مسأله سانترالیزم دمُکراتیک

بحث آزاد: مسألۀ سانترالیزم دمُکراتیک

بحث آزاد: در فیسبوک

مقاله «حزب و مساله سانترالیزم دمکراتیک» را هم اکنون مطالعه کردم. سوال این است کدام حزب یا سازمان به صورت رسمی و کتبی در برنامه و اساسنامه خود نوشته است و می نویسد که در صورت اختلاف نظر، اعضا را باید مهر و برچسب زد یا این که آن ها را اخراج و بایکوت کرد و یا منزوی و از تشکیلات اخراج کرد؟ اگر چه عملا و دقیقا به همان شکل هست که شما اشاره می کنید. متاسفانه اشتباه بزرگ ما این است که ما در عمل و کردارمان فاصله زیادی با آن چه که شفاها یا کتبی می نویسیم داریم. باید این فاصله ها را تا حد امکان از بین برد و عملا ثابت کرد که ما سانترالیزم دمکراتیک را به ان شکل که هست و به مفهوم واقعی خود رعایت می کنیم. به نظر من آن چه که چپ ایران و جهان را به شکل عجیبی در تناقضات و گرداب نیستی غرق کرده است، فاصله بین پراکتیک و تئوری است. و تئوری که در گردابی بی پایان غرق است، نهایتا با شکست مواجه است که این امر در هر زمینه در مورد چپ جهانی صدق می نماید. ما در جهان چپ زیاد داریم. و من مات و و متحیرم که از این همه انسان باسواد که نکته به نکته آثار فیلوسوفان را از برند. اما متاسفانه سواد آن ها نقش بسیاری در مبارزات طبقه کارگر ندارد. و این امر باعث شده است که فاصله هم بین طبقه کارگر و روشنفکران به وجود آورد و طبقه کارگر به چپ روشنفکر اعتمادی نداشته باشد و آن چه که طبقه کارگر نیاز مبرمی به آن دارد یک حزب پیشتاز مورد اعتبار است که پایش را از عرصه تئوری فراتر گذاشته باشد و عملا با آن ها در مبارزاتشان باشد…

حمید خلیلی

رفیق گرامی حمید با تشکر. بله درست می گوئید، هیچ یک از این سازمان ها در اساسنامه و برنامه خود نمی نویسند که خواهان اخراج و ارعاب بوده، و حتی اگر امکان داشته باشند تا سرحد نابودی فیزیکی مخالفان سیاسی خود پیش می روند. همه این سازمان ها دم از دمکراسی می زنند. باید به کردار آن ها نگریست و نه تنها گفتارشان. سازمان هایی که به محض بروز اولین اختلاف تاکتیکی میان خود، اعضای خود را به عنوان ۲ خردادی و جاسوس و همکاری با سرمایه داری اخراج می کنند، سازمان هایی نیستند که بتوانند انقلاب آتی را تدارک ببینند و مورد تأیید کارگران قرار گیرند. حق با شماست، گسست فاحشی بین تئوری و عمل مشاهده می شود. از این رو که ما اصرار داریم که این قبیل سازمان ها و احزاب به اصطلاح «کمونیست» و «کارگری» و «سوسیالیست» پیش از ساختن احزاب خودساخته و بی ارتباط خود با جنش کارگری، حداقل اعتباری در درون بخش پیشروی کارگری پیدا کرده باشند. حداقل یک عده از کارگران مبارز را به برنامه و سیاست های خود متقاعد کرده باشند. اعلام این که «ما رهبر شما هستیم و بیائید به ما بپوندید!» زمانی که حتی یک کارگر به آن اعتنا نمی کند، یک شوخی است. این ها هوا کردن یک پرچم دروغین است. ما امروز در ایران حتی یک سازمان و یا حزب طبقه کارگر و حزبی از بخش از پیشروی کارگری نداریم. این سازمان های موجود نه تنها کمکی در این راه نکرده اند که خود به نیروی بازدارنده در راه ساختن حزب انقلابی کارگری در ایران شده اند.

پس چه باید کرد؟ مثالی ژاپنی است که می گویید اگر عجله داری همیشه طولانی تر راه را انتخاب کن! ما هم باید صبورانه و متواضعانه گرایشی از مارکسیست های انقلابی را به گرد یک برنامه، جمع کنیم و مداخلات در جنبش کارگری را سازمان دهیم. بدون این که حزب و سازمانی را اعلام کرده باشیم. بدون این که «رهبر» و رئیس و نایب رئیس و «تئورسین» انتخاب کرده باشیم. از این طریق گام به گام اعتبار در درون پیشروی کارگری بیابیم و همراه با آن ها نطفه های اولیه یک سازمان انقلابی را پی ریزی کنیم. در این دوران تدارکاتی دمکراسی کارگری را در دورن گرایش خود به نمایش بگذاریم. نشان دهیم که حزب آتی ما چگونه باید عمل کند. نشان دهیم که چگونه می توانیم نظرات مختلفی میان خود داشته باشیم، اما به کار مشترک تشکیلاتی ادامه دهیم. تا کارگران پیشرو چنین الگویی را در عمل مشاهده نکنند، این پیوند هرگز صورت نخواهد گرفت.

راه و شیوه کار ما همراه با برنامه مان باید منطبق بوده و بسیار روشن و با صراحت به نمایش گذاشته شود. با برنامه های خرده بورژوایی این سازمان های قلابی «کارگری و کمونیستی» باید مبارزه سیاسی شود. با باند بازی و زد و بندهای سیاسی باید مرزبندی شود. در عمل باید نشان دهیم که همراه و در کنار مبارزات کارگران هستیم، حتی اگر با شیوه و برنامه آن ها توافق نداشته باشیم. باید به طور غیر فرقه ای دست به ایجاد اتحاد عمل علیه سرمایه داری، حتی با مخالفان سیاسی مان بزنیم. به نظر من اینهاست قدم های اولیه برای ساختن یک گرایش واقعی کارگری کمونیستی که وجه تمایز خود را با سایر سازمان هایی که کاریکاتور یک حزبی بلشویکی را ایحاد کرده اند، نشان دهد. موفق باشید .

مازیار رازی

از میلیتانت شماره ۴۸