تاریخ نگاری دلبخواهی:روایتی از گذشته حزب کمونیست ایران – قسمت اول

در پاسخ به مقاله “تناقضات حزب کمونیست ایران و سانتریسم” (احمد شقاقی – به پیش شماره ۶۹) هلمت احمدیان مقاله ای با نام “رابطه تئوری و پراتیک در نزد “اتحاد سوسیالیستی کارگری” (جهان امروز شماره ۲۸۲، نیمه دوم آبان ۱۳۹۰) نگاشته که توضیح نکاتی را ضروری کرده است.

مقاله احمد شقاقی بر سیاستهای یک دوره معین چند ساله تمرکز کرده و قصد واکاوی تاریخ حزب کمونیست ایران و انشعاباتش را نداشته است. اتحاد سوسیالیستی کارگری هیچگاه خود را انشعابی از جریانات حزب کمونیست ایران ندانسته است. اعضای آن سابقه سیاسی متفاوتی دارند و تحلیل واحدی از گذشته سیاسی یکدیگر و احزاب و سازمانهایی که با آن فعالیت میکردند ندارند و لازم هم نیست که داشته باشند. همین قدر که نسبت به سابقه سیاسی یکدیگر قضاوت منصفانه و از آن مهمتر غیر دلبخواهانه و متکی بر اسناد داشته باشند کافی است. اما حزب کمونیست ایران ترجیح داده تا در پاسخ به مقاله احمد شقاقی سابقه سیاسی بعضی از اعضای اتحاد سوسیالیسی کارگری که حدود بیست سال قبل عضو حزب کمونیست ایران بوده اند را بمیان بکشد تا به خیال خود راه گریزی برای طفره از پاسخ به مسائل کنونی بیابد. اگر هلمت احمدیان پاسخ قانع کننده ای برای موضوعاتی که احمد شقاقی طرح کرده داشت پای سابقه فعالیت من و ایرج آذرین در حزب کمونیست ایران را به میان نمی کشید. بر فرض محال که شما در شیطان سازی از ما محق باشید، که مطلقا نیستید، اینها که جواب مقاله احمد شقاقی نیست. احمد شقاقی طبعا بحثهای خود را بر سر آن موضوعات ادامه خواهد داد اما تا آنجا که به علت جدایی ها از حزب کمونیست ایران بر می گردد وی نیز مانند هر پژوهشگری بسراغ مباحثات طرفین در سال ۱۳۷۰ رفته که در کتاب ۲۷۰ صفحه ای “بحران خلیج و رویدادهای کردستان عراق، اسناد مباحثات و اختلافات درونی جناح های حزب کمونیست ایران” (ژوئیه ۱۹۹۳) درج شده است. آیا هلمت احمدیان کتاب دیگری که حاوی اسناد و منعکس کننده مباحث درونی آنزمان باشد را سراغ دارد که به احمد شقاقی و امثال وی معرفی کند تا آنها با فاکتهای همه جانبه تری درباره آن مقطع از حیات حزب کمونیست ایران قضاوت کنند؟

مقاله احمد شقاقی بسیار محترمانه بود و کوشیده بود که از نظر خود نقاط ضعف و قدرت حزب کمونیست ایران را توامان ببیند اما هلمت احمدیان اشاره به نقاط قدرت حزب را “اعتراف” نامیده است! نزد هلمت احمدیان در نقد باید به طرف مقابل طعنه زد، متلک گفت و نسبتهای ناروا داد و غیره، یعنی کاری که ایشان در مورد اتحاد سوسیالیستی کارگری و فعالینش ابدا مضایقه نکرده و حتی گشاده دستی به خرج داده است. اما از اینها بگذریم. چرا که بیانگر خشم و عصبانیت هلمت احمدیان هست اما حاوی استدلالی نیست. این نوشته هدفش نشان دادن سخنان غیر مستند و تاریخ سازی دلبخواهی هلمت احمدیان از یک دوره معین از گذشته حزب کمونیست ایران است.

هلمت احمدیان نوشته است: “بر خلاف آنچه که آقای شقاقی در نوشته اش آورده اند انشعاب در حزب کمونیست ایران نه بر سر ارزیابی از حمله آمریکا به عراق و مواضع متفاوت در قبال آن و یا موضوع قیام مردم کردستان عراق بر علیه رژیم بعث، آنگونه که در آنزمان ادعا می شد و اکنون نیز نویسنده “اتحاد سوسیالیستی” آنرا تکرار می کند، بلکه بر سر تفاوت در استراتژی و سیاست کومه له در برخورد به عواقب ختم جنگ ایران و عراق در ارتباط با ادامه کاری نیروی مسلح کومه له بود. دیالوگ بر سر حمله آمریکا به عراق و ارزیابی از قیام مردم در کردستان عراق می توانست مدتها ادامه داشته باشد و وحدت عمل حزب محفوظ هم بماند. حساسیت مسئله نه بر سر این موضوع، بلکه یک سال قبل از آن و بر سر سیاست و عملکرد ما در مقابل عواقب ختم جنگ ایران و عراق بود. رهبری حزب و بخشی از رهبری کومه له که با وی همراه بود در مقابله با وضعیت جدید قافیه را باخته بود و به جای تلاش برای حفظ ادامه کاری بخش علنی تشکیلات کومه له و مشارکت فعال در تخفیف مشکلات ناشی از وضعیت جدیدی که پیش آمده بود، مقرهای کومه له در کردستان عراق را به کانون بحث هائی تبدیل کرده بودند که هیچ ربطی به شرایط عینی که پیش آمده بود نداشتند. به جای برخوردی رزمنده، انقلابی و مسئولانه در قبال نتایج ناشی از ختم جنگ ایران و عراق، آنگونه که از یک کومه له کمونیست انتظار می رفت، حتی قادر به سازمان دادن یک عقب نشینی منظم و آگاهانه هم نبود و تنها راه هزیمت را پیش پا می  گذاشت.”

روایت هلمت احمدیان از موضوع عواقب ختم جنگ ایران و عراق برای سازمان کردستان حزب کمونیست ایران (کومه له) در تیرماه ۱۳۶۷ و همچنین علت جدایی ها در آذر ۱۳۷۰ غیر مستند و لذا بی اعتبار است. روایت هلمت احمدیان از این دو واقعه مهم در گذشته حزب غیر حقیقت جویانه و دلبخواهی است. هلمت احمدیان حقیقت را فدای منفعت سیاسی یک خط مشی معین کرده است. ایشان بعنوان سردبیر یک نشریه دیگر اینرا حتما باید بدانند که بحث بر سر بررسی گذشته حزب کمونیست ایران می تواند تنها متکی بر اسناد باشد و اختلاف نظر حول آن نیز تنها می تواند حول تفاسیر متفاوت از اسناد صورت گیرد نه کنار گذاشتن اسناد و ادعاهای بی پایه و اساس. اکنون در سه ماهه آخر سال ۹۰ هستیم و دهه ۴۰ نیست که تعداد دانشجویان و فارغ التحصیلان دانشگاهی در کردستان انگشت شمار باشند و کارگران ایران اغلب سواد خواندن و نوشتن نداشته باشند. اکنون امری عادی است که کارگران در ایران مدرک تحصیلی لیسانس داشته باشند و عادی تر وفور فارغ التحصیلان دانشگاهی در شهرهای کردستان است. نزد اینها نه تنها تاریخ سازی شما از گذشته حزب کمونیست ایران بی اعتبار است بلکه برای جلب توجه چنین خوانندگانی باید بتوانید توضیح دهید از میان مکاتب و روشهای مختلف بررسی تاریخی و تحلیلی حزب از کدام روش استفاده می کنید و استدلال کنید که چرا این روش معین به هدف شما کمک می کند و نه روشهای دیگر. 

 

عواقب پایان جنگ ایران و عراق

هنگامی که پلنوم دوازدهم کمیته مرکزی حزب در نیمه دوم تیرماه ۱۳۶۷ در جریان بود خمینی جام زهر را سر کشید و با آتش بس در جنگ ایران و عراق موافقت کرد. طبعا کمیته مرکزی حزب فورا دستور جلسات خود را تغییر داد و موضوع پایان جنگ را در دستور گذاشت. پلنوم دوازدهم کمیته مرکزی حزب فورا یک اطلاعیه علنی درباره آتش بس داد، همچنین یک قطعنامه علنی در تحلیل پیامدهای سیاسی آتش بس تصویب کرد که در نشریات آن زمان حزب درج شد و یک سند داخلی تصویب کرد بنام “ختم جنگ ایران و عراق و موقعیت و وظایف ما در کردستان”. این سند حاوی پیش بینی مخاطراتی بود که صلح ایران و عراق می توانست برای فعالیت بخش علنی (اردوگاهها و فعالیت نظامی) ما در نوار مرزی در کردستان عراق داشته باشد، و همچنین حاوی اقداماتی برای مقابله با عواقب و یا کاهش آن بود. در یک اقدام تکمیلی همچنین کمیته مرکزی حزب یک کمیسیون تخصصی و آشنا به منطقه کردستان و مسائل و مشکلات کومه له ایجاد کرد متشکل از اعضای کمیته مرکزی کومه له که در خارج بودند. حاصل کار این کمیسیون نیز تهیه دو سند تکمیلی بود که به کمیته مرکزی کومه له داده شد باضافه آنکه این کمیسیون موظف شد تا در تمام اقداماتی که از اروپا باید انجام شود، فعالانه مشارکت کند.

کمیته مرکزی کومه له (اکثریت آنها) با قسمتهایی از این اسناد که خواستار سبک شدن اردوگاهها و پذیرش محدودیت هایی برای مبارزه نظامی بود، مخالفت کردند و مخالف اجرای این مفاد از اسناد پلنوم کمیته مرکزی حزب بودند. ابراهیم علیزاده در این پلنوم دوازدهم شرکت نداشت و بعدا در جلسه با اعضای کمیته مرکزی حزب در ترکیبهای متفاوتی چند بار ملاحظات و اختلافات کمیته مرکزی کومه له را بیان کرد. با این حال نظر کمیته مرکزی حزب تغییر نکرد و اگر چه در سطح بحث هر دو سوی مجادله تعدیلهای در مواضع خود را پذیرفتند اما کمیته مرکزی حزب بر اجرای سند خود پافشاری کرد. دو کمیته مرکزی (حزب و کومه له) که هر دو منتخب کنگره تشکیلات خود بودند با هم اختلاف داشتند و از نظر سلسله مراتب تشکیلاتی کمیته مرکزی کومه له می بایست مصوبات کمیته مرکزی حزب را اجرا می کرد. به همین دلیل کمیته مرکزی کومه له در پلنوم خود ملاحظاتشان را بیان کردند اما قراری در رد یا مخالفت با سند پلنوم دوازدهم تصویب نکردند و در عین حال در عمل در مقابل اجرای آن مقاومت می کردند و در همین راستا در بخشهایی از تشکیلات نیز همین تبلیغات فعلی هلمت احمدیان، یعنی موسوم کردن طرح سبک کردن اردوگاهها و اعزام به “طرح هزیمت”، را شروع کردند.

هلمت احمدیان بجای اینکه بنویسد پلنوم دوازدهم کمیته مرکزی حزب، می نویسد “رهبری حزب و بخشی از رهبری کومه له که با وی همراه بود”. این صحیح نیست و یک بیان توطئه گرانه از  ترکیب اعضای کمیته مرکزی حزب است. همواره تعدادی از اعضای کمیته مرکزی حزب همزمان عضو کمیته مرکزی کومه له هم بودند و به این اعتبار کاملا طبیعی بود که اینها مدافع سیاستهای حزب در کومه له باشند چرا که خودشان به آن سیاستها رای داده بودند. هلمت احمدیان کاملا آگاه است که از هیچ جنبه ای و حتی از نظر اخلاقی نمی تواند به کمیته مرکزی منتخب کنگره دوم حزب چنین نسبت های ناروایی دهد که “تنها راه هزیمت را پیش پا می  گذاشت.” او با حذف نام پلنوم دوازدهم کمیته مرکزی حزب و کمیسیون تخصصی آن که از اعضای کمیته مرکزی کومه له بودند، راه را باز می کند تا حقیقت ماجرا را پنهان کند.

هلمت احمدیان در آن زمان عضو کمیته مرکزی کومه له نبود و در واحد انتشارات فعالیت می کرد. البته در چهارچوب کمک به ایجاد اتحاد در کل حزب، این مرسوم بود که مصوبات کمیته مرکزی بر سر موضوعات مهم نظیر همین سند مورد بحث، در اختیار کادرهای ارشد حزب و کومه له نیز قرار گیرد. بخاطر ندارم که در آن زمان هلمت احمدیان در زمره این رده از کادرها بود و این سند را دریافت کرده باشد. منتها مصوبه پلنوم کمیته مرکزی بنام “ختم جنگ ایران و عراق و موقعیت و وظایف ما در کردستان” و همچنین هر دو سند کمیسیون تخصصی کمیته مرکزی حزب بعنوان ضمائم گزارش عملکرد حزب به کنگره سوم ارائه شد. متاسفانه من الان دسترسی به این اسناد ندارم تا آنرا منتشر کنم. نسخه های از این اسناد حتما در آرشیو حزب هست و برای یک بحث اصولی و متکی بر فاکت لازم است هلمت احمدیان آنرا منتشر کند و با استناد به مفاد این اسناد برای خوانندگانش ثابت کند که کمیته مرکزی حزب “به جای برخوردی رزمنده، انقلابی و مسئولانه در قبال نتایج ناشی از ختم جنگ ایران و عراق، آنگونه که از یک کومه له کمونیست انتظار می رفت، حتی قادر به سازمان دادن یک عقب نشینی منظم و آگاهانه هم نبود و تنها راه هزیمت را پیش پا می  گذاشت.” شما حق ندارید بخاطر منافع سیاسی روزتان این وقایع در تاریخ حزب را تحریف کنید. صحیح نیست که اختلاف کمیته مرکزی کومه له با سند مصوب پلنوم دوازدهم کمیته مرکزی حزب را اینگونه روایت کنید.

پیش بینی کمیته مرکزی حزب این بود که با پیشرفت مذاکرات صلح بین ایران و عراق، هر دو کشور به این سمت خواهند رفت که به اپوزیسیونهای یکدیگر اجازه ندهند از خاکشان برای فعالیت علیه یکدیگر استفاده شود. بر این مبنا پلنوم دوازدهم کمیته مرکزی  طرحهایی برای مقابله با آن مخاطرات تهیه و تصویب کرد. اما قبل از اینکه مذاکرات صلح ایران و عراق به سرانجامی برسد صدام حسین به کویت حمله و آنرا اشغال کرد. با حمله آمریکا به عراق برای بیرون راندن وی از کویت، ارتش عراق تار و مار و قتل عام شد و از جمله در سند شکستی که رژیم صدام حسین امضا کرد ارتش خود را از کردستان بیرون برد. بدین ترتیب آن محدودیتی که سند پلنوم دوازدهم کمیته مرکزی حزب پیش بینی می کرد رژیم صدام برای فعالیت نظامی کومه له ایجاد کند را به شکل شدید تر) ابتدا جلال طالبانی و مسعود بارزانی بدلیل مناسبات حسنه اشان با ایران علیه فعالیت نظامی کومه له ایجاد کردند، و این محدودیتها پس از سقوط صدام توسط رژیم دست نشانده آمریکا در عراق دنبال و تشدید شد. به سبب این شرایط در تمام این سالها کومه له همان جهتگیری های سند پلنوم دوازدهم که برای چنین شرایطی تصویب شده بود را به اجرا گذاشته اما نه تنها بد و بیراه های آن زمان خود را پس نگرفته است بلکه در هر بحث و پلمیکی که در بگیرد همین بد و بیراه های باستانی را تکرار می کند. لطفا آن اسناد را منتشر کنید تا خوانندگانتان بدانند جهت گیری کدام یک از آن اسناد را خودتان اجرا نکردید!

سند پلنوم دوازدهم کمیته مرکزی حزب منتخب کنگره دوم حزب از جمله سه جهت گیری عمده داشت و اقداماتی را برای تحقق آن جهت گیریها تصویب کرده بود. این سه جهت گیری بحث برانگیز شد و با مخالفت اکثریت کمیته مرکزی کومه له روبرو گشت.  این مخالفت دو جنبه داشت. یک، مخالفت با خود آن جهتگیری و طبعا اقدامات مشخص برای تحقق آن. دو، موافقت با آن جهتگیریها اما مخالفت با اقدامات معین برای تحقق آن و بطور مثال پیشنهاد راههای تعدیل شده تر و یا مناسب تر. پلنوم کمیته مرکزی حزب تاکیدش بر جهت گیریها بود و نه اقدامات معین و کمیسیون تخصصی کمیته مرکزی هم که از اعضای کمیته مرکزی کومه له در خارج بودند قرار بود به اتکا با آشنایی که از مسائل تشکیلات کومه له و کردستان دارند راههای مناسب را تهیه و تدوین کنند. یکی از جهت گیریها این بود: حفظ ظرفیت نظامی کومه له اما پذیرش محدودیت و انعطاف در فعالیت نظامی که به نوعی خواهان کاهش و تغییر اشکال فعالیت نظامی کومه له بود. من وارد این بحث نمی شوم که کومه له در بیست ساله گذشته چقدر “عملیات نظامی” داشته است. فعالیت نظامی کومه له به دست خود شما و به درست کاملا قطع شده اما هنوز تصمیم پلنوم دوازدهم کمیته مرکزی وقت حزب را به حساب اشخاص معینی می گذارید و در این نوشته هلمت احمدیان مشخصا من و ایرج آذرین را تکفیر می کنید، یعنی از جمله کسانی که چنین شرایطی را پیش بینی می کردند و خواستار کاهش و تغییر اشکال فعالیت های نظامی بودند!

دوما، یک جهت گیری دیگر کوچک کردن اردوگاهها بود، هم از طریق انتقال فعالیتهای ارگانهایی که لزومی نداشت در کردستان عراق باشند، هم انتقال افراد غیر رزمی و هم اعزام اعضا و کادرها به اروپا برای گرفتن اجازه اقامت و بازگشت آنها به اردوگاه برای مدت معین. به این جهت گیری سیاست اعزام می گفتند و از طرف کمیته مرکزی حزب عبداله مهتدی مسئول اجرای آن بود. بدین ترتیب می رفت تا اعضا و کادرهای کومه له هر چه بیشتر دارای اجازه اقامت در کشورهای اروپایی بشوند تا در هنگام هر مخاطره ای بسرعت بتوانند منطقه را ترک کنند. منظور هلمت احمدیان از “تنها راه هزیمت را پیش پا می  گذاشت”، همین سیاست اعزام است.

اکنون کومه له خودش این سیاست را اجرا می کند اما هنوز به مصوبه پلنوم دوازدهم و اعضای وقت کمیته مرکزی حزب بد و بیراه می گوید. تازه جالب است اعتراض به سیاست اعزام به اروپا نه از اردوگاه کومه له در کردستان عراق بلکه از جانب کسانی هنوز تکرار میشود که خودشان بدنبال سیاست اعزام اکنون سالهاست ساکن اروپا هستند! تا زمانی که ما بودیم هیچ عضو و کادری بر خلاف میلش به اروپا اعزام نشد. حتی اگر هم بر فرض شده بود بیست سال پس از آن جدایی ها، فرصت کافی بود تا اینها اشتباه سیاست اعزام را عملا تصحیح کنند و به منطقه برگردند! اگر سیاست اعزام نادرست بود و شماها آنرا خلاف منفعت کومه له می دانستید و می دانید اکنون در اروپا چه می کنید؟ چه کسی مانع شماهاست که برگردید و اعمالتان را با گفتارتان منطبق کنید؟ بعلاوه مگر خودتان اکنون سیاست اعزام ندارید؟ آیا هلمت احمدیان بی اطلاع است که چه تعداد در همین یکساله گذشته به اروپا اعزام شده اند؟ از همه مهمتر چرا سکونت هلمت احمدیان در اروپا هزیمت نیست اما برای دیگران هزیمت است؟ 

جهتگیری سوم که بر مباحث قدیمی تری متکی بود، مبارزه برای تغییر تلقی عمومی از چهره کومه له بود بعنوان یک سازمان اساسا نظامی. کومه له باید یک هویت جدید از خود ارائه می داد که با کاهش عملیات نظامی و یا قطع آن خدشه دار نمی شد. کومه له باید به سازماندهی اعتراضات در شهرها و روستاها روی می آورد و اساسا بر یک جنبش توده ای متکی میشد تا محدویت برای فعالیت نظامی و یا قطع آن و یا کلا محدود شدن اردوگاهها باعث سرخوردگی و غیره نگردد و معنای شکست نداشته باشد. همین سیاست نیز اکنون توسط کومه له اجرا میشود. کومه له در بیست ساله گذشته فعالیت نظامی نداشته و در فراخوان به دو اعتصاب عمومی در شهرهای کردستان شریک بوده است.

جهت گیری های کومه له برای مقابله با مخاطرات به قدرت رسیدن اتحادیه میهنی و حزب دمکرات کردستان عراق اساسا همانی است که پلنوم دوازدهم بعنوان راه مقابله با مخاطرات پایان جنگ ایران و عراق (و نه امریکا!) تصویب کرده بود. حزب کمونیست ایران بجای اینکه جواب انتقاد به سیاستها و عملکرد امروزشان را بدهد به این تاریخ پناه می برد و تازه آن را تحریف هم می کند.

(ادامه دارد)

 

 

به نقل از به پیش! شماره ۷۰، دوشنبه ۱۲ دی ۱۳۹۰، ۲ ژانویه ۲۰۱۲