بعد از توضیح و توجیه!

داستان انشعابات متعدد دراحزاب چپ ایرانی و چرایی ها و چگونگی های آن ، لایه های مختلفی دارد . از شعار و اینا که بگذریم ، میرویم به لایه های زیرین که نیاز به کوهی مدرک و فلسفه بافی ندارد . ولی اعتراف به آن نیاز به شجاعتی دارد که آنم آرزوست ! با آرزوی اینکه کسی این نظرات ( غلط یا درست ) را توهین به خود تلقی نکند …( ممکن است تاریخها دقیق نباشد که مهم نیست چون هدف این مطلب تاریخ نگاری نیست )

طبق داده های ویکی پدیا ، حزب کمونیست ایران در اوایل دههٔ ۶۰هجری شمسی با ابتکاررهبران کمونیست متشکل درکومله بوجود آمد. جریانات و سازمانهای چپ ایرانی از جمله سازمان پیکار و اتحاد مبارزان کمونیست و تعداد دیگری از چپگرایان ایران در تشکیل این حزب تأثیر داشتند که سرانجام خود به صفوف این حزب پیوسته و در این حزب ادغام شدند. حزب کمونیست ایران از آن پس و در حالی که بیش از ۲۳ سال از تأسیس اش می‌گذارد انشعاباتی را پشت سرگذاشته‌است که مهم‌ترین آن‌ها انشعاب تعدادی از اعضا و فعالین این حزب تحت نام کمونیسم کارگری به رهبری منصور حکمت بوده‌است. این انشعاب در اوایل دهه نود میلادی صورت گرفت و حاصل آن تشکیل حزب کمونیست کارگری ایران بود. اما این حزب هم دستخوش انشعابات دیگری شد که حاصل آن حزب کمونیست کارگری ایران-حکمتیست، حزب اتحاد کمونیسم کارگری و اتحاد سوسیالیستی کارگری، مبارزان کمونیست، اتحاد بین المللی در حمایت از کارگران ایران و چند جمع دیگر است. در سال ۲۰۰۰ جمع وسیعی از اعضای حزب کمونیست ایران به رهبری عبدالله مهتدی و عمر ایلخانی‌زاده از حزب کمونیست ایران جدا شدند و فعالیت با نام کومله را از سر گرفتند. این جمع هم سپس دچار انشعاب شد و بخشی از آن برهبری عمر ایلخانی زاده جداشدند.

 

بعد از اولین انشعاب که به نظرمن به دلیل درک و تحلیل درست از شرایط خطیر منطقه توسط منصورحکمت انجام شد ، بقیه اش بیشترتاسف باراست . روزی که با این سوال مواجه شدم ( نظرت راجع به آخرین انشعاب چیست ؟) کنجکاو شدم . با دکتر”آرمان” گپ میزدم ، با خودم کلنجارمیرفتم و دیدم نوشتن و گفتن بهتراز هیچ است هرچند میخ آهنین باشد برسنگ ! البته با اجازه بزرگترا ….

منصورحکمت بعد از خارج شدن از منطقه ، حزب کمونیست کارگری ایران را بنیان میگذارد و تا هنگام فوتش ؛ یعنی نزدیک به یک دهه با کمک بقیه به ساخت و ساز دستگاه مزبورمشغول است . در۱۳۸۱ با فوت منصوراوضاع شکلی دیگرگرفت . اولین انشعاب ( موضوعی که منصوردرزمان حیاتش آن را بعد از خودش پیش بینی کرده بود ؛ البته نه به صراحت کلام …. )
 
علت اصلی انشعاب : برتری خواهی و هژمونی طلبی… بقیه اش توضیحات توجیهی….

پس از جدال‌های طولانی در رهبری این حزب نهایتا در اوت ۲۰۰۴، ۲۴ نفر از کمیته مرکزی و اکثریت کمیته کردستان وقت حککا به رهبری کورش مدرسی از این حزب جدا شدند و حزب کمونیست کارگری ایران-حکمتیست را بنیان گذاشتند. آنان خود را مدافعین واقعی خط منصور حکمت می دانستند و خود را «حکمتیست» نامیدند اما رهبری حککا مدام این ادعا را رد کرده و آن‌ها را «انشعابی از راست» خوانده‌است و گاه به کنایه «آنتی حکمتیست» نامیده‌است.از جمله اختلافات انها با حزب کمونیست کارگری ( حمید تقوائی ) بحث بر سر قدرت سیاسی است. حزب حکمتیست بر لزوم اتحاد با جریانات دیگر پای فشاری می‌کند. همچنین در مورد موضوعاتی چون حمله آمریکا به عراق و حمله اسراییل به لبنان و شهر غزه این حزب ان را یک جنگ یکطرفه دانست و تنها آمریکا و اسراییل را محکوم کرد.

در جریان همین اختلافات بخش دیگری از حزب کمونیست کارگری هم انشعاب کرده و حزب اتحاد کمونیسم کارگری را ساختند. آذرماجدی همسرمنصورحکمت درراس این جمع است . این جمع مایل به ایجاد زمینه‌های وحدت با فعالین احزاب دیگربود اما این مساله هرگز بوقوع نپیوست.
 

کوروش که جدا شد به فاصله کمی درون خودشان شروع به ساختن فراکسیون کردند . از این به بعد این اختلاف در لایه های زیرین درحال رشد است . فراکسیون رحمان حسین زاده معتقد به “سیاست همراه با پراتیک” است و کورش صرفا تئوریسین است . رحمان با کمک حزب کمونیست عراق اقدام به تاسیس گارد آزادی درعراق میکند و معتقد است چنانچه امریکا برای کردستان ایران هم سناریویی شبیه کردستان عراق داشته باشد بهتراست همیشه آماده باشیم . اما جدای از این توجیه سیاسی و اینکه گارد آزادی سرنوشتش چه شد ، رحمان ذاتا و صرفا به مبارزه دردنیای مجازی قانع نبود . کورش با حفظ مواضع و نظرات خودش هنوز درجایگاه خودش است . درمقابل این عملگرایی رحمان ، حمید تقوایی و حزبش ، دراقدامی سیاسی با ابراهیم علیزاده( کومله) نشست و برخواستی داشتند که ادامه نیافت . فقط عکس و خبر بود !

مدتی پیش که تاریخش مهم نیست کورش مدرسی اعلام کرد به دلیل کهولت سن و اینا ، از سیاست و کارحزبی استعفا میدهد .اما به نظر بعضی  دوستان با تجربه کورش اسما رفته بود وعملا هنوز بود وهست . آیا این اعلام کناره گیری یک تبرئه پیشاپیش درمورد آخرین انشعاب است و یا فشارهای فراکسیون رحمان هم ….. ؟

این آخرین انشعاب تا به امروزکه اقلیتش با تئوری های کوروش است و اکثریت با فراکسیون رحمان …..
 
دنبال مقصرنگردیم چون هرکسی باید از خودش و سهم خودش شروع کند و من چنین ظرفیتی نمیبینم . خیلیها درجریان انواع بحرانها یا رفتند و یا فقط اسمشان است ، تمام این ریزشها و پاسیویزم محصول همین ترکشهایی ست که قابل پیشگری بودند. فقط باید پشت خود و منیت های فردی گیرنکرد ! “چپ” ایران درمجموع بیماراست و بیشترباید برایش دل سوزاند ! “چپ” مدتی ست تبدیل به یک صفت عاریه ای شده است با نامهای مختلف که غالبا هیچ عینیتی ندارد. ابداع “سنتی یا جدید” هم دراصل مشکل تغییری نمیدهد . چند سال پیش از دوستی یا رفیقی پرسیدم چرا به اسم منصورحکمت اینقدرحساسی ؟ گفت : چون بعد از منصورهیچکس درجای خودش نیست…همه به فکرهژمونی و اثبات خودشانند …! من آن روز حرفش را درک نکردم . ولی امروزحسش میکنم !
 
تقریبا همه مدعیان با عکس و نام منصوریک سپردفاعی ساخته اند و پشت آن کارهای خودشان را؛  و حرفهای خودشان را میزنند . غافل از اینکه منصوردرورای یک نام و عکس …..یک روش و نگرشی تازه بود به دنیای پیرامون و تضادهایش…..روشی که اگردرک میشد باید ادامه پیدا میکرد !
 
اون قدیما با اینکه هیچوقت با سازمانهای چپ ؛ کارمشخص نکرده بودم ولی خودم را جدا از کسی نمیدیدم . الان هم حس بدی ندارم ولی یادش به خیر مباد ! چون فقط دل آدم میگیرد . از هرتکه تکه شدنی ( با هر دلیل و توجیهی ) بند دل آدم پاره میشود . ولی خب…..! فقط یادتان باشد که اگرقراربرحساب و کتاب و بازنده و برنده باشد ، هیچ نقطه ای ازمجموعه چپ ایرانی ، برنده هیچ انفجار و تکه تکه شدنی نیست . همه بازنده هستند ؛ از سنتی تا جدید …..ازفرد تا جریان….ازکوچک تا بزرگ…..! این دردی مشترک است .
 
اسماعیل هوشیار
ژانویه ۲۰۱۲