در حاشیه نامه دبیر کمیته مرکزی

 نامه دبیر کمیته مرکزی، رفیق ثریا شهابی را می توان بعنوان استدلال های محکمی علیه پلنوم پذیرفت. هر عضو کمیته مرکزی اگر ذره ای به منفعت حزب و  کمونیسم وکارگر فکر کند بایدبه این استدلال ها فکر کند و فارغ از منفعت های دیگر، به آن جواب بدهد. کاش این استدلال ها و همه تلاشهایی که تا کنون شده، میتوانست همه یا اکثریت قاطع کمیته مرکزی را قانع کند که برگزاری کنگره را به عنوان راه حل نهایی تعیین تکلیف سیاسی و تشکیلاتی حزب بپذیرد. هنوز هم دیر نیست. اما اگر این کار علیرغم همه این تلاش ها و استدلال ها ممکن نشد  که تا کنون نشده و دورنمای آن هم روشن است، چه؟  من می خواهم به این سوال جواب بدهم. جوابی که در نامه قبلی به ان اشاره کرده ام

 

چرا پلنوم؟

درخواست کنندگان پلنوم، نه در مورد هدف برگزاری پلنوم و نه چرایی آن مشترک نیستند.

پلنوم برای هیات دایم، رسمیت دادن به انحلال خود و رسمیت دادن “آبرومندانه” به کنار نهادن پلاتفرم خود است. هیات دایم به خودی خود در پلنوم منحل می شود و بطور قطع پلنوم به پلاتفرم تغییر ریل هیات دایم رای مثبت نخواهد داد. همچنین پلنوم برای هیات دایم راهی است که شاید بتواند توسط آن موازین کنگره های قبلی را تغییر دهد و انتخاباتی درجهت تبدیل شدنش به اکثریت، به انجام برساند…

 همه این ها اهدافی اند که هر کس می تواند تفسیر خود را از ان بدست بدهد. آن را تقدیس یا تقبیح کند، تایید یا ردش کند. از نظر من این اهداف در جهت منفعت حزب و کمونیسم کارگر نیستند. هدف وسیله راتوجیه نمی کند. پلنوم اگر ابزاری  برای رسیدن به این اهداف باشد، پلنومی در مقابل حزب و سیاستها وموازین و مصوباتش است.

 اما درخواست پلنوم از طرف من و دیگر اعضای کمیته مرکزی که نه این اهداف را دارند و نه نیتی “شر” را تعقیب می کنند، ابزاری برای از سر گذراندن یک مهلکه است که گریبانگیر حزب شده است. ما زیر پرچم کسی جمع نشده ایم. هیات دایم و نیاتش محرک درخواست پلنوم ما نیست. من حتی اگر یک نفر هم باشم به این پلنوم تحمیلی میبایست می رفتم و در مقابل آن اهداف می ایستادم.

من می فهمم که کنگره در پلنوم ۲۲ تایید و مسوول ان هم تعیین شده بود. اما بعد از پلنوم رهبری ای که می بایست این پلنوم را سازماندهی کند و ملزومات و تدارک سیاسی و فنی اش را فراهم کند، دوشقه می شود، حزب دچار بحران شده و هر بخشی خود را صاحب آن می داند. راه اصولی و  منطقی این بود که برای بررسی این بحران و تعیین تکلیف مسیر آن و رساندنش به کنگره، پلنوم فوق العاده فراخوان داده می شد. دبیر کمیته مرکزی می گوید من پلنوم را پیشنهاد کردم اما دو طرف روی خوش نشان نداد. ولی این پلنوم ربطی به روی خوش نشان دادن کسی نداشت و پلنوم می بایست فراخوان داده شود. قبل ازاین که اتفاقات پشت سر هم بیفتند و هفته ها حزب در بحران بلولد. این کار را نکردید و این کار را نکردیم چراکه هر جناح مشغول کار خود بود و مشغول سنگر بندی و صف ارایی های خود…

از نظر من، صرف بحران در حزب ضرورت پلنوم را تاکید داشت. دبیر کمیته مرکزی اگر همان وقت مستقل از هر گرایشی که دارد، پلنومی را که خود برای برخورد به بحران حزب فرا خوانده بود را پیگیری می گرد،  الان مجبور نبود اینقدر تلاش کند تا حزب را قانع کند که دیگر پلنوم کارساز نیست. عدم پیگیری این کار مهم، تاوانی است که الان خود دبیر کمیته مرکزی، ما و کل حزب  می پردازد اگر هیات دائم و یا درخواست کنندگان کنونی پلنوم از جناح مخالف آنوقت صراحتا مخالفت می کردند، الان ما با این مانع روبرو نبودیم. و مساله پلنوم بطور کلی کنار رفته بود.

 

پلنوم از نظر من نه ضروری است و نه کارساز. اما پلنوم، سنگی است که بر سر راه ماشین حزب افتاده و من می توانم ماشین را به آن بزنم و حزب را متلاشی کنم و یا راهی برای برداشتن این سنگ پیدا کنم. پلنوم برای من راه برداشتن این سنگ که خود پلنوم است بر سر راه عبور ماشین حزب بطرف برگزاری کنگره یکپارچه حزب است. آیا این یکپارچگی ممکن است یا نه من جوابی برایش ندارم و امید کمی دارم. جواب این را باید درخود پلنوم و کنگره گرفت. این جواب من به رفقایی است که فکر می کنند گویا من و یا دیگر اعضای کمیته مرکزی که مثل من فکر می کنند متوهم اند و یا در ذهن خودشان شاید فکر کنند که به دیپلماسی و غیره متوسل شده ایم. این ذهنیت ها غیرواقعی،غیر زمینی و دست کم گرفتن شعور ادم ها است.

 

جنگ دستور جلسه پلنوم

دبیر کمیته مرکزی، رفیق ثریا می گوید چرا درمورد پلاتفرم هیات دایم، وضعیت دفتر سیاسی، انحلال کمیته ها، اختلافات سیاسی و غیره و غیره پلنوم نباید برگزار کرد و تنها در مورد کنگره! فرض ثریا بر این است که این کمیته مرکزی دربست در اختیار هیات دایم است. و یا این هیات دایم است پلنوم را فراخوانده و یا دستورش را تعیین می کند. این مطلقا واقعی نیست.

چرا نباید دستور جلسه را به عقل سلیم ۴۸ انسان این جامعه واگذار کرد؟ چرا نباید حتی بحث در مورد دستور جلسه را به مشورت با همان انداره کادر که علاقمند به شرکت در پلنوم اند واگذار کرد؟ نه هیات دایم و نه دبیر کمیته مرکزی و نه هیچ عضوی نمی تواند دستور جلسه خود را به پلنوم تحمیل کند. پلنوم می تواند ازمیان ۲۰ دستور پیشنهادی ۱۰ تا یا حتی یکی دوتا را انتخاب کرده و بقیه را کنار بگذارد. مگر در دوپلنوم قبلی این کار را نکردید و مگر ان را پیروزی حزب اعلام نکردید؟

 

در حال حاضر که پلنوم خود به مانع برگزاری یک کنگره یکپارچه تبدیل شده، جنگ دستور جلسات از پیشی پوچ است. حتی اگر هیچ دستور جلسه ای ازجانب هیچ کسی مطرح نشود، دبیر کمیته مرکزی و همه ما می دانیم که پلنوم خود دستورش راتعیین خواهد کرد.

پلنوم اضطراری حتی برای یک دستور هم معنی دارد. ثریا می گوید من چرا حق ندارم گزارش بدهم. اوبدوا پذیرفته که گویا دستور جلسه پلنوم از قبل تعیین شده  و او از حق گزارش دادن محروم می شود یا اگر گزارش بدهد پلنوم “متشنج” و”منحل” خواهد شد. معلوم نیست این چه وردی است که خوانده می شود و گویا یک عده آدم در خواب را آشفته حال می کند!  ثریا می تواند هیات دایم را استیضاح  کند و به رای بگذارد. درمجالس بورژوازی کار استیضاح انجام می شود ومجلس حالی به حالی نمی گردد، رای می گیرند وتمام. چرا کمونیست ها از بورژواها کم عقل تر شده اند.

 شکایت از این و آن عضو کمیته مرکزی هم راه حل خودش را دارد. چه ادم عاقلی هست که شکایت از افراد رابخواهد در پلنوم بررسی کند و نمی تواند به کمیسیونی از ادم های صلاحیتدار که درحزب ما کم نیستند واگذار و نتیجه اش را به کنگره گزارش کند.

 دبیر کمیته مرکزی سناریوی شکایت ها را چنان اغراق آمیز تصویر می کند تا عملی بودن رسیدگی به انها را غیرممکن بنامد. این غیرواقعی است. کسی که با انگشت درب خروج را نشان داده با کسی که فحاشی کرده و اتهام زده است یکی نیست. کنگره تکلیف این سنت غیر سیاسی و حتی غیر انسانی را تعیین می کند. کنگره تشخیص خواهد داد که چه کسانی از اعضای کمیته مرکزی کنونی صلاحیت رهبری و هدایت حزب را دارند یا نه. سلب اعتماد و سلب صلاحیت از کل کمیته مرکزی به خاطر بی پرنسیپی تعداد معدودی نه قابل قبول ونه منطقی در خود دارد. درستی یا نادرستی کار غیرقانونی هیات دائم و کار فراقانونی ما جمعی از اعضای دفتر سیاسی  و کل عواقب آن را کنگره باید تعیین کند. این دمکراسی بدوی نیست. این حزبیت است. بگذار از من شکایت بشود که هیات دایم را منحل اعلام کرده و کار غیرقانونی کرده ام و بگذار کسی از عضو د.س شکایت کند که در مقابل مخالف سیاسی اش به اتهام زنی و بی پرنسیپی متوسل شده است…

کسانی که صلاحیت این را ندارند دریک جمع کوچک تر “پلنوم” و با حضور کادرهای حزب جلسه متمدنانه ای را برگزار کنند از کجا معلوم که در جلسه بزرگ تر “کنگره” می توانند این کار را بکنند. مگر نصف اعضای کنگره همین اعضای کمیته مرکزی کنونی نیستند. (طبق انتخابات کنگره ۴ که رفقا به آن استناد دارند، هستند)

اینکه این پلنوم ضروری است یا نه و من موافقش هستم یا نه، اما تشبیه کردن حزب و اصول سازمانی اش به رابطه دولت و مردم هم استدلالی نامربوط است. کمیته مرکزی حزب نه مالیات می گیرد، نه زندان دارد و نه هیچ ابزار سرکوب و انتقامی، کمیته مرکزی ای است که سال به سال توسط کنگره سازمان می یابد. خلع مسوولیت وصلاحیت از کمیته مرکزی به دلیل اینکه عده ای منفعتی را در آن جستجو می کنند و یا از چند نفر شکایت شده، دلبخواهی، خودخواهانه و تحقیر پلنوم و اعضایش و ازجمله خود مدعی است…

در اصول سازمانی برای بزیر کشیدن اکثریت راه تعیین شده است. برای اقلیت و تبدیل شدن به اکثریت و یا به اصطلاح “حقوق شهروندی” فراکسیون تعیین شده است. و نهایتا اگر وحدت غیرممکن شد انشعاب و جدایی وجود دارد. و همه این ها راه های متمدنانه ای برای دو جناح  مخالف هم هستند که هر دو خود را اکثریت می نامند. صرفنظر از اینکه ممکن است جریان یا جناحی این راه متمدنانه را با اتهام تصرف چند ریال خزانه یا چند سی دی آرشیو دبیرخانه، آن را غیرمتمدنانه اعلام کند..

 

پلنوم ۲۳ برای برای به سازش کشاندن اختلافات؟

پلنوم های قبلی که حالا همه از آن شاکی اند، دستورها را کنارگداشت، قطعنامه ها را کنارگذاشت و پروسه سیاسی را قیچی کرد و اختلافات را زیر فرش کرد. همه شما شاکیان امروزدر این پلنوم ها حضور داشتید و به نتایج ان هم افتخار کردید. بعد از پلنوم ۲۱ شاکی ای بجز من و رفیق بهرام درکمیته مرکزی نداشت و تازه کلی تلاش شد که ما را قانع کنید و استدلال کردید که شما تشریف نداشتید بهمین دلیل نفس تان از جای گرم درمی آید ونمیدانید ما چه کشیدیم! تعمیم دادن روش پلنوم های قبلی به پلنوم های بعدی واقعی نیست و نمی تواند مانع برگزاری هیچ پلنومی باشد.

ثریا می گوید، اگر کسی پلنوم را فقط و فقط برای پرداختن به کنگره بخواهد غیرقانونی است. این تفسیر دلبخواهی از قانون و غیرقانونی بودن است.که گفته پلنوم خود را از وظایف دیگر معاف کرده است و یا مانع از شنیدن گزارش دبیر کمیته مرکزی است؟ پلنوم که هنوز برگزار نشده تا ببینیم گزارش می خواهد یانه. تازه این یک پلنوم اضطراری است.

اعلام بی اعتمادی و سلب صلاحیت از کمیته مرکزی به عنوان ارگان دایر در پلنوم به بهانه شکایت از یک یا چند عضو آن تیشه به ریشه حزب زدن است. این دوستی خاله خرسه است. و این اعلام البته “غیرقانونی” نیست، اما به شدت غیرمسوولانه، خودخواهانه و مغایر با اصول ابتدایی حزبیت است. آیا هنوز هم به حزب تعدد نظر و وحدت اراده و عمل باور داریم؟

 

پلنوم برای تغییر موازین و تغییر آرا

گیریم تعدادی تصمیم گرفته اند از سر هر منفعتی  پلنومی برگزار کنند و تصمیم پلنوم قبلی را تغییر دهند. اگر زورشان رسید تغییر می دهند. اگر شما بتوانید با هر استدلالی امروز جلوش را بگیرید، خوب همین زور می تواند در کنگره مقررات را تغییر دهد. تغییر مقررات درکنگره هم ممکن است. گیریم این کار شد و ما اقلیت شدیم. انجا چکار می کنیم؟ کنگره را که دیگر نمی شود غیر قانونی اعلام کرد؟

هیات دائم اگر پلنوم را برای تغییر موازین بخواهد و بخواهد سهمیه کمیته ها را تغییر دهد، اولا اکثریت اعضای کمیته مرکزی به آن تن نخواهند داد. برای من رفتن و قانع کردن کمیته مرکزی وکادرهای حزب که این کار چرا غلط و چرا به ضررحزب و کمونیسم و سنتهای تاکنونی که ما از ان تبعیت کردیم، است. اگر زورم نرسید و جریان مخالف برد همین کار را درکنگره خواهم کرد و نهایتا زورم نرسید، اقلیت می شوم…

پلنومی که به  من تحمیل شده است میدانی است همانند و موثرتر از جلسات پالتاکی پشت سرهم که به همین منظور اقناع تشکیل شده اند.

فرض ثریا بر این است که این تغییر در آرا انجام خواهد شد.اولا این فرض نادرستی است و ثانیا در صورتیکه تعدادی از اعضای کمیته مرکزی خواستار این تغییر شدند بامخالفت ما مواجه خواهد شد. در صورتی که ما نتوانستیم جلو این تغییر که از نظر من هم مضر به حال حزب است را بگیریم، کماکان راه برای برگزاری دو کنگره از دوجناح باز است. همیشه راه برای انشقاق و انشعاب و غیره باز است! اگر کسی بخواهد امر مخربی را به من تحمیل کند و نتوانم جلوش را بگیرم میروم کنگره خودم رامی گیرم. و این تصمیمی است که هر دو طرف قبل از هر پلنوم مفید یا مخربی گرفته اند.

 

یا گفته می شود که در پلنوم عقب نشینی سیاسی، اما تعرض تشکیلاتی می شود. اولا تشکیلات  و تاکتیک های تشکیلاتی را غیر سیاسی قلمداد کردن درست نیست. این هم سیاست است. عقب می نشیند، تعرض می کند و هر کاری می کند حتما جواب دارد. مگر تعرض سیاسی هیات دایم را پذیرفتیم؟ مگر اعضای د.س که به پلاتفرم رای دادند اکثریت نبودند. آیا ما پذیرفتیم؟ تعرض تشکیلاتی هم مطلقا پذیرفته نخواهد شد. اگر با رای نتوانستیم جلوش را بگیریم، که ازنظر من می توانیم، راه کماکان برای برگزاری کنگره مورد نظر هر گرایش و جناحی باز است. اگر موفق نشدیم، برمی گردیم به کنگره مورد نظر خود.

 

هیات مشترک

از نظر من تعیین هیات مشترک هم یک راه حل منطقی برای برون رفت موقتی حزب از وضعیت دو شقه شدن کنونی تا کنگره بوده و هنوز هم هست. اگر این کار بهر دلیل ناحقی ممکن نشده یا نشود، پلنوم هم برگزار گردد، چاره ای ندارد جز اینکه تا کنگره همین هیات مشترک را انتخاب کند.

تلاش هیات دایم برای باقی ماندن در این قالب، تلاشی از سر محدودنگری و ندیدن واقعیاتی است که گریبانگیرش شده و خود مسبب ان بوده است. جالب است که این رفقا خواستار تشکیل جلسه دفتر سیاسی ۱۳ نفره برای انتخاب هیات مشترک شدند با این توهم که حتی اگر برای نیم ساعت هم شده چنین وانمود کنند که دفترسیاسی سرجایش بوده است و رسمیت دارد. و حالا خودش است که تصمیم گرفته مسولیتهایش را به هیات مشترک بسپارد. این یک نمایش دیپلماتیک مضحک بیش نیست. گویا اگر هر بخش هیات خود را معرفی کنند تا اینکه زیر یک سقف بنشینند و معرفی کنند تغییری در ماهیت بحران و اوضاع نابسامان کنونی خواهد داد! این نوع برخورد به پدیده ها سرسام آور است!

 

هیات مشترک هم ممکن بود و یا اگر تشکیل شود، ممکن است که به بن بست برسد و  منحل شود. در هر حال برگزاری کنگره ای که هر دو جناح در آن شرکت کنند مطلوب ترین و منطقی ترین راه  است. اگر هنوز تشکیل هیات مشترک می تواند این کار را به انجام برساند، نقش جدی رفقای حزب کمونیست کارگری عراق و کردستان برای کشاندن جناح مخالف به این هیات حیاتی است!

نهایتا تاکید می کنم که هر جناحی به تنهایی حزب حکمتیست نیست. حزب حکمتیست ملقمه ای از گرایشات مختلف است که به نظر می رسد،  با هم سازگار نیستند و از حزب تعدد نظر هم عبور کرده اند. من استدلالم در مقابل رفقای همفکر این بود، کنگره ای که شما فراخوان می دهید کنگره کل حزب نیست. کنگره گرایشی در درون حزب است، اینکه من چون مصوباتم را قبول دارم و طرف قبول ندارد پس من حزب حکمتیست ام ودیگری نیست. واقعی نیست. حمید تقوایی و همفکرانش و منشعبین بعدی شان تا همین امروز می گویند خط حکمت را دارند…همین رفقای امروز ما مدعی اند باید به خط حکمت برگشت و تغییر ریل داد! وارد شدن به این میدان جز خود مشغولی چند ساله را به دنبال نخواهد داشت.

مظفر محمدی

۳ ژانویه ۲۰۱۲