در حاشیه اعلام موضع ریبوار احمد در باره بحران حزب “حکمتیست”

ریبوار احمد از رهبران حزب کمونیست کارگری عراق اخیرا در نوشته ای تحت عنوان “کینه توزی چپ سنتی، در باره فراخوان اصغر کریمی و موضع حزب کمونیست کارگری ایران” مثل همیشه به یاری کورش مدرسی شتافته و ظاهرا دارد به حزب کمونیست کارگری ایران و اصغر کریمی برخورد می کند؛ اما در اصل دارد خطاب به صفوف حزب کمونیست کارگری عراق و کردستان می گوید که در ماجرای بحران حزب “حکمتیست” که اینها قرار بود فقط میانجی باشند کجا ایستاده است.
بیائید برای یک لحظه ما هم مانند ریبوار احمد تزها و سیاستهای کورش مدرسی را که در هفت سال گذشته آنرا به سیاست حزب “حکمتیست” تبدیل کرد، وارونه جلوه دهیم و آنها را ” مارکسیستی ترین ” سیاستهائی که می شود از آن استنتاجات عملی گرفت قلمداد کنیم.  بیائید مثل ریبوار احمد سرمان را زیر برف کنیم و بگوییم اصلا کل بحران حزب “حکمتیست” ناشی از “کینه توزی چپ سنتی” است٬ اما به نظر من باز باید برای هر کمونیست و کسی که می خواهد در دنیای امروز نقشی در بهتر کردن زندگی خود و همنوعان خود داشته باشد سوال این باشد که، این چه کمونیسمی است که هفت سال است بلند بلند داد می زند که “نمی شود، بورژوازی دست بالا دارد، کمونیستها ضعیفند، حکومت اسلامی متعارف شده، کارگر عراقی حق دارد به جریانات اسلامی بپیوندد، مردم خر نشوید٬ به خیابان نیائید” و در یک کلام این چه کمونیسمی است که پاسیفیسم و دفاع از راسترین جریانات و اتفاقات جامعه طبقاتی را عین کمونیسم قلمداد می کند!

ریبوار احمد می تواند مثل همیشه به حزب کمونیست کارگری بد و بیراه بگوید. می تواند این بار هم مثل انشعاب سال ٢٠٠۴ مدافع جریان کورش مدرسی باشد، اما واقعیت جامعه و بحران کنونی در حزب حکمتیست و پاسیفیسمی که دامن هر دو حزب عراق و کردستان را گرفته دیگر ربطی به کمونیسم کارگری و منصور حکمت ندارد.  اینها مستقیما نتیجه سیاستهای به غایت راست کورش مدرسی و ریبوار احمد است که متاسفانه در هفت سال گذشته آنرا به این احزاب پمپاژ کردند و عملا پاسیفیسم و خانه نشینی را تبدیل به سیاست کردند.
 ریبوار احمد در نامه اش به نادرست دو موضع را با هم مقایسه کرده: اتفاقات سال ٩١ عراق و انقلاب ٨٨ ایران، و از موضع منصور حکمت در اولی به این نتیجه رسیده که اینها دو اتفاق شبیه هم بودند و باید ما هم مثل حزب “حکمتیست” در مقابل اعتراض میلیونی مردم ایران علیه یک حکومت تا دندان مسلح و کثیف و غیر انسانی مردم را به خانه نشینی دعوت می کردیم. به نظر من ریبوار احمد نه موضع آن زمان منصور حکمت و کمونیزم کارگری در برخورد به اتفاقات کردستان عراق را فهمیده و نه موضع پاسیو و ارتجاعی کورش مدرسی در جریان انقلاب ٨٨ مردم ایران را.  البته جالب است که خود همین احزاب کمونیست کارگری عراق و کردستان در جریان اعتراضات مردم شهرهای کردستان عراق از جمله در سلیمانیه در سال ٢٠١١ علیه حاکمیت ناسیونالیزم کرد، با وجود انواع و اقسام گروهها از جمله جریان ناسیونالیستی جدا شده از اتحادیه میهنی “گوران” که ٢۵ درصد کرسی های پارلمان کردستان عراق را در دست دارند و دو گروه از احزاب اسلامی کردستان عراق که در ٢٠ سال گذشته نه تنها شریک جرم ناسیونالیزم کرد بوده اند، بلکه یک پای اصلی حمایت از رژیم منفور اسلامی در کردستان عراق بوده اند، به درست دخالت کردند و تعدادی از رهبری این دو حزب در این عتراضات سخنرانیهای پرشوری هم کردند.  حالا سوال من از ریبوار احمد این است که لطفا انقلاب میلیونی سال ٨٨ مردم ایران را با جنگ خلیج و نظم نوین خونین جهانی مقایسه نکنید، بلکه آنرا با اعتراضات مردم کردستان عراق در سال ٢٠١١ مقایسه کنید و ببینید چرا باید در یکی فعالانه شرکت کرد و در یکی که اتفاقا می توانست کل معادلات منطقه را بهم بریزد و یک بار برای همیشه دست مذهب و حکومت جنایت پیشه اسلامی را از سر مردم کوتاه کند نه تنها حمایت نکرد، بلکه رکیکترین حرفها را به مردم عاصی از دست این حکومت جهل و جنایت بار مردم و مدافعین مردم کرد.  رفیق رییوار این یک بام و دو هوا را از کجا آورده اید؟
در پایان به نظر من امروز دفاع از خط ورشکسته کورش مدرسی٬ بویژه اگر با بد بیراه به حزب کمونیست کارگری ایران هم باشد سمپاتی کسی را نه تنها جلب نمی کند٬ بلکه باعث بی اعتبارشدن بیشتر می شود و امیدوارم رفیق ریبوار و بسیاری دیگر از رفقای حزب کمونیست کارگری عراق و حزب کمونیست کارگری کردستان از این بیشتر خود را سپر دفاعی این خط پاسیو و ورشکسته نکنند.
هشتم ژانویه ٢٠١٢