“نگاهی به جنبش چپ انقلابی و استمرار مبارزات در شیلی، از دیکتاتوری تا نئولیبرالیزم”

مقدمه:

در این مقاله که درباره جنبش چپ انقلابی در شیلی به نام MIR می‌ نویسم، ابتدا می‌ پردازم به تشکیل این جریان در سال ۱۹۶۵ میلادی، سپس به چگونگی موضع آن در ارتباط  با رژیم های آلنده و پینوشه به ترتیب وقوع آنها بین سالهای ۱۹۷۰ تا اوائل دهه ۱۹۸۰ میلادی، و تجارب دشوار ولی‌ با ارزش این جریان انقلابی خواهم پرداخت. سپس یک نتیجه گیری کلی‌ می‌ کنم، و در آخر توجه خوانندگان عزیز را جلب می‌ کنم به لینکی‌ که به ادامه مبارزات مردم شیلی در سالهای پس از ۱۹۸۵ میلادی تا زمان برکناری رژیم پینوشه می‌ پردازد.

 

من فکر می‌ کنم با توجه به تشابهاتی که بین حکومتهای پینوشه و رژیم اسلامی ایران، در ماهیت دیکتاتوری آنها و شیوه های سرکوب، خفقان و سانسور استفاده شده جهت عقب راندن مبارزات انقلابی مردم برای بدست آوردن حق مسلم خویش، و ادامه حیات زشت و شوم این دولتها وجود دارد، ما میتوانیم سابقه مبارزاتی جریان انقلابی و مردم شیلی را بعنوان یک تجربه با ارزش بررسی‌ و از آنها با در نظر گرفتن تشابهات و تفاوتهای عینی بین شرایط این دو کشور، استفاده کنیم. انجام دادن این مقایسه و نتیجه گیری از آن، برای ما همچنین یادآور اصل مهم همبستگی‌، همدردی و وجود اهداف مشترک بین تمام ملتهای رنجدیده خواهد بود.

 

 

جنبش چپ انقلابی یا (MIR)، یک گروه انقلابی شیلیایی است که در اواسط دهه ۱۹۶۰ میلادی تشکیل شد. درطی سالهای دهه ۱۹۷۰ میلادی، پس از سقوط رئیس جمهور سالوادور آلنده، این گروه به طور فعالی‌ سعی‌ در برکناری دولت شیلی، که در آن زمان بوسیله آگوستو پینوشه دیکتاتور رهبری میشد، کرد. پس از دستگیری و کشته شدن بسیاری از رهبران اصلی‌ آن، MIR دیگر یک تهدید جدی برای دولت شیلی محسوب نمی‌شد. این گروه هنوز بعنوان یک حزب سیاسی وجود دارد:  خشونت و تروریسم را کنار گذاشته و در عوض پیرو تغییر از طریق فعالیت سیاسی می‌ باشد.

 

(۱) تاریخچه پیدایش جنبش چپ انقلابی (MIR)

 

جنبش چپ انقلابی درسال ۱۹۶۵ میلادی بوسیله اتحادیه گروههای دانش آموز چپ، در ابتدا در سانتیاگو، بنیانگذاری شد. روحیه این گروهها در آغاز برانگیخته از انقلاب کوبا بود، و امیدوار به همانند سازی آن در شیلی بودند. آنها بزودی بوسیله مردم فقیر و طبقه کارگر همسایه و اتحادیه ها مورد حمایت واقع شدند. مهمترین رهبر MIR مرد با نفوذی به نام میگل انریکز Miguel Enriquez (1944 – ۱۹۷۴) بود که تا زمان مرگش در سال ۱۹۷۴ سمت دبیر کلی این گروه را به عهده داشت.

 

(۲) MIR و آلنده

 

در سال ۱۹۷۰سیاستمدار سوسیالیست سالوادور آلنده بعنوان رئیس جمهور شیلی انتخاب شد و بسرعت آغاز به انجام یک سری رفرم، (از جمله ملی‌ کردن صنایع کلیدی (مانند معادن مس)، اصلاحات در تحصیلات و بهداشت، آغاز کار بر روی برنامه اصلاحات ارزی) کرد. بین سالوادور آلنده و جنبش چپ انقلابی، یک ارتباط شخصی‌ موجود بود: فرزند برادرش، آندرس پاسکال آلنده Andres Pascal Allende، یکی‌ از رهبران این گروه بود. MIR از آلنده حمایت کرد، اما احساس می‌ کرد که او خیلی‌ میانه رو است، در صورتی که برای آغاز کار خوبست، اما به اندازه کافی‌ به جلو نمی‌ رود.

 

هنگامیکه آشکار شد امکان برانداختن آلنده بوسیله ارتش وجود دارد، جنبش چپ انقلابی آغاز به یک برنامه فعال در برقراری تماس در درون نیروهای ارتشی کرد. برنامه آنها قانع کردن افسران رده پایین ارتش به احتیاج به حمایت از دولت بود: آنها امیدوار به این بودند که در زمان موعد، این مردان جوان از دستورات رئسای خود سر باز خواهند زد و از آزادی شیلی حمایت خواهند کرد.

 

افسران ارشد ارتش شیلی از این برنامه مطلع شدند: بدترین کابوس آنها تقسیم ارتش بود، که می‌ توانست به یک جنگ داخلی‌ تمامی عیار تبدیل شود. بنابراین سعی‌ در شناسایی آن افسران جوان و سربازانی که MIR با آنها ارتباط برقرار کرده بود کردند: آنها همچنین فشار بر آلنده را بالا بردند. در اوائل سپتامبر ۱۹۷۳، رئیس نیروهای انتظامی‌ شیلی و حامی‌ دمکراسی، ژنرال کارلوس پراتس Carlos Prats، با دانش بر اینکه جدایی وی انجام کودتا را تسریع خواهد کرد، استعفا داد. چند روز بعد، در سپتامبر ۱۹۷۳ پینوشه برعلیه آلنده کودتایی را هدایت کرد که به خودکشی‌ رئیس جمهور در داخل قصر ریاست جمهوری منجر شد.

 

(۳) MIR و پینوشه

 

پینوشه بسیار سخت و سریع حمله کرد: افسران ارتش همفکر با جنبش چپ انقلابی، شناسایی و از میان برداشته شده بودند، و ارتش سریعا برای تسخیر خیابانهای سانتیاگو حرکت کرد. موجی از ترور در تمام شهر گسترده شد، ارتش تمام افرادی را که حتی کمترین ظنی‌ به کمونیست بودنشان داشت دستگیر کرده و دراستادیوم و تمامی نقاط شهر اردوگاههای کار اجباری برپا داشت. هزاران نفر جمع آوری شدند: تعداد زیادی کشته شدند. MIR تصمیم گرفت که با ارتش شیلی مستقیما درگیر نشود، اما به طور زیر زمینی‌ فعالیت کرده، منتظر زمان مناسبی برای حمله کردن بماند. بعضی‌ از رهبران گروه به خارج از کشور گریختند. درعین حال، پینوشه آغاز به دادن تغییراتی در ارتش جهت پیشبُرد یک جنگ شهری برعلیه شهروندان خود نمود، و از مردم کشورهایی مثل آمریکا و برزیل  با سرباز گیری کردن از آنها کمک گرفت. او سازمان جاسوسی ملی‌ را بوجود آورد، که بزودی بعنوان DINA شناخته شد. پینوشه یک سرهنگ بی‌ رحم به نام مانوئل کنتره راس Manuel Contreras  را مسئول شناسایی و حذف MIR و دیگر گروههای انقلابی کرد.

 

(۴) تشکیل JCR

 

انقلاب کوبا منجر به بسیاری از تلاش ها برای تقلید آن شده بود، که تنها به MIR شیلی محدود نمی‌شد. چندین گروه در آمریکای جنوبی بودند که اهداف و عقاید مشابهی داشتند، به عنوان مثال توپاماروس “Tupamaros” در اوروگوئه، ارتش انقلابی مردم یا “ERP” در آرژانتین و ارتش آزادیبخش ملی‌ یا “ELN” در بولیویا که چندین تن از رهبرانش در اواسط دهه ۱۹۶۰ میلادی درکنار چه گوارا، در بولیویا جنگیده بودند.

 

در اکتبر ۱۹۷۲ گروههای مختلف مذاکره با یکدیگر، جمع آوری منابع، اطلاعات و مراکز امن را آغاز کرده بودند. اتحاد این گروهها ابتکار انریکز “Enriquez” رهبر MIR بود، که همرزمانش را درشیلی، وقتیکه برای ملاقات و تعلیمات نظامی به اماکن MIR دراعماق کوههای آندس “Andes” می‌ آمدند، پذیرایی میکرد.

 

پس از سقوط دولت آلنده تصمیم بر رسمی‌ کردن اتحاد بین چهار گروه شد. در یک ملاقات در بونوس آیرس “Buenos Aires” تصمیم بر این شد که گروه را JCR نام نهند (جونتای هماهنگ کننده انقلابی). انریکز “Enriquez” خودش در شیلی باقی‌ می‌ ماند: JCR بوسیله رهبر ERP آرژنتین، ماریو سانتوچو “Mario Santucho” سرپرستی می‌ شد. JCR به نظر می‌ رسید که آماده برای براندازی دیکتاتوریهای مخروط جنوبی بود: بولیویاییِ ها بوسیله گره هایی‌ که به چه گوارا می‌ خوردند، با خود اعتبار انقلابی می‌ آوردند، ERP از طریق زنجیره ای از آدم ربایی های سیاسی پول زیادی بدست آورده بود، MIR اماکن اسلحه داشتند و توپاماروس Tupamaros صاحب تجارب چریکی شهری بود.

 

(۵) عوامل باز دارنده

 

MIR بوسیله تاکتیکهای بی‌ رحمانه پینوشه به سختی صدمه خورد. دربین هزاران شهروند عادی شیلیایی که بازداشت و شکنجه (و اغلبا کشته) شدند، چند صد تن از مردان و زنان جوانی بودند که با جنبش چپ انقلابی ارتباط داشتند. آنها در زیر شکنجه اعتراف کردند و اسامی اعضای دیگر، مکانهای امن، اطلاعات درباره حمله ها وغیره را لو دادند. تعدادی از رهبران مهم MIR بزودی دستگیر شدند؛ یکی‌ از آنها مارسلو فرادا – نولی “Noli-Marcello Ferrada” بود که یکی‌ از بنیانگذاران  و نویسنده بیانیه اهداف MIR بود، او بین سالهای ۱۹۷۳ – ۱۹۷۵ زندانی و سپس تبعید شد. اگرچه MIR در طی سالهای آلنده، یک شبکه محکمی از خانه های امن، مراکز مهمات و تبادل اطلاعات را ساخته بود، آنها بسرعت و بنحو غیر قابل بازگشتی در طی اولین ماههای دوران پینوشه افشا شدند. این موضوع مستقیما منجر به از دست دادن یا تبعید قسمت بزرگی‌ از رهبری MIR شد. در دسامبر ۱۹۷۳ باتیستا وان شوون “Bautista Van Schouwen” یکی‌ از رهبران دانشجوی جنبش چپ انقلابی، بازداشت و سپس ناپدید شد. در اکتبر ۱۹۷۴، تقریبا یک سال پس از کودتا، اعضای شکنجه شده MIR مکان یک خانه در سانتیاگو که در آن میگل انریکس “Miguel Enriquez” رهبر MIR مخفی‌ بود، را آشکار کردند. در پنجم اکتبر۱۹۷۴، نیروهای امنیتی شیلی به آن خانه یورش بردند. انریکز در حالی‌ که سعی‌ میکرد یک همراه مجروح به نام کارمن کاستیلو “Carmen Castillo” را نجات دهد، کشته شد. کاستیلو  که یکی‌ از اعضای مهم جنبش چپ انقلابی بود، دستگیر شد. 

 

در ۱۹ فوریه ۱۹۷۵، چهار رهبر دستگیر شده  به یک مصاحبه تلویزیونی ملی‌ برده شدند، که در آن همرزمانشان را دعوت به برزمین گذاشتن سلاح هایشان کردند. برطبق گفته این چهار نفر، رهبری  در زوالش بود: از ۵۲ نفر از اعضای کمیته مرکزی، ۹ نفر کشته شده بودند، ۲۴ نفر در بازداشت، ۱۰ نفر در تبعید بسر می‌ بردند، یک نفر از گروه اخراج شده، و فقط هشت نفر باقی‌ میماندند.

MIR بسرعت در بیانیه ای اعلام کرد که این چهار نفر خیانت کار هستند، اما صدمه بزرگی‌ رسیده بود.

 

در اکتبر ۱۹۷۵ پلیس شیلی دوباره از محل خانه امنی‌ که در آن بقیه رهبران جنبش چپ انقلابی  بسر میبردند، مطلع شد. این محل در “Malloco” یک دهکده کوچک در خارج از سانتیاگو بود. آندرس پاسکال آلنده “Andres Pascal Allende” که رهبری MIR را پس از مرگ انریکز بعهده گرفته بود، ناچار به گریز شد، و سرانجام در سفارت کوستاریکا تقاضای پناهندگی کرد. چند رهبر مهم دیگر MIR کشته و یا دستگیر شدند.

 

در آوریل ۱۹۷۶ ادگاردو انریکز “Edgardo Enriquez” ، برادر میگل و رهبر حاضر جنبش چپ انقلابی، در بونوس آیرس “Buenos Aires” دستگیر شد. او هرگز دوباره دیده و یا از او شنیده نشد، و اینطور گفته میشود که وی در بازداشتگاه نیروهای امنیتی آرژنتین یا شیلی جان باخت.

 

(۶) MIR پس از ۱۹۷۶

 

پس از یورش مالوکو “Malloco” و از دست دادن ادگاردو انریکز، جنبش چپ انقلابی دیگر یک تهدید جدی به دولت شیلی نبود. تمام رهبرانش کشته یا دستگیر شده و یا در تبعید بسر می‌ بردند. تعدادی از اعضای دستگیر شده  با نیروهای امنیتی شیلی، خواسته یا ناخواسته، همکاری میکردند. عملیات درحال رشد کندور “Condor” هیچ جایی را در امان نمیگذاشت: کندور حتی ترورهایش را به خارج از مرزهای شیلی انتقال داد، بعنوان مثال ترور اورلاندو لتلیر “Orlando Letelier” که بوسیله بمب گذاری در یک ماشین در واشنگتن C . D در سپتامبر ۱۹۷۶ انجام شد. درسال ۱۹۷۹ MIR دوباره آغاز به عمل، به نحو آرامی در شیلی کرد. برخی‌ از اعضای آن که در کوبا تعلیم نظامی می‌ دیدند، باز گشتند. بهرحال، شیلیی که آنها به آن بازگشتند، با زمانی‌ که ترکش کرده بودند، متفاوت بود. اقتصاد رو به رکود داشت و مردم آغاز به تظاهرات در خیابانها کردند. گروه دیگری به نام ‘مانوئل رودریگز پاتریاتیک فرانت’ “FPMR” ، رهبری مقاومت شیلی را برعلیه پینوشه، دردست داشت. از جمله کارهای این مقاومت می‌ توان از یک ترور در سال ۱۹۸۶ یاد کرد که منجر به کشته شدن چهار نفر از محافظین شخصی‌ دیکتاتور شد.

 

در اوائل دهه ۱۹۸۰ میلادی، MIR تجدید شده آغاز به موجی از حملات درسطوح کوچک، از جمله کشتن افراد پلیس و سربازان و حتی سرقت چندین بانک برای تامین فعالیت هایش، کرد. این گروه به نحوی به فعالیتهایش در طول سالهای بعد دهه هفتاد تا اواخر دهه هشتاد میلادی، هنگامی که معلوم شد بازگشت دموکراسی درحال بوقوع پیوستن می‌ باشد، ادامه داد.

 

(۷) سیاستهای امروز MIR

 

امروزه MIR بعنوان یک حزب کوچک سیاسی شیلیایی وجود دارد، هنوز هم متعهد به کمونیزم و یاد چه گوارا و همچنین تمامی اعضایش که دربین دهه های ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ کشته شدند، می‌ باشد. این گروه فعالیتهای چریکی را به کنار گذاشته، و پیرو استفاده از سیاست برای پیشبُرد اهدافش می‌ باشد.

 

میراث MIR

 

به هرحال و درواقع، MIR در جریان تاریخی‌ شورش مسلحانه مارکسیستی شیلی، نقش بزرگ و متداومی نداشت. آنها در طی سالهای آلنده ساکت بودند، و تشکیلات آنها دربین سالهای ۱۹۷۳ تا ۱۹۷۶ میلادی بوسیله تاکتیک های  سرکوبگرانه پینوشه از بین رفته بود. بیشتر حملات آنها، در اوائل دهه ۱۹۸۰، هنگامیکه در حملات چریکی شهریشان تعدادی از افراد پلیس و سربازان را کشتند، انجام یافت. در مقایسه با ERP آرژنتین، توپاماروس اوروگوئه، و حتی FPMR در شیلی، MIR هیچگاه آن سطحی از شهرت را که برای جذب نیرو به اهدافش لازم داشت، کسب نکرد.

 

این البته بدان معنی نیست که جنبش چپ انقلابی هرگز تهدیدی به دولت شیلی نبود. MIR درطول سالهای حکومت آلنده،  انبار مهمات و شبکه بسیار قابل ملاحظه ای ساخت، که قصد داشت درصورت دوام نیاوردن اصلاحات آلنده، برای براندازی دولت بکار برد. قادر نبودن   

MIR در بپا کردن یک شورش جدی، در واقع انعکاس روشهای پینوشه بود، که بیرحمانه و خونین بودند، و همچنین بشدت کارآییِ داشتند. MIR هرگز در برابر دولتی که برای یافتن و از بین بردنش حاضر به دستگیری، شکنجه و قتل هزاران نفر از شهر وندان خود بود، مهلتی نداشت.

 

شاید تیره ترین میراث MIR به همراه سایر گروههایی‌ که در مقاطعی از تاریخ مبارزات خود به مشی چریکی متوسل شدند این بود که دولت پینوشه دیکتاتور این روش آنها را بهانه ای برای حملات گستاخانه تر خود نسبت به انقلابیون و مردم شیلی کرد، و ترس از آنها را بعنوان وسیله ای برای عاقلانه جلوه دادن ادامه سرکوب و شکنجه ها بر روی مردم شیلی بکار بُرد.

 

کتاب MIR هنوز بسته نشده، آنها به وجود خود بعنوان یک حزب سیاسی مجاز، اگر رادیکال، ادامه میدهند. هنوز بنظر می‌رسد مشتاقند که نشان خود را بر روی سیاست های شیلی، این بار از طریق رأی به جای تفنگ، برجا بگذارند.

 

(۸) شیلی از سال ۱۹۸۵ میلادی تا کنون و نتیجه گیری:

 

نگاهی‌ به تاریخچه مبارزات آزادیخواهانه در شیلی بین سالهای ۱۹۸۵ تا ۱۹۸۸ تا براندازی پینوشه از قدرت و استقرار “دموکراسی “(که لینک آن در زیر گذاشته شده), ، توجه ما را به ائتلاف بین جریانات مخالف، اهمیت آن و راههای مسالمت آمیز استفاده شده در این راه جلب می‌ کند.

همچنین بررسی‌ آنچه که اکنون در شیلی می‌ گذرد، اخبار ماههای اخیر و بخصوص از حدود هفت ماه پیش تا کنون، اشاره بر ادامه مشکلات مردم در این کشور به انواع مختلف می‌ کند. این اخبار که عمدتا درباره مشکلات دانشجویان و مطالبات آنها درجهت بدست آوردن تحصیلات ارزانتر و اصلاحات تحصیلی‌ از یک سوی، و برخوردهای خشن و غیر انسانی‌ دولت و ارتش با آنها از سوی دیگر هستند، بر ما این امر را روشن می‌ سازد که برکناری پینوشه و قدمهایی که برای پشت سر گذاشتن حکومت دیکتاتوری نظامی در این کشور برداشته شدند، اگرچه موفقیت بزرگی‌ برای مردم شیلی بود، و به تغییرات مهمی‌ از جمله خلع پینوشه از قدرت، تشکیل کمیسیون حقیقت و آشتی‌، تشکیل “دمکراسی” با قوه مقننه دو مجلسه (شورا و سنا) و قوه قضائیه مستقل و آزاد شدن مطبوعات انجامید. همچنین تغییراتی که در سالهای بعدی در زمینه های دیگری ادامه یافت، از جمله اصلاحات سال ۲۰۰۵ میلادی که به استقلال نیروهای نظامی، حذف کرسی های غیر انتخابی در مجلس سنا  و دوره های ریاست جمهوری محدود تر نیز انجامید، و در ادامه آنها تلاش میشل بچلت رئیس جمهور سابق شیلی نیز بین سالهای ۲۰۰۶ تا ۲۰۱۰ میلادی در جهت کاهش دادن تبعیض جنسیتی بی‌ تاثیر نبود. اما با وجود تغییرات مثبتی که انجام شدند، از آنجا که این تغییرات در شیلی هنوز زیربنای اقتصادی – اجتماعی کشور را مورد هدف خود قرار نداده ا‌ند، مردم این کشور هنوز شاهد اختلاف طبقاتی و گسترش مشکلات مربوط به آن از جمله فشارهای روز افزون اقتصادی بر گرده کارگران، کارمندان و دانشجویان هستند. این فشارها که بخصوص از سال ۲۰۱۰ میلادی در پی به قدرت رسیدن رئیس جمهور نئو لیبرال و مالتی بیلیونر این کشور، سباستین پینرا شدیدتر شده ا‌ند، از جمله شامل خصوصی شدن تحصیلات به طرز بی‌ سابقه ای که در نتیجه آن ۴۰ درصد هزینه های تحصیلی‌ کشور تنها از طریق شهریه های دانشجویی تامین می‌ شود، کاهش دادن و قطع دست آوردها و حقوقهای اجتماعی، وضعیت بحرانی بهداشت و غیره می‌ شوند، بی‌ گمان بی‌ تاثیر از بحران جهانی‌ نظام سرمایه داری و جدا از آن نیستند. 

 

البته مردم مبارز شیلی هنوز دست از تلاش برای بهتر کردن وضعیت اقتصادی و اجتماعی در این کشور برنداشته ا‌ند. این تلاشها که بخصوص در بین دانشجویان به رهبری کامیلا والجو دانشجوی کمونیست و رئیس اتحادیه دانشجویان، از حدود هفت ماه پیش تا کنون به شکل بارزتری جریان داشته است، به اشکال مختلفی‌ از جمله تظاهرات و اعتصابات وسیع، انتشار بیانیه های دانشجویی مبنی بر خواسته های اصلاح طلبانه آنها،‌ وهمچنین اشغال مدارس و دانشگاهها نمودار شده ا‌ند. از این روست که در طی ماههای گذشته، هر بار که توجه ما به اخبار این کشور جلب می‌ شود، آنچه که عمدتا می‌ خوانیم و می‌ بینیم، چیزی بجز بازتاب همین حقایق نیستند، اخباری از قبیل حمله خشونتبار پلیس به تظاهرات آرام و صلح آمیز دانشجویان، دستگیری و زندانی کردن فعالین این جنبش، تلاش رسانه ها جهت خشونتبار نشاندادن تظاهرات صلح آمیز دانشجویان بوسیله سؤ استفاده کردن از حرکات گروههای کوچک آنارشیستی، یا تلاش دولت جهت غیر قانونی کردن اعتصابات و اعتراضات کارگران  و دانشجویان و مشابه این خبر ها.

 

دولت پینرا “Pinera” رئیس جمهور وقت شیلی، در حقیقت چیزی بجز ادامه و وارث با وفای همان پینوشه دیکتاتور نیست، و اگرچه هدفش بازگرداندن حکومت به دیکتاتوری تماماً نظامی نیست، و اصولا نمی‌ تواند باشد، برای حفظ ماهیت خویش بعنوان نماینده نئولیبرل و حامی‌ نظام سرمایه، ناچار به عمیقتر کردن فشار بر مردم شده و در این فکرست که شاید بدینوسیله بتواند خود را از خطر محفوظ بدارد. اما این چیزیست که حتی دیکتاتور مشهور پینوشه نیز پس از سالها بی‌ رحمی، خشونت و سانسور نتوانست به آن دست یابد.

 

تحزب کمونیستی و کارگری نیز در شیلی حلقه مفقوده ای است که می تواند جنبش اعتراضی ضد سرمایه داری را سازمان دهد و متشکل کند. راه نجات از بحرانی که نئولیبرالیزم به مردم شیلی تحمیل کرده، بیرون زدن قطعی از زنجیره نظام سرمایه است. رهائی مردم شیلی مشروطست به عروج چپ دیگری که از سنتهای چپ شیلی فاصله گرفته و بتواند جامعه را در مبارزه طبقاتیش با تمامی نمایندگان سرمایه داری رهبری کند. شیلی هم بر سر دوراهی سوسیالیزم یا بربریت ایستاده و پابپا می کند.

 

منابع دیگر:

شیلی: مبارزه علیه دیکتاتور نظامی (۱۹۸۵-۱۹۸۸)

http://nonviolent-conflict.org/index.php/movements-and-campaigns/nonviolent-conflict-summaries/1487

 

 

سرکوب خشونتبار تظاهرات دانشجویان توسط پلیس در شیلی

 

 

 

ادامه اعتراضات دانشجویان در شیلی منجر به استعفای دومین وزیر آموزش و پرورش و همچنین وزیر کشاورزی شد

 

 

تظاهرات دانشجویان شیلیایی فرونشانده نمی‌شود

 

 

دینگز، جان (John ,Dinges)  . سالهای کندور: چگونه پینوشه و متحدانش تروریسم را به سه قاره آوردند

 

 

سایت رسمی‌ MIR: