یک کامنت … چند کلمه در ادامه مطلب رفیق سامان کریم در مورد بحران درونى حزب حکمتیست

رفیق سامان کریم از رفقای کمونیست کارگری عراق در مطلبی تحت عنوان “باران بدون ابر و …” توضیحاتی را در رابطه با موضع دو حزب عراق و کردستان داده اند که به روشن شدن ریشه های  بحران جاری در حزب حکمتیست خیلی کمک میکند . اگر جزو خوانندگان احساسی نباشید و با شنیدن کلمه کودتا فورا خونتان به جوش نیاید و دنبال علل این بحران میگردید از همان روش سامان کریم استفاده کنید و تاریخ را از ١۴ دسامبر ٢٠١١  شروع نکنید . اگر تاریخی قبل از ١۴ دسامبر هم وجود دارد آنرا یکبار دیگر مرور کنید شاید در این فاصله چیزهایی آگاهانه و یا ناآگاهانه از قلم افتاده باشد .

خوبیت مطلب رفیق سامان این است که انسانها را از دنیای احساسات و احساسی برخورد کردن بیرون میکشد و آنها را دعوت میکند تا با مروری بر تاریخ برای سوالهای منطقی جوابی منطقی بیابند و بر همین اساس موضعی منطقی اتخاذ نمایند.

من هم با خواندن این مطلب و به جای شروع تاریخ از ١۴ دسامبر ٬ تاریخ حزب حکمتیست را در افکار خودم مروری کردم  تا عاقبت به کنگره ۴ این حزب رسیدم و فکر میکنم به دلایل مختلف تاریخ این بحران تشکیلاتی فعلی از این مقطع شروع میشود.

در این مدت که بحران درونی این حزب علنی شده است در مناسبتهای مختلف با این جمله روبرو شده ایم که حزب حکمتیست روی خط منصور حکمت نیست . وقتی به کنگره ۴ این حزب فکر میکردم این سوال برایم مطرح شد که آیا در مقطع کنگره ۴ حزب حکمتیست ٬ این حزب روی خط منصور حکمت بود یا نبود؟

برای جواب دادن به این سوال به لحظه انتخابات برای کمیته مرکزی این حزب در کنگره ۴ برگردیم . در آن لحظه مشخص بیش از ۴٠ نفر دستهایشان را بلند میکنند که  برای هدایت و رهبری حزب بر مبنای مصوبات تاکنونی از نمایندگان کنگره رای اعتماد بگیرند. در همین لحظه دو احتمال وجود دارد که بد نیست به هر دو احتمال اشاره کوتاهی داشته باشیم .

احتمال اول

فرض کنید در آن لحظه مشخص حزب حکمتیست روی خط منصور حکمت بوده است .این بدین معنی است که کمیته مرکزی منتخب کنگره ۴ حزبی را تحویل میگیرد که روی خط منصورحکمت است .پس ظاهرا نباید مشکلی در کار باشد . بعد از یک سال و نیم از این ماجرا  ناگهان تعدادی (یا اکثریت) این کمیته مرکزی اعلام میکند که حزب روی خط منصور حکمت نیست و میخواهد تغییر ریل بدهد .اینجا سوالاتی مطرح میشود که کسی باید برای آنها جوابی داشته باشد.

 

چگونه ممکن است حزبی که روی خط منصور حکمت بوده است در ظرف یکسال و اندی زیر سایه رهبری منتخب کنگره ۴ از روی خط منصور حکمت منحرف شود؟ مسئول این انحراف کی و یا چه جناحی میتواند باشد؟

اگر نقش اشباح را به کنار بگذاریم آیا مسئولیت تبدیل شدن حزب منصور حکمتی به غیر منصور حکمتی به عهده رهبری منتخب کنگره ۴ و به طریق اولی اکثریت کمیته مرکزی نیست؟

اگر این احتمال درست باشد اکثریت کمیته مرکزی خیلی روشن و صریح باید اعلام کند که رهبری منتخب کنگره ۴ مسبب بحران جاری در حزب است.

 

احتمال دوم

احتمال دیگری که هست این است که در زمان انتخاب رهبری در کنگره ۴ ٬ حزب حکمتیست روی خط منصور حکمت نبوده است . اگر این احتمال درست باشد این سوال مطرح میشود که :  رفقایی که امروز اعلام میکنند که حزب حکمتیست روی خط منصور حکمت نیست چرا آن روز مشخص در کنگره ۴ دستهایشان را بلند میکنند که متعهد شوند یک حزب غیر منصور حکمتی را هدایت یا رهبری کنند؟

 اگر این احتمال درست باشد کسانیکه امروز اعلام میکنند که این حزب روی خط منصور حکمت نبوده است با اعضای این حزب و نمایندگان کنگره ۴ رو راست نبوده اند.

فکرش را بکنید که این احتمال درست باشد تا در همان فردای پایان کنگره ۴ استارت بحران زده شود. شک کردن در منصور حکمتی بودن حزب و تعهد برای عملی کردن سیاستهای غیر منصورحکمتی تناقضی است که اولین جرقه های بحران را میزند .

کسانیکه که امروز فکر میکنند حزب روی خط منصور حکمت نیست ٬ باید روشن و صریح  مسئولیت این بحران را به عهده بگیرند.

یک کمونیزم کارگری اصیل در آن کنگره میتوانست جسورانه اعلام کند که این حزب روی خط منصور حکمت نیست و حاضر نیست رهبری حزبی را به عهده بگیرد تا سیاستهای خط دیگری را به پیش ببرد .یک کمونیزم کارگری اصیل میتوانست در مقابل خط غیر منصور حکمتی حزب فراکسیون تشکیل دهد و از کانالهای درست خط خود را به خط اکثریت در حزب تبدیل کند.

 و در نهایت اگر این احتمال درست باشد موازین و پرنسیپهای حزبی اولین بار از طرف چه کسانی زیرسوال رفته است ؟

 

شخصا فکر میکنم احتمال دوم به واقعیت نزدیکتر است و به همین علت احتمال دوم را برای ادامه این کامنت انتخاب میکنم .

نتیجه ایی که میتوان از احتمال دوم گرفت این است که عده ایی فکر میکنند حزب روی خط منصور حکمت نیست ولی متعهد اجرای سیاستهای خط دیگری میشوند .این دوستان در ادامه کارشان و برای رفع تناقض بین عقاید و پراکتیکشان  دست به کاری میزنند که در دنیای بیرون از ما به “انقلابات مخملی ” مشهور است . یعنی شما خیلی آسان خطی رو قبل ندارید ولی متعهد میشوید اجرایش کنید تا صلاحیت حقوقی را از رای دهندگان بگیرید و به محض تسخیر صندلیها و گرفتن صلاحیت حقوقی چیزی را که خودتان بهش معتقد هستید را میخواهید جایگزین خط قبلی کنید .صاف و ساده و خودمانی این یک نوع اپورتونیسم سیاسی است . کودتای بخش حداقل این حزب محصول این انقلاب مخملی است.

سامان کریم به درست میگویند باران بدون ابر . کودتا در یک حزب نتیجه دیوانه شدن عده ایی نیست و باید دلیلی وجود داشته باشد و هر کسی به جای قرار گرفتن احساسی در کنار این جناحها باید به دنبال علل این بحران بگردد. تا زمانیکه انتخابهایمان احساسی باشد به غیر از “حزب باد متکی بر شبکه محافل زیر زمینی”  قادر به ساختن حزب سیاسی نخواهیم بود.

خلاصه کنم با توضیحات رفیق سامان کریم و این کامنت ناقابل من ٬ بازهم به این نتیجه رسیدم علیرغم ظاهر خشن کودتا و ظاهر عامه پسند انقلاب مخملی ٬ ماهیتا انقلاب مخملی و کودتا یکی هستند و دو حزب عراق و کردستان به درست و به حق در کنار هیچکدام از این روشهای نادرست عکس نگرفتند و در تاریخ زندگی سیاسی خود برگ زرینی در دفاع از حزب و حزبیت واقعی را به ثبت رساندند.