برد تشکیلاتى و باخت سیاسى(جناح اکثریت حزب حکمتیست و عدم اعتماد به نفس سیاسى)

اختلافات درون حزب حکمتیست به نقطه انفجار خود نزدیک مى شود· مى گویم انفجار نه انشعاب چون انشعابى که در راه است تنها نقطه آغاز یک سلسله گسستها و جدایى ها است·  تردید دارم که از این حزب چیزى بیشتر از محافل و گروه هاى کوچک و بى تاثیر باقى بماند· این سرنوشت محتوم نبود· اما به نظر مى رسد حتمى شده است· حزب حکمتیست مى توانست از دل این بحران به عنوان یک جریان کمونیست و بشاش بیرون بیاید٬ اما متاسفانه چنین نمى شود بلکه به محافل و گروه هاى کوچکى تبدیل مى شوند که بى تاثیرتر از حال حاضرشان خواهند شد·

 

اختلافات حزب حکمتیست که با کودتاى جناح کوروش مدرسى ( من بعد اقلیت ) بر علیه اکثریت دفتر سیاسى ( من بعد اکثریت) علنى شد٬  ریشه در بن بست خط سیاسى دارد که این حزب برمبناى آن تاسیس شد و در این چند سال در موارد مختلف اجزاء آن به نمایش گذاشته شد· مشى اولترا راست کورش مدرسى که با ” تئورى” تعدد نظرات به کمونیستهاى درون حزب حکمتیست  قالب شده بود٬ بالاخره مورد تردید بخشى از این کمونیستها قرار گرفت· و این سرآغاز بحرانى بود که ما نتایج  آن را مشاهده مى کنیم·

کمونیستى بودن این خط و مشى به درست از طرف بخشى از آن حزب مورد تردید قرار گرفت اما متاسفانه مورد نقد قرار نگرفت· و این درست همان سمى است که باعث مى شود جناح اکثریت نه تنها نتواند سکان حزب را در دست بگیرد بلکه از جمع و جور کردن خود هم عاجز مى ماند·

 

طنز تلخ مساله این است که جناح اقلیت به طور قاطع و به روشنى به اختلافات سیاسى جناح اکثریت با خط کوروش مدرسى اشاره مى کنند اما خود اکثریت انگار از بیان این مساله عاجز است·( تنها نوشته اى که من سراغ دارم که صریحا این مساله را بیان مى دارد نوشته رضا دانش است تحت عنوان ” حزب سیاسى به رهبر معنوى احتیاج ندارد[۱]“)   

متاسفانه جناح اکثریت انگار از عدم اعتماد به نفس سیاسى رنج مى برد· این جناح به جاى بیان روشن و صریح اختلافات و نقد صریح خط و مشى که باعث فلج این حزب شده است تمام تلاششان معطوف به این است که به اکثریت اعضاء و کادرهاى حزب ثابت کنند که پایبند اصول سازمانى و اساسنامه اى حزب هستند· این به خودى خود درست است اما بدون بیان صریح و مستدل و قاطع نقدهاى سیاسى  در بهترین حالت باعث مى شود که سانتر و بخشى از طرفداران جناح اقلیت هم با این اکثریت احساس همنوایى بکنند· ادامه این وضع این اکثریت را به میدانى مى برد که تمام تلاشش معطوف به این مى شود که کادرها و اعضاى با گرایشات سانتر یا طرفدار کوروش مدرسى را راضى نگه دارد·

 

 از بدو علنى شدن این اختلافات و تا حال حاضر که تقریبا تکلیف ادامه کارى این دو جناح با هم روشن شده است ٬ اکثریت تمام تلاشش این بوده که پلنوم قانونى و با فراخوان دبیر کمیته مرکزى را برگزار کند·این کار بسیار خوب و به جایى بوده است  اما به نظر مى رسد که حتى با برگزارى پلنوم و شرکت همه کمیته مرکزى و کادرهاى حزب هم اکثریت برنده این جدال نخواهد بود· در بهترین سناریوى ممکن مورد نظر اکثریت که برگزارى پلنوم است٬ اکثریت مجبور به بازپس گیرى مصوبه هیئت دائم ( مصوبه مورد اختلاف) خواهد شد  و تنها پیروزى احتمالى کوتاه مدت تشکیلاتى  را به بهاى سنگین باخت سیاسى و تمکین دوباره به ” رهبر معنوى” را نصیب خواهد شد· و صد البته در صورت عدم شرکت اقلیت در پلنوم این شکست سیاسى به مراتب سنگین تر خواهد شد٬ چرا که در فضایى که خود دامن زده اند باز مجبور به اعلام وفادارى به خط کوروش مدرسى خواهند شد·

 

اکثریت باید به طور قاطع و روشن نقدهایش را علنى و مفصلا بیان مى کرد· جناحش را حول این نقدهاى سیاسى سازمان مى داد نه حول اصول سازمانى و مسائل تشکیلاتى· در زمینه مسائل تشکیلاتى باید به طور صریح و روشن خواست برخورد قاطع به عوامل کودتا را در دستور پلنوم و کمیته مرکزى بگذارد· هیچ دولتى کودتاچیان را بعدا در دولت شریک نخواهد کرد و نه تنها از استعفایشان ابراز تاسف نمى کند بلکه مجازات مى کند اما از عکس العمل  رحمان حسین زاده به استعفاى مظفر محمدى پیداست که اکثریت هنوز حاضر است مانند سابق با کودتاچیان در همه چیز شریک شود· انتظار مى رفت رحمان حسین زاده به جاى ابراز تاسف به جا بودن این استعفا را یادآور مى شد·

 اکثریت مى بایست شواهد بیشمارى مثل اطلاعیه دانشجویان آزادیخواه و برابرى طلب [۲]  را  مبنى بر پوچ بودن ادعاهاى اقلیت و شکست خط سیاسى کوروش مدرسى برشمرد و اعلام کند که در این شکست نمى خواهد شریک باشد· اما به جاى اینها تنها در دایره محدود همان خواست برگزارى پلنوم و اثبات حقانیتش براى احزاب کمونیست کارگرى عراق و کردستان ماند·

این اکثریت حتى اگر بتواند سکان حزب را از نظر تشکیلاتى در دست بگیرد باز باید مجرى همان سیاستهاى شکست خورده باشد و این تناقض خرد کننده است· احزاب کمونیست کارگرى عراق و کردستان هم بدون هیچ تعارفى چشم بسته جناح کوروش مدرسى را براى یک لحظه هم ول نمى کنند و این را اکثریت باید بداند که بدون چون و چرا در هر حالت به شرط جدایى از کوروش مدرسى این به اصطلاح احزاب را با خود ندارد· و صد البته بسیارى که در حال حاضر در خواست برگزارى پلنوم با این جناح شریک است را هم نخواهد داشت·

اینها همه عواقب عدم صراحت و قاطعیت این جریان است· هنوز هم شاید دیر نیست· این جناح باید به طور روشن و صریح آنچه را تا به حال با چاشنى ” تعدد نظرات” قبول کرده  نقد کند و خطوط جدایى خود از این سیاستها را به روشنى بیان دارد· این جناح باید در صدد آن باشد که از نظر سیاسى رهبرى حزب را در دست بگیرد· رهبرى صرفا تشکیلاتى چندان به درازا نخواهد کشید· هیچ جمع و جریانى نمى تواند حتى براى میان مدت مجرى بهترى از خود صاحبان یک خط و مشى سیاسى باشد· اگر حتى فى الحال و در این پلنوم هم اکثریت رهبرى حزب را در دست بگیرد٬ دلیلى ندارد بعد از کنگره و یا دو پلنوم بعد تشکیلات سکانش را به دست همان سیاستگذاران اصلى ندهد· بهترین مجرى همان سیاستگذار است نه منتقدینش که انتقادشان را هم روشن و صریح نمى گویند·       

این جناح باید بدانند که تنها در صورتى که صریحا و به روشنى مواضع اولترا راست کوروش مدرسى را نقد کنند هم از طرف تشکیلات خودشان و هم از طرف جامعه و کمونیستها جدى گرفته خواهند شد·

حامد خاکى

۲۰۱۲-۰۱-۰۸