اما دوستی و صمیمیت تان موجب احترام عمیق تر من به شما و دلگرمی به ادامه راهی که فکر می کنم در آن شریکیم، شد.

شما تلاش می کنید حزب را نگه داشته و سیاستهایش را پاس بدارید، من در پاس داشتن و اجرای سیاستهای تا کنونی حزب با شما شریکم. در همین رابطه من و جنبشم به کورش مدرسی که در تمام این سال ها مورد هجوم نفرت انگیز دشمنان چپ و راست حزب حکمتیست بوده و در کمال تعجب و تاسف مدتی است در درون حزبش هم مورد تعرض قرار گرفته است، بدهکاریم. جنبشی که من خود را به آن متعلق میدانم، جنبش طبقاتی پرولتاریا علیه بورژوازی است. جنبش تحزب کمونیستی طبقه کارگر و حزب کمونیست کارگران در درون خود طبقه است. جنبشی است که حرمت رهبرانش را پاس می دارد.

حزب حکمتیستی که تا دیروز من عضوش بودم، از خیلی وقت پیش و اکنون ابزار این مبارزه طبقاتی نیست. تجارب این دوره کشمکشهای درون حزب با مباحث و عملکرد سنت و باورها و نرم هایش، این واقعیت به شدت تلخ را آشکارتر ساخت. این حزبی است که شاید تا ده سال دیگر هم زورم نمی رسید جنبش کمیته های کمونیستی را به سیاست آن تبدیل کنم. قبول این سیاستها و اجرای آن به ظرف و ابزار دیگری نیازمند است.
رفقا! راه دوری نمیرم. کمونیست منفرد از نظر من فقط یک انسان شریف است. و “دنیای سیاه امروز بیش از هر زمانی به کمونیست های متشکل نیاز دارد.”
اطمینان دارم که در مسیر تلاش برای ساختن چنان حزب و جنبشی، تنه ما به تنه همدیگر خواهد خورد.
دستتان را به گرمی می فشارم
و برایتان آرزوی موفقیت دارم
مظفر محمدی
۱۶ ژانویه ۲۰۱۲