محمد بوعزیزی سمبل انقلاب و شخصیت سال ٢٠١١

نزدیک به یک سال از جانباختن محمد بوعزیزی جوان زحمتکش ٢٧ ساله تونسی گذشت. محمد بوعزیزی اکنون چهره ای شناخته شده در تمام جهان است و به سمبل انقلاب در جهان تبدیل شده است. او با مرگ خویش آتشی را دامن زد که کل منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا و حتی جهان را به لرزه در آورد. هیچکس باور نمیکرد که ده روز پس از مرگ محمد جوان، زین العابدین بن علی دیکتاتور تونس مجبور به فرار شود. متاسفانه محمد خود این لحظه ای را که آرزویش را داشت، ندید. اما دولت موقت تونس در ژانویه امسال با انتشار یک تمبر با عکس محمد بوعزیزی از او تجلیل کرد که روی این تمبر نوشته شده است “انقلاب کرامت” و تصویری از چرخ میوه فروشی او نیز دیده میشود. موسسه تایمز انگلیس او را بعنوان شخصیت سال انتخاب کرد. طی همین یک سال تاکنون چندین دیکتاتور خودکامه و مشهور جهان از جمله مبارک و قذافی و عبدالله صالح و بن علی از قدرت به زیر کشیده شده اند. و دور نیست که سرنگونی بشار اسد متحد نزدیک جمهوری اسلامی را نیز شاهد باشیم.

محمد بوعزیزی روز ٢٩ مارس ١٩٨۴ در “سیدی صلاح” روستایی کوچک در نزدیکی شهرک سیدی بوزیدی متولد شد. پدرش کارگر ساختمانی در لیبی بود که وقتی وی تنها سه سال داشت در اثر حمله قلبی درگذشت. بعد از آن مادرش با عموی او  ازدواج کرد. محمد دارای ۶ خواهر و برادر بود. او در مدرسه ای یک اطاقه در روستای سیدی صلاح  درس میخواند و خیلی آرزو داشت که خودش و خواهر و برادرانش تحصیل کنند و به دانشگاه بروند اما هیچگاه موفق نشد. بوعزیزی با عمویش که مردی فقیر و به لحاظ جسمی مریض احوال و ضعیف بود، از سن ده سالگی به کارهای مختلف اشتغال پیدا کرد و در اواخر نوجوانیش بخاطر اینکه ناگزیر به کار بود مدرسه را ترک کرد. بوعزیزی در یک خانه محقر گچی سفید زندگی میکرد. روستایی در حاشیه شهر در تونس که از ٣٠درصد بیکاری رنج میبرد. 

طبق گفته مادرش بوعزیزی برای شرکت در ارتش تقاضا کرده بود اما او را رد کرده بودند. او مادر، عمو و خواهران و برادران جوانترش را حمایت مالی میکرد. از جمله با کار دستفروشی خود که ماهانه چیزی حدود ١۴٠ دلار درآمد داشت. او یکی از خواهران جوانش را برای رفتن به دانشگاه کمک میکرد. یکی از دوستان نزدیک محمد در وصف شخصیت  وی میگوید که او جوانی بسیار خوشنام و محبوب در میان مردم بود و به خانواده هایی که بسیار فقیر بودند، میوه و سبریجات مجانی میداد.

به گفته دوستان و خانواده بوعزیزی، پلیس محلی مرتب او را مورد بدرفتاری قرار میداد. از جمله از همان دوران کودکی که کار میکرد، بطور منظم چرخ دستی کوچک وی را مصادره میکردند. اما  او هیچ راه دیگری برای گذران زندگی نداشت و ناگزیر بود به این کار ادامه دهد. تا اینکه در مسیر این زندگی جانش را از دست داد. روز  ١۶ دسامبر ٢٠١٠ او  در حدود دویست دلار برای خرید وسایلش قرض گرفته بود تا برای فروش در روز بعد جنس تهیه کند. ساعت هشت صبح روز ١٧ دسامبر مثل همیشه راهی کار شد. ساعت ده و نیم صبح این روز پلیس دوباره شروع به اذیب و آزار وی کرد و تحت عنوان اینکه اجازه کسب ندارد، مانع کارش شد. در حالیکه برخی دیگر از دستفروشها بدون داشتن مجوز به کار خود ادامه میدادند. مساله این بود که محمد پولی نداشت که به رییس پلیس رشوه دهد تا  بتواند از مزاحمت آنها خلاص شود. بنا بر گزارشهای منتشر شده دو تن از خواهران و برادران وی از اخاذی منظم مقامات دولتی از برادرش خبر میدهند.

بنا بر اخبار منتشر شده و با استناد بر شکایت خانواده وی، بوعزیزی در این روز توسط فریدا حمدی یک کارکن ۴۵ ساله زن شهرداری مورد تحقیر قرار گرفت. وی با سیلی به صورت بوعزیزی زد و به صورتش تف کرد و ترازوی برقی وی را مصادره کرد و وسایلش را روی زمین پرتاب کرد. دستیاران حمدی نیز او را همراهی میکردند.

محمد بوعزیزی بعد از این درگیری ها  عصبانی شده و به طرف  شهرداری می دود  که ترازوی خود را پس بگیرد اما مقامات شهرداری از ملاقات و گوش دادن به او خودداری میکنند و او میگوید اگر شما من را نمی بینید من هم خودم را آتش میزنم. او سپس یک گالون گازوییل از پمپ بنزینی که در نزدیکی آنجا بود تهیه میکند و به طرف دفتر شهرداری باز میگردد. سپس در حالیکه در وسط ترافیک ایستاده بود فریاد میزند که “بگویید من چطور زندگی کنم” و با زدن کبریت خود را آتش میزند. 

در رابطه با خودسوزی بوعزیزی یکی از خواهرانش در مصاحبه ای با رویترز میگوید که  تصور میکنید چه نوع سرکوبی باعث انتخاب چنین مرگ فجیعی توسط یک مرد جوان میشود. مردی که با خرید کالا میکوشد پولی برای تغذیه خانواده اش تامین کند و آنها وسایل وی را مصادره میکنند. خواهر محمد از اینکه در بوزید این کارگران  بدون هیچ پارتی و روابطی و بدون داشتن پول برای دادن رشوه، تحقیر و توهین میشوند و اجازه زندگی ندارند سخن میگوید.
 
١٨ روز بعد از این خود سوزی، محمد بو عزیزی در ۴ ژانویه ٢٠١١ ساعت پنج و نیم عصر درگذشت. در همان لحظه و یکباره بیش از ۵٠٠٠ نفر در صفوف منظم در مراسم یادبود و مشایعت پیکر او شرکت میکنند.  و جمعیت شرکت کننده شعار میدادند که بدرود بوعزیزی. ما امروز اشک میریزیم. اما انتقامت را میگیریم.  تظاهراتهای تونس از همان روز خودسوزی محمد شروع شده بود و با مرگ او در ۴ ژانویه اوج گرفت. ده روز پس از جان باختن محمد، یعنی روز ١۴ ژانویه زین العابدین بن علی از تونس فرار کرد و دیکتاتوری ٢٣ ساله او به پایان رسید.

بدین ترتیب  بوعزیزی با اعتراضش به فقر و به تبعیض و نابرابری سرکوب سیستماتیک حاکمیت به سمبل انقلاب مردم تونس تبدیل میشود.

انقلابی که الهام بخش تحولات در این کشور و بدنبال آن در مصر و زنجیره ای از انقلابات برای پایان دادن به عمر دیکتاتورها و برای زندگی ای انسانی در کشورهای مختلف شمال آفریقا بر پا  شد. از جمله در فاصله ای کوتاه در مصر نیز مردم بعد از هجده روز اعتراض و مبارزه و گرد آمدنشان در التحریر قاهره و اشغال آن و تظاهراتهای گسترده در شهرهای مختلف، حسنی مبارک را نیز به زانو در آوردند و به دیکتاتوری سی ساله او خاتمه دادند. پس از آن نیز در اسپانیا، اسرائیل ، باستیل فرانسه  و بالاخره در والستریت صدای التحریر طنین انداخت و جهانی را در برگرفت.  در لیبی مردم برای خاتمه دادن به دیکتاتوری قذافی به میدان آمدند  و پس از درگیری‌های بسیار قذافی نیز برکنار شد و ادامه این تحولات را اکنون در سوریه و یمن و در دیگر کشورها همچنان شاهدیم. 

 بدین ترتیب زنجیره ای از انقلابات برای پایان دادن به دیکتاتورهای حاکم بوقوع پیوست. انقلاباتی که خواستهای واحدی آنها را به هم وصل میکرد. از جمله خواست برکناری دیکتاتورهای حاکم، خواست آزادی و کرامت و رفاه جوهر واحد همه این انقلابات بود. از جمله جوانان مصری از این سخن میگفتند که برای انقلاب از خیزش انقلابی مردم ایران در سال ٨٨ الهام گرفته اند  و جوانان در والستریت پارکی را که جمع میشدند التحریر خواندند و با الگو گرفتن از جوانان مصر، جنبش اشغال میادین در ابعادی جهانی شکل گرفت. جنبشی که خود را علیه سرمایه داری تعریف کرد و خود را جنبش ٩٩ درصدی ها نام داد. و همه اینها اتفاقات برق آسایی بودند که در دل بحران جهانی حاکم چهره جدیدی به دنبا داد. 

خلاصه کلامم اینست که محمد بوعزیزی جرقه ای بود که زنگ پایان عمر دیکتاتور ها، و پایان عمر توحش و بربریت سرمایه داری را به صدا درآورد. محمد بوعزیزی سمبل همه این آرمانها و بشریت متمدنی است که به پا خاسته و میگوید دیگر این توحش و بردگی را نمی پذیریم. بار بحرانتان را قبول نمیکنیم. و خواهان بازگشت قدرت به ٩٩ درصد، یعنی به کل جامعه هستند.

محمد بوعزیزی صدای چنین جنبشی است و سمبل و آینه انقلاب مردم تونس و اعتراض و خواستهای مردم در این کشور است. حقیقتی که امسال در سالگردش از زبان مادرش شنیدم که گفت فرزندم با این کار در واقع فریاد اعتراض همه کسانی را به صدا در آورد که در تونس یا هر کجای دیگر دنیا در برابر ستم و بیعدالتی و دیکتاتوری به پا میخیزند.

اعتراض محمد بوعزیزی در تونس همانطور که خودش فریاد زد علیه بیکاری و فقر و تحقیر و بیحقوقی توحش سرمایه داری حاکم در این کشور بود. اعتراضی که  کل جامعه را به تکان درآورد. اعتراضی که در مصر خود را با شعار  “نان، آزادی، کرامت انسانی” بیان کرد و امروز نیز ریشه تداوم اعتراضات مردم در تونس و در دیگر کشورهای شمال آفریقا، از جمله در مصر و لیبی  را نیز در همین جا باید جستجو کرد.

گرامیداشت سالگرد مرگ محمد بوعزیزی یعنی یادآور شدن  این ستها و این آرمانهای انسانی. یعنی پاسداری اعتراضی جهانی که دولتهای دیکتاتور حاکم را نشانه گرفته است و کل نظام و سیستم موجود را به چالش میکشد. یاد محمد بوعزیزی را باید جهانی گرامیداشت.*