چند کلمه در مورد استعفا … براى رفقا پرشنگ ٬ ریبوار و مظفر

رفقای عزیز پرشنگ ٬ ریبوار و مظفر
راستش وقتی استعفا نامه شماها را در آزادی بیان میزدم احساس جالبی نداشتم .فقط اولین بار که مظفر محمدی استعفایش را نوشت قبل از درج آن در سایت در مایلی برای مظفر نوشتم که این کار مایه دلسردی در میان جنبش کمونیزم کارگری خواهد شد و بعد از جواب کوتاه مظفر که من را تا حدودی قانع کرد دیگر در مورد استعفای ریبوار هیچی نگفتم تا امروز که نامه پر از احساس پرشنگ را دیدم . به قول رفیق پرشنگ چون این روزها همه چیز علنی پیش میرود من هم در مورد استعفای این سه رفیق از حزب حکمتیست چند کلمه را خواهم نوشت .
روزی روزگاری رهبر این جنبش کمونیزم کارگری زنده یاد منصور حکمت در جریان جدایهای درون حزب کمونیست ایران برای همراه کردن دو نفر از اعضای مرکزیت وقت کومله رفقا حبیب الله کیلانه و صلاح مازوجی ٬ خیلی جسورانه و علنی اعلام کرد که حاضر است برای همراه شدن این رفقا راهش را کج کند.( خوب توجه کنید دو نفر نه ۵٠ درصد حزبش)
همه میدانند که من عضو حزب حکمتیست نیستم و به قول خیلیها در این حزب حاشیه نشین محسوب میشویم ولی امروز با دیدن کلمات پر احساس ریبوار و مظفر و پرشنگ تو دل خودم آرزو کردم که : ای کاش عقل و شعور سیاسیم آنقدر میبود که در سطح رهبری این حزب قرار میگرفتم و بعد رو به این سه رفیق داد میزدم  که برای ماندن شما در این سنگر حاضرم هر چه پست و مقام و صندلی را رها کنم و به خاطر همسنگر بودن با شما راهم را کج کنم.
ولی حیف که من در این میان هیچکاره ام . در برخورد با استعفای شماها من عکس العمل عجیبی ندیدم .معلوم بود در دنیای شبکه محافل زیر زمینی عکس العمل نمیتوانست بهتر از این باشد: یا با محفل ما بمان یا برو به سلامت .
رفقا من با این همه دوریم از حزب به لحاظ تشکیلاتی از بی تفاوتی اینها خجالت کشیدم . برای آرمانهای والای سوسیالیستی به شما و میلیونها انسان مثل شما احتیاج داریم و امیدوارم روزی و روزگاری ظرفی مناسب و بدور از محافل بسازیم که امرش انقلاب باشد نه کشیدن صندلیها از زیر پای همدیگر.
با آرزوی موفقیت برای شما عزیزان