آیا حزب حکمتیست بحران کنونی را از سر خواهد گذراند؟

آیا حزب حکمتیست بحران کنونی را بعنوان یک حزب کمونیستی با اتحاد عمل انقلابی کمونیستهایی با سابقه بیش از سه دهه مبارزه سیاسی مشترک در ایران و عراق با سرافرازی از سر خواهد گذراند؟
بنظر میرسد که بحران درونی حزب حکمتیست با پافشاری هر دو جناح بر شرایط خود، و علیرغم تلاشهای مجدانه و مسؤولان احزاب کمونیست کارگری عراق و کردستان و جمع کثیری از اعضا و هوادران حزب حکمتیست، متاسفانه میرود که به انشقاق این حزب ختم شود.  من هم نه بعنوان عضو حزب بلکه بعنوان کسی که سیاست های تاکنونی این حزب را قبول داشته، نظرم را در باره این اختلافات و منشا آن می نویسم. سیاستهای تاکنونی این حزب  که آشکارا از پراتیک و سیاستهای حفظ وضع موجود و دنباله روانه کل چپ ایران متمایزبوده است را دنبال کرده و فکر میکنم درصورتیکه این سیاستها با اشتراک مساعی جمعی  پراتیک شوند، کمونیستها و طبقه کارگرمیتوانند همه جنبشهای اجتماعی جامعه ایران را به دنبال خود کشانده و پیروزی سوسیالیزم را از این سیاستها استنتاج کرد. دلیل اینکه باوجود اعتقاد به سیاستهای حزب حکمتیست، ِعضو این حزب نیستم را اینجا ذکرمیکنم. طی سالها فعالیت در حزب کمونیست کارگری، بعد از انشعاب سال ۲۰۰۴ از آن حزب جداشده و به دلیل اختلاف نظرم برای نام گذاری حزب حکمتیست (که همان زمان طی نامه ای به رفیق کوروش مدرسی مخالفتم را با این شیوه نامگذاری یک حزب کمونیستی بیان داشتم) عضو این حزب نشدم.  با تمام احترامی که به رفیق زنده یاد منصورحکمت بعنوان یک تئوریستین برجسته و یک کمونیست انقلابی قائل هستم، من حکمتیست نیستم و مقوله ای بنام حکمتیسم را هم برسمیت نمی شناسم.  چنانکه مقولاتی مانند مارکسیزم و یا لنینیزم ویا هرنوع ایسمی که به دنبال نام افراد رایج شد را غیر علمی و غیرسیاسی میدانم.  این سبک نام گذاری خطوط سیاسی بدنبال نام افراد برای اولین بارتوسط یک گروه فرانسوی در قرن نوزدهم بدعت گذاری شد و خود را محفلی مارکسیستی نامیدند.  مارکس در همان زمان این بدعت گذاری آن گروه فرانسوی را بعنوان رواج فرقه گرایی نقد کرده و صراحتا گفت که وی مارکسیست نیست!
  بسیاری از کسانیکه در مورد بحران کنونی این حزب نوشته اند، منهای فرصت طلبان و جارچیانی که نه سابقه تحلیل و ارایه راه حل برون رفت از  چنین شرایطی را دارند و نه انصاف و صلاحیت قضاوت، عموما این بحران را با اختلافات سال ۲۰۰۴ حزب کمونیست کارگری قیاس میکنند.  البته در هر دو مورد، مسئله بر سر دفاع از درستی و یا نادرستی سیاستها و تزهای رفیق کوروش مدرسی است با این تفاوت که در حزب کمونیست کارگری اکثریت دفتر مرکزی به دفاع از این سیاستها پرداخت و اقلیت با اتهام زدن و جارو جنجال وطی ا حکامی غیرمنطقی آن سیاستها را “اولترا راست” نامید!
کوروش مدرسی در سال ۲۰۰۲ همزمان با تاسیس کانال تلویزیون ماهواره ای برای حزب و افزایش نفوذ حزب کمونیست کارگری در صحنه سیاست ایران، نقشه راه خود  را برای رشد و قدرتگیری و میلیونی شدن حزب نوشت و برای بررسی و بحث نکات مندرجه، آنرا به پلنوم حزب ارائه داد.  در آن دوران هیچیک از رفقا پلاتفرمی سیاسی برای برون رفت از دورتسلسل و روزمرگی و آکسیونیزم بی تاثیرحزب نداشته و تزهای کوروش بجای بحث در سمینارها و کانالهای رسمی حزب، بقول یکی از رفقا در محافل غیرسیاسی “آشپزخانه ای” در آن زمان مورد نقد قرارگرفته ودر آن محافل رفیق کوروش بعد از سالیان طولانی مبارزه سیاسی و پراتیک کمونیستی  به راست روی متهم شده و بغل دست حجاریان، یکی از بنیان گذاران ساواما، سازمان شکنجه و جنوساید رژیم اسلامی قرارگرفت.  اما در محافل رسمی کسی به آن پلاتفرم سیاسی نقدی نداشته وتنها کسانی مانند حمید تقوایی بعد از تایید کلی پلاتفرم و حتی تمجید از آن، چند پیشنهاد تکمیلی مانند استفاده کنگره کارگران و…بجای مجلس موسسان نوشت.
دراین دوره و در حزب حکمتیست هم رفیق کوروش نقشه راه خود را برای قدرت گیری طبقه کارگر ارائه داده  و در این نقشه راه بر استقلال طبقاتی و سیاسی کمونیستها و طبقه کارگر تاکید شده و در آن به نقد گذشته تمامی جریانان چپ که همیشه دنباله رو جنبشهای دیگربوده اند پرداخته و پلاتفرمی ارائه داد که تاکید بر رشد سیاسی و مبارزاتی مستقل طبقه کارگر دارد و معتقد است بجای دنباله روی کمونیستها و طبقه کارگر از جنبشهای بوروژوایی و خورده بورژوایی، بایستی کمونیزم به پرچم رهاییبخش  طبقه کارگر تبدیل شده و مبارزات این طبقه برای سوسیالیزم در صدر مبارزات جامعه ایران جای گرفته و بدینطریق است که طبقه کارگر میتواند  سایر جنبشهای دیگر را که برای هردرجه از آزادی و رهایی مبارزه میکنند را به دنبال خود بکشاند.  در حزب حکمتیست هم بجای نقد این نقشه راه در محافل رسمی و یا ارایه آلترناتیوی برای برون رفت از  پراتیک غیر موثر سی سال گذشته ورهایی از وضعیت اسفبار این تاریخ طولانی،  در محفل های غیرسیاسی،  پلاتفرم تاکنونی حزب که عمدتا توسط کوروش مدرسی  تدوین و تئوریزه شده مورد نقد قرار گرفته و با انگ پاسیفیزم، این بار کوروش به چپ روی متهم شده است!
همانطورکه اشاره شد هر دو جناح حزب حکمتیست، با پا فشاری بر شرایط اعلام شده خود، عملا خطر انشعاب را بر سر در حزب نگه داشته اند.  یک جناح اصرار بر رفتن به پلنوم فوق العاده  دارد و جناح دیگر رفتن به کنگره را توصیه کرده است و هر دو بدون تخفیف با انتشار بیانیه های پی در پی این بحران را عمیقتر میکنند.  در حالی که اگر برای نجات حزب واقعا حسن نیت جایگزین بهانه گیری و یک جانبه نگری شود و همینطور بجای صدور بیانیه و احکام، هردو جناح به مذاکره بنشینند و واقع بینانه در مورد فراخوان و برقراری هر فرم تشکیلاتی ، چه پلنوم و چه کنگره، بحث کنند و مسائل و مشکلات  و راه حلهای برگزاری هریک از این گردهمایی ها را در این جلسه مشترک میان خود به بحث بگذارند، میشود راه حلی پیدا کرد و این بحران را پشت سر گذاشت. در غیر این صورت عملا حزب حکمتیست دچار انشقاق شده و علیرغم مبارزات بسیار با ارزش چند سال اخیر، به دو فرقه غیر مؤثر در سیاست ایران، مانند همه فرقه های تاکنونی چپ تبدیل شده و با یستی فاتحه این حزب را هم خواند.