ایرج آذرین و هلمت احمدیان : جدال چپ فرقه اى با چپ سنتى- ٢ / مصاحبه ایسکرا با محمد آسنگران

ایسکرا: در بخش اول این مصاحبه به گوشه هایی از تاریخ حزب کمونیست و موضوع جدایی کمونیسم کارگری که مورد بحث هملت احمدیان قرار گرفته بود پرداختیم. در بخش دوم میخواهیم به نکاتی از ادعا ها و تئوریهای محفل ایرج آذرین بپردازیم. برای نشان داد سیر تفکر این محفل به نکاتی از نوشته اخیر تحت عنوان “تناقضات حزب کمونیست ایران و سانتریسم” به قلم یک نفر به اسم احمد شقاقی  میپردازیم. اما در ادامه اساسا فاکتهای مورد بحث ما از “چشم انداز و تکالیف” به قلم ایرج آذرین است.

 

این سئوال را اینگونه مطرح میکنم که محفل ایرج آذرین مدعی است هدف و استراتژی حزب کمونیست ایران در اوایل تشکیلش انقلاب دمکراتیک بوده است “ایجاد حزب کمونیست ایران واقعه مهمی است که در این دوران کومله را دچار تحول می کند. با ایجاد یک هیئت موسس و در نتیجه وحدت “اتحاد مبارزان کمونیست” و “کومله” و جریاناتی از خط سه به همراه برنامه ای که هدف خود را انقلاب دمکراتیک کارگران و زحمتکشان می دید، حزب کمونیست ایران در شهریور سال ۶۲ تشکیل شد؛” بگویید این نقل قول تا چه حد واقعیت آن دوره را بیان میکند و سحت و سقم این ادعا چگونه است؟

 

آسنگران: اولا معلوم نیست تشکیل حزبی که هدفش انقلاب دمکراتیک است چرا از نظر این محفل مهم تلقی شده است. ثانیا این ادعای محفل آذرین- مقدم به امضا یک نفر به اسم احمد شقاقی که در نقد حزب کمونیست ایران گفته شده است و استراتژی و هدف آن حزب را در ابتدای تشکیلش انقلاب دمکراتیک معرفی کرده است٬ نه یک ذره حقیقت را در بر دارد و نه به نفع خود این محفل تمام میشود. اولا این محفل با این ادعا یک دوره از تاریخ فعالیت خود را غیر سوسیالیستی اعلام میکنند. زیرا آذرین و مقدم خود از اعضا آن حزب بودند و به آن برنامه رای داده و مدافع آن بوده اند و تا کنون به نقد آن نپرداخته اند. دوما آن برنامه مکتوب و قابل مراجعه است و  علیرغم کمبودهای که در آن هست و بعدا ما در حزب کمونیست کارگری به جای آن برنامه٬ “برنامه یک دنیای بهتر” به قلم منصور حکمت را تصویب کردیم٬ اما این نهایت بی انصافی و بی مسئولیتی در بازگویی یک تاریخ است. من برای رد این ادعای نادرست دو نقل قول زیر در همان دوران را کافی میدانم.

“حزب ما حزب انقلاب بیوقفه است. یعنى هیچ جا نمیتواند بایستد و بگوید تمام شد، این کار درست شد. همانطور که گفتم دلیل اولش این است که عقاید انقلابى باید عقاید پرولترى باشد و انقلاب تنها با تبدیل شدنش به یک انقلاب پرولترى به سرانجام قطعى میرسد. هیچ درجه‌اى از دمکراسى به تنهایى قابل حفظ نیست مگر اینکه سرمایه را از ریشه بزنید و دمکراسى پرولترى را بوجود بیاورید و گرنه آن دمکراسى زودگذر و شکننده است. از طرف دیگر بطور واقعى دشمن در یک جبهه پس از جبهه دیگر در مقابل ما قرار میگیرد. پیروزى انقلاب ایران و استقرار حکومت سوسیالیستى در ایران تازه آغاز توحش و حمله بورژوازى جهانى به این قلمرو طبقه کارگر خواهد بود. این را باید بدانیم. خیلى بیشتر از روسیه به ما حمله خواهند کرد. این را باید بدانیم. بنابراین حزب ما باید حزبى باشد که در خودش ایده انقلابیگرى بیوقفه را بار میآورد.” منصور حکمت سال ۱۹۸٣

“حزب کمونیست ایران، به مثابه حزبی مارکسیستی، برای پایان دادن به حاکمیت سیاسی واقتصادی طبقه سرمایه دار، برقراری حکومت کارگری و ایجاد یک جامعه سوسیالیستی مبارزه مىکند. جامعه ای که پایان بخشیدن به استثمار انسان از انسان، زوال دولت و تمام ارکان نگاهدارنده اش از آن طریق میگذرد. هدف غائی ما دستیابی به جامعه ای است که در آن آزادی و رفاه همگانی جای اسارت و بیعدالتی و محرومیت را میگیرد وفرصتهای یکسان برای رشد و شکوفائی خلاقیتها و تعالی انسان فراهم مىشود؛ جامعه ای که در آن هر کس باندازه توانائیش کار مىکند و باندازه نیازش از مواهب زندگی برخوردار میگردد،  و در آن دولتی نیست که بر فراز جامعه قرار بگیرد و بند اسارت تک تک افراد آنرا به گذشته های استثمار، ستم، خرافه پرستی و جهل گره بزند.

از نظر ما سوسیالیزم امری مربوط به آینده ای نامعلوم و دور دست نیست بلکه زمینه، توانائی و امکان اجتماعی و اقتصادی آن در بطن نظام سرمایه داری ایران فراهم آمده است و تحقق آن به نیروی آگاهی، تشکل و مبارزه طبقه کارگر ممکن خواهد شد. امکانات مادی و ثروتهای غنی جامعه ایران و همبستگی بین المللی کارگری ضامن دوام و پایداری آن خواهد بود. در شرایط حاضر این مبارزه از طریق سرنگونی جمهوری اسلامی تداوم مىیابد و برانداختن این نظام سرکوب و خفقان در ایران هدف بلاواسطه انقلاب کارگری را تشکیل مىدهد. اما در شرایطی که هنوز نظام سرمایه داری برقرار است، حزب کمونیست ایران در عین مبارزه بیوقفه و پیگیر برای برقراری سوسیالیزم و ایجاد جامعه کمونیستی، لحظه ای مبارزه برای انجام اصلاحات سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی پیشرو و مترقی را جهت بهبود شرایط زندگی توده های کارگر و زحمتکش و امن تر و انسانی تر کردن جامعه و محیطی که در آن زندگی مىکنیم، در چهارچوب همین نظام موجود نیز رها نخواهد  کرد.”

این جواب اسناد مکتوب به ادعاهای  محفل آذرین –مقدم است. من میدانم اینها به تاریخ خود پشت کرده اند و علاقه ای به آن ندارند. کسی که به یک تاریخ پشت کند حتما سعی میکند از آن شیطان سازی کند و خود را ناجی معرفی نماید. اما حقایق تاریخی را نمیتوان به این آسانی و غیر مسئولانه تحریف کرد. تاریخ حزب کمونیست ایران تا آن روزی که ما در آن بودیم یعنی سال ۱۹۹۰مسئولیتش با ما است و اجازه نمیدهیم مخالفین غیر مسئول و مدافعین شرمگین٬ آنرا غیر واقعی معرفی کنند. آنها هر بلایی سر خود میاورند انتحاب خودشان است. اما تحریف آن تاریخ که نتیجه یک نسل از کمونیستهای آن جامعه است را با استناد به اسناد و مکتوبات آن دوره اجازه نمیدهیم.

 

ایسکرا: این محفل در نقد اخیرشان به حزب کمونیست ایران مدعی هستند که بعد از تشکیل آن حزب آنها همچنان پوپولیست بوده اند و نگاه منشویکی داشته اند نوشته اند “حزب کمونیست ایران به دلیل نگاه منشویکی به مرحله انقلاب (انقلاب دمکراتیک) نمی توانست بطور کامل از پوپولیسم گسست نماید …..  همانطور که در برنامه این حزب آمده بود، ایجاد جمهوری دمکراتیک کارگران و زحمتکشان و تقسیم اراضی استراتژی این حزب بود.” جواب تحریف هدف و استراتژی حزب کمونیست ایران از جانب این محفل را در سوال قبلی دادید. اما در مقابل این ادعا که آنها دیدی منشویکی داشتند بعد از تشکیل حزب هنوز پوپولیست بودند چه فکر میکنید؟

 

آسنگران: همچنانکه در جواب سوال قبل گفتم اولا این یک ادعای خلاف واقع است. ثانیا خط مسلط و تعیین کننده سیاست در آن حزب تا مقطع جدایی کمونیسم کارگری که بعد از ده سال اول عمر این حزب اتفاق افتاد نقد پوپولیسم که سهل است مباحث کمونیسم کارگری مطرح شد و آذرین و مقدم لااقل تا آن مقطع خود را موافق این خط مسلط نشان میدادند. اینکه اکنون آنها هم مثل مهتدی به آن تاریخ پشت کرده اند جایگاه سیاسی امروز آنها را بیان میکند نه حقیقت معینی در آن تاریخ را من میتوانم بفهمم که کسی مدعی این بشود که در حاشیه آن حزب هنوز دیدگاه پوپولیستی و غیر مارکسیستی و یا به قول آنها منشویکی وجود داشته است. اما اینکه کسی بیاید بعد از بیست سال آن حزب و سیاستهایش را در آن مقطع پوپولیستی و منشویکی ارزیابی کند در درجه اول دارد خود را پولولیست و منشویک قلمداد میکند و احتمالا نقد خودش را از دیدگاه و نیت خود بیان میکند نه سیاست مسلط در آن حزب را٬ زیرا تا مقطع جدایی کمونیسم کارگری از آن حزب اولا آذرین و مقدم حودشان از اعضای آن حزب بودند و ثانیا سیاست مسلط و مصوبات آن حزب هیچ رنگ و بویی از پوپولیسم منشویسم ندارد. نه تنها این بلکه به همت منصور حکمت با تعمیق نقد مارکسیسم انقلابی از تئوریهای کلاسیک مارکسیستی به جایگاه جنبشهای اجتماعی و کار بست کمونیسم به عنوان یک جنبش اجتماعی و کمونیسم کارگری رسید و از این زاویه کمبودهای مارکسیسم انقلابی در آن دوره را به نقد کشید. این البته هیچ سنخیتی با این بحث ندارد که گویا حزب و از جمله همین آذرین و مقدم  در آن دوره پوپولیست منشویک بوده اند. متاسفانه ما در این دنیای وانفسا مجبوریم از تاریخ همین افرادی  مثل آذرین و مقدم و مهتدی که به گذشته خود تف و لعنت میفرستند دفاع کنیم. ما ناچاریم به آنها گوشزد کنیم که آن تاریخ پر افتخار را به موقعیت سخیف و سقوط کرده امروزتان نفروشید. هر کسی مجاز است که با نگرش امروزش تاریخ خود و دیگران را نگاه کند و مورد بحث و بررسی قرار دهد. اما تحریف و بیان غیر واقعی یک تاریخ برای هیچ کس مجاز نیست.

 

ایسکرا: محفل آذرین – مقدم در نقد رهبری اخیر حزب کمونیست ایران که چرا به حزب کمونیست کارگری ایران نزدیک شده است چنین میگویند:” آیا برای رهبری حکا مخالفت بسیاری از اعضا و هواداران این حزب در داخل و خارج کشور با این اتحاد عمل اهمیت ندارد؟”. منظور از این “بسیاری از اعضا و هواداران” چه کسانی هستند و خطاب محفل آذرین- مقدم به کدام گرایش و اعضا و هواداران کومله است؟

 

آسنگران: من در بخش قبلی مصاحبه به این موضوع اشاره کردم که منظور آنها و خطاب آنها گرایش و کسانی است که از موضعی ناسیونالیستی هنوز تحت تاثیر سیاستهای مهتدی و نفرت پراکنی علیه کمونیسم کارگری هستند. این فرهنگی است که آن دوره با تسلط سیاستهای مهتدی در آن حزب کاشته شده است و هنوز ریشه های آن خشکانده نشده است. اتفاقا هلمت احمدیان در نقد احمد شقاقی از محفل آذرین – مقدم به همین گرایش اطمینان خاطر داده است که نگران نباشند. او هم میخواهد دل همین گرایش را به دست بیاورد و به جای نقد همین سیاستهای مورد بحث ما که تارو پود محفل آذرین -مقدم را تندیده است به حمله هستریک علیه کمونیسم کارگری توسل جسته است. هلمت احمدیان هم آگاهانه یا نا آگاهانه در نوشته خود به همان میدانی پا گذاشته است که آذرین- مقدم میخواستند. هر دو طرف این جدال روی سخنشان یک گرایش ناسیونالیستی درون کومله است که از نزدیکی حزب کمونیست ایران به کمونیسم کارگری نگران است. محفل آذرین میخواهد ناسیونالیستهای درون کومله را علیه نزدیکی حزب کمونیست ایران به کمونیسم کارگری بشوراند وهلمت احمدیان هم با حمله اش به کمونیسم کارگری که آذرین هیچ ربطی به آن ندارد میخواهد آنها را آرام کند. طبعا ما هم خطابمان به کسانی است که خود را کمونیست میدانند و چپ تر شدن حزب کمونیست ایران را به نفع سیاست خود میدانند. خوب این دو سیاست به دلیل دو هدف متفاوتی که دارند در مقابل هم قرار میگیرند.

 

ایسکرا: در نشریه محفل آذرین مقدم آمده است “فراخوان اعتصاب ۱۹ اردبیهشت سال ۱٣۸۹ که با ابتکار کومله و با پشتیبانی دیگر احزاب کرد، در اعتراض به اعدام فرزاد کمانگر و چند تن دیگر، کارگران و مردم بسیاری در کردستان دست به اعتصاب زدند.” آیا واقعا این فراخوان این چنین بود که کومله پیشقدم شد و “احزاب کرد” از آن حمایت کردند که مردم جواب دادند؟

 

آسنگران: این تحریف و مرد رندی محفل آذرین را باید در کنار همان موارد قبلی گذاشت. به اندازه همان موارد قبلی از اعتبار برخوردار است. اولا این فراخوان و حمایت کنندگان و پروسه عملی شدن آن همگی کتبی است و این محفل نمیتواند همه جریانات چپ و انقلابی که فراخوان به اعتصاب عمومی در کردستان را دادند “احزاب کرد” قلمداد کند. ثانیا با این ادعا دارد میگوید حزب کمونیست ایران یک جریان کردی و ناسیونالیستی بیش نیست. ثالثا با این تفسیر کمونیسم و رادیکالیسم را در این حرکت خط میزند و بر “کردی” بودن آن تاکید دارد و میخواهد تمام آن حرکت انقلابی و جسورانه را قبای ملی و ناسیونالیستی بپوشاند. همچنانکه قبلا بارها ایرج آذرین از اصطلاح “جنبش کردستان” استفاده کرده و با این تفسیر صف کمونیسم و سوسیالیسم در کردستان را نه در تقابل با هم بلکه دو جناح چپ و راست یک جنبش قلمداد میکند. این فرهنگ و نگرش تازه محفل آذرین و مقدم ربطی به کمونیسم و تاریخ حزب کمونیست هم ندارد. از کشفیات اخیر این جریان است.

در حالیکه ما از همان دوران بعد از تشکیل حزب کمونیست ایران تاکیدمان این بوده و هنوز هست که در کردستان ما نه با یک جنبش کردی و دو جناح چپ و راست بلکه با دو جنبش سوسیالیستی و ناسیونالیستی مواجهیم. این دو جنبش علیرغم مخالفتشان با جمهوری اسلامی افق و سیاست دو طبقه متفاوت کارگر و سرمایه دار در کردستان را نمایندگی میکنند. ما بر همین اساس تقابل این دو جنبش را تبیین و تحلیل کرده ایم. از جمله جنگ حزب دمکرات و کومله را نه جنگ دو جناح یک جنبش بر سر حاکمیت در کردستان آنطور که عبدالله مهتدی آنروز و آذرین امروز میگویند بلکه جنگ نیروهای سیاسی مدافع دو جنبش با افقهای طبقاتی متفاوت سوسیالیستی و ناسیونالیستی دانسته و میدانیم. ناگفته نماند که رفیق هلمت و همفکرانش در مقابل این تئوریهای راست آذرین که کومله را از اول تا به امروز جناح چپ ناسیونالیسم معرفی میکند٬ سکوت کرده اند. کسانی مثل هلمت احمدیان مختارند که موقعیت امروز خود را این چنین معرفی کنند و یا در مقابل این نوع معرفی کردن ساکت بمانند. اما من تا مقطع جدایی کمونیسم کارگری از آن حزب مدعی هستم که چنین تفسیری و تعبیری در سیاستهای مسلط آن دوره حزب کمونسیت ایران و کومله جایی نداشت.

 

ادامه دارد