به رفقای کمیته دفاع از محمود صالحی اعتصاب غذا سنت جنبش کارگری نیست

محمد فتاحی
متن این نوشته کوتاه البته خطاب به کمیته ها و نهادها و فعالین و حامی یان اعتصاب غذا هم هست، که با سیاست دنباله روی از هر چه به اسم کارگر است، کمکی به پیشرفت سنن کارگری نمیکنند.

رفقای کمیته دفاع از محمود صالحی در کردستان!
دست تان برای اعتراض بر حق تان برای آزادی محمود صالحی  واقعا درد نکند. محمود صالحی و محمود صالحی ها شایسته حمایت های به مراتب بیشتر، پر بارتر و موثرتری برای آزادی اند و حمایت های وسیع احزاب و نهادها و تشکل ها در سطح جهانی تا زمانی که به آزادی آنها منتهی نشود، جا دارد با قدرت بیشتری ادامه پیدا کند. در این میان اما فراخوان اعتصاب غذای شما متاسفانه به امر آزادی وی بی ربط است. در برنامه تلویزیونی پرتو به این مسئله پرداخته ام، ولی با دیدن پیام تان نتوانستم این متن کوتاه را ننویسم.
رفقای عزیز، به تاریخ مبارزات کارگری در دنیا نگاه می کنید، هیچ جایی خبری از اعتصاب غذا نیست. قدرت کارگر در قدرت تولید اوست، حتی نه در تظاهرات خیابانی و تحرکات سیاسی بیرون از محل کارش، که همه به جای خود لازم و زمان خود خیلی مهم و حتی تعیین کننده اند. اما اعتصاب غذا یعنی به دست خود علیه خود اقدام کردن، دست و پای خود را از گرسنگی بستن و به وجود و جان خود فشار آوردن، که حاصل همه اینها ناتوانی در عمل مبارزاتی و تحرک فکری و فیزیکی است. به همین دلیل این سنت هر جایی مشتری داشته باشد، در جنبش کارگری هوادار ندارد و تاریخ مبارزات متحد این طبقه خوشبختانه این سنت خودزنانه را به خود ندیده است. اما این سنت در میان اقشار دیگر و سنن مبارزاتی دیگر هوادار و صاحب دارد؛ آنها که جان انسان، فیزیک و روح انسان، حرمت و کرامت انسان جایگاهی در حرکت شان ندارد، نه فقط اعتصاب غذا، که به خود زنی های بیشتری، و نه فقط خود زنی، که خودسوزی، خودکشی و انواع حرکات این چنینی دامن میزنند که در آن جان انسان وسیله اهداف سیاسی غیر انسانی شان است. برای مثال هواداران عبدالله اوجلان و مریم رجوی خودسوزی و خودکشی کردند در راه ازادی رهبرشان. طبعا برای این نوع از فداکاری هایشان هم مرگ شان ستوده شد. اسلامی ها به خودشان بمب وصل میکنند، ناسیونالیست های تامیل "ببرهای سیاه" دارند که در عملیات های خودکشی در حمله به دشمن خودرا فدا میکنند….
نمونه های زیادی هست در میان اسلامیون و ناسیونالیست ها که این سنن غیرانسانی در میان شان باب است. بخشی از آنها آنرا از سر ناچاری توجیه میکنند، بخشی هم آگاهانه از آن دفاع ایدئولوژیک مینمایند، اما جوهر کار یکی است؛ نابودی انسان برای یک هدف غیر انسانی.
اقدام شما میتواند برای شما از سر اینکه هدف شما با آنها متفاوت است، قابل دفاع باشد، اما وسیله شما هم برای رسیدن به آن هدف وجود خود انسان است، و هدف وسیله را توجیه نمیکند.

کسی میتواند به من نوعی بگوید بابا جان این اقدام سمبولیک بود و کسی هم گرسنگی نکشید، اینهمه داد و فریاد  برای و به بهانه جان انسان چیه که راه انداخته اید؟ در آنصورت هم از من نوعی جواب میگیرید که به دست گرفتن این سنت حتی به عنوان یک اقدام سمبولیک کمک به گسترش این سنت جنبش های غیر انسانی است. مگر ابتکار و خلاقیت کم است که به سنن جنبش های اسلامی و ناسیونالیستی و غیر انسانی پناه ببرید؟ مگر راه اعتراض مثبت بسته است که  روزه سیاسی بگیرید؟
وانگهی، مگر کار شما برای این نیست که مردمانی به حرکت درآیند؟ کو، کدام حرکت؟ میتوانید اقدام روز چهارشنبه خود را با اقدام روز سه شنبه کمیته دفاع از مصلح زمانی که حکم اعدام گرفته مقایسه کنید؟ آنها رفتند مرکز شهر، جلوی دادگستری ایستادند و مقامات را ناچار کردند با آنها به مذاکره بنشینند و حرف شان را گوش کنند، توانستند مردم از شهر و روستا را جمع کنند و یقه مقامات نامسئول را بگیرند…آنها به جامعه ایران که زیر تهدید احکام اعدام های بیشتر است، یک راه بی نظیر در مبارزه علیه اعدام نشان دادند. فراخوان شما اما راه مثبتی به کسی نشان نداد. در بهترین حالت به آدمها گفتید که غذا نخورند، همین! نه کسی را به حرکتی کشاندید، نه کسی را با دیگری متحد کردید، نه دست دو آدم غریب به هم را در دست هم گذاشتید، در کنار همه اینها یک سنت ناجالب جنبش های دیگر را هم در اطراف خود مقبول معرفی کردید. به جامعه گفتید که اینهم راهی برای مبارزه و اعترض آزادیخواهانه در جامعه برای توده های میلیونی مردم است.

آخر کار، اطلاعیه تشکر شما از آنها که در این عمل شما را همراهی کرده اند، به همه نشان میدهد که این کار فقط یک آکسیون برای آکسیون بود.فقط برای این بود که بگوئید کاری انجام گرفته است. محصول کار ظاهرا فقط اطلاعیه ای است علیه بورژوازی و سیستم تا دندان مسلح آن. تمام. گزارش شما گزارش اقدام تان و چگونگی آن به کسی نیست. خواننده اطلاعیه شما میتواند مطلع شود که امروز شماها غذا نخوردید. همین. بدتر از همه اینها توضیح داده اید که این اولین اقدام عملی شما بود، در حالیکه این اولین اقدام عملی چیزی جز یک انجام وظیفه در جمع بسته خود نیست. میگویم جمع بسته، چون تعداد هشتاد عضو کمیته شما ظرفیت اقدامات وسیع تری دارد، به شرطی که به جامعه و سازماندهی مردم مراجعه کند. این عمل سیاسی از نوع  اقدام بعضی از کارگران به خودکشی در اعتراض به این سیستم جهنمی و از سر استیصال است. تفاوت در این است که آنها اقدام شان اعتراض فردی بی قدرت است که کار دیگری از آنها ساخته نیست. کار جمع شما هم نوعی استیصال است اما از نوع سیاسی و در اثر احساس ناتوانی در مقابل زور رژیم و نظام، استیصالی که احساس میکنید دسته جمعی در آن افتاده اید. واقعیت این است که از شماها کارهای بزرگی ساخته است، اما به شرطی که سنن حاشیه