سانتریزم هم پاسخ بحران حکمتیزم نیست!

مقدمه:
درام بحران حکمتیستها متاسفانه دار بیشتر به کمدی تبدیل می شود. اول اقلیتیها و اکثریتیها بودند. بعدش احزاب کردستان و عراق وارد شدند و حالا عده ای مستاصل از وضعیت موجود ، “جبهه سوم” تشکیل دادند! حالا قرار است این جبهه سوم برای حکمتیزم به انتها رسیده چه بکند؟ قرار است چگونه جنگ بر سر سیاست ورشکسته مدرسی را به پایان برساند؟
قبلا توضیح دادم که حکمتیزم اساسا عبارت بود از مجموعه ای از نظریات کوروش مدرسی. بی ربطیش به تئوریهای منصور حکمت و سیاستی که کمونیزم کارگری را روی نقشه سیاست ایران آورد از همان اولش روشن بود. بحران کنونی ریشه اش از زمان جدائی عده ای از حزب کمونیست کارگری ایران شکل گرفت. همانجا که عده ای حتی نتوانستند در اقلیت بمانند و فعالیت کمونیسیشانرا ادامه دهند.
توضیح دادم که راه درمان بحران موجود به هیچ وجه توی تمهیدات تشکیلاتی، رفتن و بیرون آمدن به کنگره یا پلنوم نخوابیده. حکمتیزم (مدرسیزم) را نمی شود توش آب بست. باهاش معدل گرفت. نمی شود سیاستی را باهاش تقسیم شد.
حالا عده ای از درون حزب “حکمتیست” یک راه حل تشکیلاتی دیگر یافته اند و اسمش را گذاشته اند “جبهه سوم”. خوب ببینیم راه حلشان چیست؟

(۱)راه حل “جبهه سومیها”:
جبهه سومیها اعلام کردند که تعدادی از اعضا و کادرهای حکتیستها هستند. پذیرفته اند حزبشان به بن بست رسیده و راه حلی پیدا کرده اند که “بحرانرا فیصله بدهد”. هدفشانرا گذاشته اند “حفظ حزب حکمتیست”(یعنی همان حزب کوروش مدرسی). حالا ببینیم پیشنهاداتشان چیست؟

۱- حفظ وپایداری حزب حکمتیست اولویت اصلی ما است . این اولویت فارغ ازخط و جهت سیاسی هر فردی باید در این طرح نمایندگی بشود.
۲- عدم شرکت در پلنوم و کنگره اعلام شده از جانب طرفین دفتر سیاسی، به این دلیل که رفتن به کنگره یا پلنوم با حواشی موجود، تعارضات را بیشتر تشدید می کند و یک طرفه می باشند.
۳- توقف کاری سایت، نشریات ، تلویزیون ، رادیو و دیگر ابزارهای تبلیغی تحت عنوان ظرفی برای اشاعه دامنه اختلافات درون حزبی
– ایجاد باکس ویژه در سایت اولیه برای طرفین، جهت بازتاب مواضع
– تلفیق کمونیست های هفتگی منتشر شده از جانب طرفین ، همراه با حذف مطالب مربوط به اختلافات و انتقال این مطالب به درون باکس ویژه دو جناح
– تشکیل هیئت تبلیغ برای تامین تبلیغات سالم حزبی از جانب هیئت مشترک
۴- بازگرداندن تشکیلات به مقطع بعد از پلنوم ۲۲ و تا قبل از اختلافات
۵- پس گرفتن پلاتفرم هیئت دائم و بیانیه “اعلام موجودیت دفتر سیاسی قانونی” (اقلیت)
۶- تشکیل کمیته مشترک ۵ یا ۷ نفری از هر دو طرف به شیوه یکسان و با عضویت یک نفر بی طرف به عنوان نماینده احزاب کمونیست کارگری عراق و کردستان ،که با توافق احزاب عراق و کردستان تعیین می شود. کلیه وجوه کار و رهبری حزب را تا کنگره اداره کند.
– تشکیل کمیسیونی جهت تهیه ملزومات برگزاری کنگره ۵ حزب کمونیست کارگری ایران – حکمتیست توسط هیئت مشترک
۷- قبول این طرح از جانب هر رفیقی تنها به صورت تک کادر و عضو امکان پذیر است
۸- افق جبهه سوم تشکیل کنگره ۵ حزب کمونیست کارگری ایران – حکمتیست می باشد و با تشکیل این کنگره که کلیت حزب را نمایندگی خواهد کردعملاً جبهه سوم انحلال خود را اعلام خواهد نمود.
۹- در صورت عدم توافق و بی توجهی نسبت به این طرح، جبهه سوم موضع خویش را به طور قاطع و صریح اعلام خواهد کرد.
جبهه سوم تمام اعضا و کادرهای حزب حکمتیست را فرا می خواند که برای حفظ حزب از فراخوان و حرکت تشکیلاتی ما حمایت کنند و به این حرکت بپیوندند. بی شک اولویت اصلی ما حفظ و پاسداری از حزبی است که تک تک ما در بنیاد آن سهیم بوده ایم. جنبش کمونیزم کارگری در این برهه از زمان نیازمند تصمیم تاریخی و کمونیستی شما برای نجات حزب از انحلال است .”

الف:خواننده محترم متوجه می شود که دارند فراخوان می دهند که کسی نه دنبال اکثریت برود و نه دنبال اقلیت! چرا؟ “چون این باعث افزایش تعارضات می شود”! پس برای جلوگیری از تعارضات همه ساکت شوند. بنشینند خانه هاشان؟ درست همانکاری که مدرسی از اینان خواست تا در “تعارضات” انقلابی وارد نشوند؟! ظاهرا این متد سکوت و تمکین به امید اینکه خودش یکجوری درست شود از عرصه سیاست بیرونی دارد به عادت تشکیلاتی تبدیل می شود! برای حل هر مسئله ای همان متد مدرسی که نشستن و صبر کردنست توصیه می شود. عادتشان شده!
ب: از رفقاشان می خواهند که اختلافات را رو به بیرون منتشر نکنند. از استفاده از مکانیزمهای تبلیغاتی رو به بیرون بر علیه هم بپرهیزند. وقتی یکی طرف مقابل را به انحراف ۱۸۰ درجه ای محکوم می کند این چگونه امکان دارد؟ قرار است چه سیاستهائی اصلا تبلیغ شود؟ جمع اضداد؟
ج: تلفیق؟ یکی در میان حرف این و حرف آن توی نشریه بیاید؟ این دیگر مبنای چه مدل حزبی است؟ سیاستی صد و هشتاد درجه متناقض؟ جامعه قرار است به کدام گوش دهد؟ قرار است این بیانیه ها و سیاستهای متناقض چه جامعه ای را توی صف نگه دارد؟ حزب تشکیل می شود که یکی درمیان اینسو و آنسو را تبلیغ کند؟ کارگر می آید که به حزبی بپیوندد که یکی بگوید به چپ چپ و دیگری بگوید به راست چپ؟!
د:می گویند حزب برود عقب به قبلا از پلنوم اخیرشان! شتر دیدی ندیدی! آمپول بیهوشی و پاک کردن حافظه تزریق بشود! “هیئت مشترک”؟ بعدش پیدا کردن “ادمهای بیطرف”؟ بی طرف توی این “جنگ” قرار است از کجا پیدا شوند آدمهائی که بین دو قطب اقلیتی و اکثریتی اون وسط ایستاده باشند؟ اگر هم ایستاده اند بیطرفیشانرا چگونه ثابت می کنند؟ اصلا بی طرفی یعنی چی؟!
ه: چرا باید اکثریت بپذیرد که از جهت کمی به یکسان وارد سازماندهی حزب شود؟ اگر اکثریت است که طبعا باید مثل هر گروه دیگر اختیاراتش بیشتر باشد!
اینها سوالات بسیار ابتدائی است در مقابل این “ابتکار جبهه سومی”! ابتکار جبهه سوم علامت عمق استیصالست برای حل مسئله اختلاف سیاسی. ناتوانی کامل در دیدن واقعی مسئله و طرحی کاملا کارتونی و صوری ارائه دادن و تقلیل دادن اختلافی سیاسی به حد دعوائی بچگانه که با معدل گیری مکانیکی و من بمیرم تو بمیری و کدخدا منشی بخواهند “سر و ته اش” را هم بیاورند و اوضاع را برگردانند به قبل از پلنوم اخیرشان!

(۲)فراخوان جبهه سوم انکار بحرانست نه راه حل بحران!
مواقعی که آدمها چیزی را از دست می دهند گاها از مراحلی می گذرند به جهت روانی که مراحل روانی از دست دادن نام دارند. انکار اصل از دست دادن معمولا همان ابتدا ذهن و روان را مشغول می کند. نوعی واکنش دفاعی است. ابتدا فرد مغبون تصمیم می گیرد که اتفاقی نیفتاده. اگر هم اتفاق افتاده چیزی نیست. چشمها را می بندیم و بر می گردیم به “مرحله قبل” به چند ساعت قبل از اتفاق از دست دادن! خودش خوب می شود!
فراخوان جبهه سوم بنوعی همین عکس العمل شناخته شده روانی است برای ایجاد ارامش. ادعای اینها اینست که شاید دعوائی شده بهتر است دو طرف هم را ببوسند. کداخدا منشی شود. یکی در میان موافق و مخالف بخط شوند و کسی به کسی بد نگوید…بتدریج همه چیز برمی گردد به قبل پلنوم!
حالا قبل این پلنوم اخیر کی توی حزب حکمتیست به جهت سیاسی حاکم بود؟ سیاست کی داشت حکومت می کرد؟ لذا به رغم ادعای “بیطرف بودن” این جبهه سومیها ، پیشنهادشان یعنی که همه بپذیرند کوروش مدرسی و حواریونش هنوز بر سیاست حکمتیستها حاکم بمانند تا “دعواها بخوابد”! کد خدامنشی شان ، دعوت به پذیرش اقلیت است توسط اکثریت! چرا؟ چون دلشان نمی خواهد از معبد مدرسیزم بیرون بیایند. با او تداعی می شوند!
(۳) راه حل بحران حکمتیزم پایان دادن به حکمتیزم است
نقطه کنونی برای حکمتیستها نقطه دو راهی مهمی است که راهش هم ساختن “جبهه سوم” نیست. یا باید بروند دنبال مدرسیزم یا باید با نقد مدرسیزم به مسیر منصور حکمت و کمونیزم کارگری باز گردند. سانتریزم همیشه کارش خرابست خصوصا اینجا که جای ایستادن در وسط بیشتر به جوک سیاسی شبیه است!
حکمتیزم به جهت سیاسی به بن بست رسیده و راه حلش هم باید رادیکال و شجاعانه باشد. یکسو ایستادن در صف انقلابست و کمونیزم کارگری و سمت دیگر پیوستن به فرقه خالص شده کوروش مدرسی که با شتابی باور نکردنی به دره منزوی ترین جناح “چپ سنتی” سقوط می کند.
نقطه درست تاریخی را باید دریافت. جای ایستادن در وسط نیست. دعوای خانوادگی نیست این! دو راهی تاریخی کمونیزم کارگری است با چپ فرقه ای و حاشیه ای جهان سومی!
“جبهه سوم” با شروع فراخوانش شکست خودش را تضمین کرد! روی کاغذ هم اینها شانسی ندارند چه برسد به عمل!
منابع دیگر:
اعلام موجودیت و طرح “جبهه سوم” در حزب حکمتیست

سعید صالحی نیا: با تمهیدات تشکیلاتی نمی شود جلوی بحران “حکمتیزم” را گرفت!

حسن صالحی: مجادلات در حزب ” حکمتیست”، مقایسه چی با چی؟