دفاع از فعالین کارگری امر کل جامعه است / مصاحبه ایسکرا با ناصر اصغری

ایسکرا: اخیرا نهادهای ضد کارگری رژیم اسلامی فشار بر فعالین کارگری را شدت بخشیده اند. بازداشت و دستگیری و سپس به زندان انداختن مظفر صالح نیا در سنندج که بحق نسبت به پدیده کارتن خوابها اعتراض کرده و لاقیدی نهادهای مسئول در این زمینه را برملا ساخته است، به بازداشت و زندانی شدن وی انجامید. متعاقب آن روز یکشنبه ماموران امنیتی شریف ساعدپناه را بازداشت کردند شما علت این بگیر و ببندها علیه فعالین کارگری را چگونه ارزیابی می کنید؟

ناصر اصغری: اولا این نکته را بگویم که کسی مثل مظفر صالح نیا بحق بخاطر اعتراض به وضعیت جهنمی ای که رژیم اسلامی بر این جامعه تحمیل کرده، “فعال کارگری” نام گرفته است. منظورم این است که فعال کارگری از نظر من صرفا کسی نیست که در چهاردیواری کارگاه و کارخانه اعتراض سازمان می دهد. فعال کارگری باید این ظرفیت را هم از خود نشان بدهد که به عنوان رهبر جامعه و سخنگوی جامعه ظاهر شود.
اما به نظر من علت دستگیری ایشان و همچنین شریف ساعدپناه، محمد حسینی و میثم نجاتی که اخیرا اخبارش بدستمان رسیده هم دقیقا در همین نکته ای است که به آن اشاره کردم. مظفر صالح نیا و فعالین کارگری دیگر مثل ایشان می توانستند مثل هر کس دیگری در خانه شان بنشینند و ناظر بی طرف کارتن خوابان و جامعه کارتن خوابی باشند. اما این اجحاف را قبول نمی کنند و به این وضعیت اعتراض می کنند. جمهوری اسلامی می خواهد جامعه را کارتن خوابی بکند، اما کسی اعتراضی نکند. یعنی می خواهد به کارگر دستمزدی نپردازد، زن را اسیر این وضعیت زن کشی در این جامعه بکند، فقر را همه گیر کند و خودشان میلیارد میلیارد بچاپند، جامعه را به معنی واقعی کلمه به قهقرا ببرد اما کسی اعتراضی نکند. می خواهد هر کسی که اعتراض کرد را زندان و اذیت و آزار کند. می خواهد زهرچشم بگیرد که دیگران حساب دستشان باشد. فکر می کند که دوره هنوز دوره خانخانی قاجار است! در واقع مظفر صالح نیا و امثال شریف ساعد پناه را دستگیر می کند که دیگران اعتراض نکنند. منتها این وضعیت نمی تواند ادامه بیابد. این رژیم از همان اولین روز سر کار آمدنش و از آنجا که خود را با سرکوب انقلاب تعریف کرد، با اعتراض هر روزه کارگر، زن، جوان و مردم آزادیخواه در آن جامعه روبرو بوده و دستش روی ماشه اسلحه بوده و تا آستین به خون مردم این جامعه آغشته بوده که دو روز بیشتر عمر کند. خاتمی در دوره حکومتش گفته بود که این رژیم هر ٩ دقیقه با یک بحران روبرو است. و این آن وضعیتی است که جامعه با آن روبرو است و واضح است که نمی شود شکم گرسنه کارگر و خانواده او را با زندان و دستگیری فعالین کارگری جواب داد.

ایسکرا: واکنش به موقع اعضای اتحادیه آزاد کارگران و خانواده هایشان همراه با تعدادی از مردم سنندج در اعتراض به بازداشت او اقدامی به موقع و شایسته بود. فکر می کنید فراتر از این چه تلاشی می تواند برای آزادی مظفر صالح نیا و دیگر فعالین کارگری باید صورت بگیرد.

ناصر اصغری: بالاتر اشاره کردم که مظفر صالح نیا و امثال وی را دستگیر می کنند که دیگران را مرعوب کنند. اما به نظر من درست از همین سر، “دیگران” باید وارد عرصه بشوند. صرفا به این دلیل ساده که شتر دستگیری و به سکوت فراخواندن فعالین کارگری و اجتماعی جلوی در تک تک این فعالین خواهد خوابید، اگر دست بکار نشوند و متحدانه عمل نکنند. این دقیقا آن عرصه ای است که فعالین کارگری از گرایشات مختلف و طرز برخورد متفاوت به مسائل، باید متحدانه عمل کنند و یا بقول معروف اتحاد عمل داشته باشند.
جمهوری اسلامی امروز روی یک بشکه باروت خوابیده است. شهری مثل سنندج و راستش امروز در هر چهارگوشه ایران، پر است از فعالینی مثل مظفر صالح نیا، رضا شهابی، بهنام ابراهیم زاده ، شریف ساعد پناه، میثم نجاتی و محمد حسینی. ٩٩ درصد از اینها را ما اصلا اسمشان را هم نشنیده ایم. تا قبل از دستگیری مظفر صالح نیا، بهنام ابراهیم زاده، میثم نجاتی و محمد حسینی هیچ کدامشان در سطح وسیعی شناخته شده نبودند. اینها نباید منتظر بمانند که جمهوری اسلامی بیاید و اینچنین بساط ارعاب فعالین اجتماعی راه بیاندازد. به نظر من باید یک کمپین بسیار قوی برای آزادی این دوستان راه بیاندازند که دیگر دست به چنین اعمالی نزند. هیچکدام از این فعالین کارگری بخاطر صرف اینکه برای خود و خانواده خودشان با رژیم و مقامات رژیم درگیر می شوند، دستگیر نشده اند. اینها را به این خاطر دستگیر کرده اند که از حق پایمال شده کارگران، زنان، جوانان و کودکان دفاع کرده اند. دفاع از این فعالین کارگری، وظیفه تک تک افراد این جامعه است. بخاطر اینکه بخاطر دفاع از حقوق پایمال شده ما جنگیده و به زندان رفته اند.

ایسکرا: شما به نکته مهمی اشاره کردید که بخش وسیعی از رهبران اجتماعی و فعالین عرصه مختلف اجتماعی را مردم در سطح وسیعی نمی شناسند. به نظر شما چرا اینجوری است؟

ناصر اصغری: دو دلیل به نظرم می رسد. اول اینکه یک سنت جان سختی است که گرچه در تئوری نقد شده است، اما هنوز عملا کنار گذاشته نشده که فعالین کارگری جلو بیایند و بعنوان رهبران جامعه مدعی شوند و جامعه را خطاب قرار دهند. هنوز خودشان را بعنوان شریک کوچکتر جامعه می شناسند و انتظار از خودشان کمتر است. هنوز به نظر می آید که به کم قانع هستند. دوم هم اینکه فکر می کنند اگر جلو صحنه بیایند امنیتشان به خطر می افتد. در حالیکه اگر شناخته شده باشند، دست درازی به امنیتشان برای رژیم گرانتر تمام می شود. اگر رهبر کارگری در سطح وسیعتری شناخته شده باشد، هم جامعه به امنیتش حساس می شود و هم در سطح بین المللی دستگیری آنها حساسیت بر می انگیزد. اگر شناخته شده باشد، حرفش برو دارد و آدم بیشتری دورش جمع می شوند، بخصوص اگر معترض به جهنمی باشد که جمهوری اسلامی برپا کرده است! اینطوری نیست که رژیم فعالین کارگری را نمی شناسد. منتها اگر برای جامعه ناشناخته بمانند، به راحتی دستگیر می شوند و کمتر مورد توجه جامعه قرار می گیرند. چندی پیش مصاحبه ای با مادر علی پورسلیمان، عضو شورای مرکزی سازمان معلمان ایران را می خواندم که گفته بود مقامات رژیم به او گفته بودند اگر اعتراض نکنند و سر و صدایی به پا نکنند، فرزندش عفو خواهد خورد، اما در عین حال علی پورسلیمان را هر روز شکنجه می کردند و خبری هم از عفو نبود. می خواهم بگویم که باید سر و صدا کرد. باید اعتراض به ارعاب را به گوش جهانیان رساند. باید جلو صحنه آمد و از دیگر فعالین اجتماعی هم خواست که “آفتابی” بشوند. این وضعیت قابل دوام نیست و باید کاری کرد. با مخفی کاری بیخودی کارها و آزادی به تعویق می افتند.

ایسکرا: سنتا در میان گرایشاتی که خود را با جنبش کارگری تعریف می کنند، به گونه ای طبقه کارگر را از کل جامعه تفکیک که گویا باید دستش به کلاه خودش باشد. و جنبشهای اجتماعی دیگر یا  معضلات عدیده اجتماعی را بی ربط به دخالت جنبش کارگری می دانند. اما در دنیای واقعی کارگر خود را موظف به این دخالتگری می بیند همین نمونه مظفر گویای این است که کارگر، جنبش کارگری و فعالین در این اعتراضات بعنوان صاحب جامعه و اینکه رنج، فقر و محرومیتهای اجتماعی در زندگی مردم برایش مسئله است و در آن دخالت می کند آیا این معنای این را ندارد که  کارگر بدرست و به این شکل خود را نماینده و سخنگوی جامعه می داند؟

ناصر اصغری: در همین رابطه بحث درباره گرایشات مختلف و برخورد آنها به جنبش کارگری، مصاحبه مفصلی با نشریه “کارگر کمونیست” دارم که به زودی منتشر می شود. اما عجالتا این را بگویم که آن گرایشی که جنبش کارگری را یک صنف تعریف می کند و می خواهد کارگر را در همین چهارچوب متحد و سازماندهی کند، پشتش به سنتی است که در دل جامعه فئودالی می خواست از منافع صنف پیشه وران در سیستم شاگرد ـ استادکاری دفاع کند. شاید برای آن دوره و آن روابط این مسئله موضوعیت داشت و دردی از درد آن صنف را دوا می کرد، اما امروزه کارگر و فعالین کارگری به دنبال در آوردن قدرت از دست سرمایه داری هستند و کارگر دیگر یک صنف نیست، بلکه یکی از دو طبقه اصلی جامعه است. مظفر صالح نیا با کاری که کرده است و  اعتراضی که به وضعیت کارتن خوابی  کرده است، در واقع اعتراض کارگر مدرن به سیستم روابط کار مزدی است. واقعا چگونه کسی می تواند فکر کند که کارگر در تار عنکبوت جمهوری اسلامی می تواند حتی همان مثال شما، به کلاه خود چسبیدن، به مخیله اش خطور کند، بدون اینکه به مشکل زن و جوان در آن جامعه بپردازد. بدون آنکه به تحمیق مذهبی اعتراض نکند. بدون آنکه بی احترامی به شأن انسان در تار و پود روابط پوسیده اسلامی را بی احترامی به خود و به کارگر نداند. آن گرایشاتی را که شما به آن اشاره کردید، به دنبال یافتن راه حلی در بین شکافهای قانونی و شکافهای بین احزاب مختلف هیأت حاکمه هستند که امتحان خود را پس داده اند و اکنون به درست در بسیاری از جاها و حتی در قلب اروپا هم مورد بی اعتنائی جنبش کارگری قرار گرفته اند. اکنون واقعا چند کارگر در ایران دلشان به این خوش است که کارگران می توانند با توسل به قانون کار، قرص نان دیگری بر سر سفره فرزندانشان اضافه می شود؟! کسی که کارگر را می خواهد از جامعه و جنبشهای دیگر اجتماعی جدا کند، خواب بدی برای کارگر دیده است که او را بار دیگر به مسلخی دیگر ببرد.
بگذارید به این موضوع از سر دیگری هم بپردازیم. کارگر امروز دیگر یک صنف بین صنفهای مختلف نیست. شاید دویست سال پیش چنین می نمود. امروز در جامعه ما دو طبقه اصلی داریم و یا شاید فقط دو طبقه داریم که یکی طبقه کارگر است و دیگری هم طبقه سرمایه دار. کسی که در این دنیا چیزی برای از دست دادن ندارد و در جنگش با سرمایه داری چیزی جز زنجیرهای بردگی بر پایش را ندارد که از دست بدهد، خود جزو طبقه کارگر است. شما یا در این بین وزنه خودتان و جنبش تان را می اندازید پشت جنبش کارگری برای آزادی و خلاصی و یا به نوعی دارید سیستم سرمایه داری را تقویت می کنید و یا در سر پا ماندن آن دستی دارید. و درست از همین سر است که رهبر کارگری، رهبر جامعه اعتراضی به سیستم سرمایه داری است. رهبر کارگری رهبر جنبش اعتراضی زنان، جوانان و بی حقوقی کودک، رهبر جنبش ضد نژادپرستی، حقوق مدنی و غیره است. کسی که در سرمای سرد سنندج در کارتن می خوابد، دردش درد کل آن جنبشهائی است که خدمتتان عرض کردم. امروز معلم که اعتراض می کند، می گوید درد من درد کل جامعه است. جوان اعتراض می کند، همین را می گوید. نژادپرستی دودش به چشم ٩٩ درصدی ها می رود. یک عده مفتخور آنجا نشسته اند و از این منجلاب و کثافتی که اسمش را گذاشته اند زندگی و جامعه، مثل انگل سواستفاده می کند. خلاصه کنم: رهبر کارگری، رهبر ٩٩ درصدی هاست و این ٩٩ درصدی ها باید از آن رهبران همچون نور چشمان خود دفاع کنند.