جوابی کوتاه به رفیق قدیم ام، مهین کابلی

 مهین گرامی ،من ازشما سپاسگزارم که باب سخن را گشودید ونظرات خودرادر مورد مبارزات زنان در کردستان بیان داشتید.
 نوشته‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى شماحاکی از نگرانی تان نسبت به مبارزات فمینیسمی وبه خصوص مبارزات فمینیستی زنان کردستان است. این نگرانی شما برای من یادآور موضع ٣٠ سال پیش مازنان و مردان کمونیست است که به دلیل اختناق دوران پهلوی ودید محدود ونادرست مان، اندازه که به مسائل طبقاتی وملی حساس بودیم، به ستم جنسی حساسیت نشان نمیدادیم؛ زیرا رفع این ستم را دراستقرار جامعه‌‌‌‌‌‌‌‌ى سوسیالیستی مى‌‌‌‌‌‌‌‌پنداشتیم وفمینیسم را هم یک جریان بورژوایی می دانستیم . درحالیکه با گذشت زمان و دانش اندوزى و شناخت بیشتر مان از جامعه منطقا” باید بیشتر متوجه شدە باشیم که ؛ همانطور که انگلس درمنشاء خانوادە و مالکیت خصوصی میگوید ؛ ستم جنسی قبل ازستم طبقاتی وجود داشته وضمن اینکه ستم جنسی با ستم طبقاتی پیوند خورده ولی با تحلیل رفتن ستم طبقاتی، ستم جنسی و بقایاى مرد سالاری ازبین نمیرود. بنا براین از بین بردن آن مبارزە‌‌‌‌‌ى مخصوص بخود را میطلبد .       
ازنظر من فمینیسم به معنای مبارزە برای تحقق حقوق زن و رهایی ازستم جنسی است. در نظر من هر انسان مبارزی وبه ویژه کمونیستها، علاوە بر مبارزە برای رهایی نهایی انسانها ، باید مبارزە برای ازبین بردن ستم جنسی را درصدر اولویتهای خود قرار دهند . زیرا ستم جنسی بسیارعمیق تر ازآن است که با برنامه¬ای یک روزە ویا چند ساله ریشه¬کن شود . این مسئله‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى جهانی باید به مسئله‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى روزمرە تبدیل شودو دائما” ودر هرشرایط برای حل آن مبارزە کرد. درنتیجه سخن گفتن ازآن وبرجسته کردن مبارزه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اى که در این راه مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود ، امری ضروری است. اضافه براین حتی درآن جامعه‌‌‌‌‌‌‌‌ى آرمانى ، سوسیالیستی کمونیستی ویا …… کە من وشما آرزویش را داریم ، زنان باید داری خواسته های مشخص وبرنامه ای ازآن خود باشند.
مهین کابلی ، آن طورکه ازنوشته اش پیداست چون من فکر نمیکند وهنوز فمینسم را تضاد بین زن ومرد و مقوله ای بورژوایی قلمداد می‌‌‌‌‌‌‌‌کند .
هدف من ازنوشتن این مقاله نه “ریاکاری سیاسی ” (آنطور کە درنوشته‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى شان آمدە) بلکه مشخص وبرجسته کردن مبارزات زنان کردستان وشناخت نقاط قوت وضعف این جنبش است . چون یک زن کُردهستم وبیشتر تجربیات مبارزاتیم درکردستان بودە وشناخت بیشتری ازاین منطقه  ایران دارم ،ترجیح دادم تحقیقات ونوشته¬ام را بر¬این منطقه متمرکز کنم .زیرا معتقدم که تاریخ زنان بدست زنان ومردان فمینیست نوشته می‌‌‌‌‌‌شود. همچنان که شاهدیم ، تاکنون مبارزات من وشما وهزاران زن کُرد دیگری کە در کردستان مبارزە کردەاند، کمتر به ثبت رسیدە است. دریغا ، وقتی ما زنان کردستان ازمبارزات  پر افتخار وفداکارانه خود صحبت می‌‌‌‌‌‌کنیم بلافاصله به “ریاکارسیاسی” و”تحریف حقایق” و….متهم می‌‌‌‌‌‌‌شویم ویا اگراقرار کنیم که کُرد هستیم و برای هویت خود ورهایی این ملت ازقید هرگونه ستم نیز مبارزە مى‌‌‌‌‌‌‌کنیم ، مُهر “ناسونالیست” ی به ماچسپاندە می‌‌‌‌‌‌شود . آیا این همان تفکر شونیستی ملیت غالب نیست که تمامیت ارضی کشورش را از حقوق مساوی بین ملتها ونهایتا” انسانها برتر مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شمارد؟!
رفیق قدیمى‌‌‌‌‌‌‌‌‌ام در نوشته‌‌‌‌‌‌‌‌ى خود اشارە کردە است که درباره‌‌‌‌‌‌‌ى تظاهرات ٨ مارس ۵٧ در سنندج نوشته ام  : “……که زنانی بودند کە هیچ گونه وابستگی به راست وچپ نداشتند…… ” .آیا نسبت به این نگرانیدکه چرا از رهبری کمونیست‌‌‌‌‌‌ها حرفی به میان نیاورده ام؟  اگربا دقت وتوجه بیشتری مطلب را بخوانید، خواهید دید کە من از شرکت زنان بطور  عموم  صحبت کردەام نه ازرهبری آنها . سپس در مورد رهبری این مبارزات  نه تنها از زنان طیف چپ بلکه مفصلا” از نقش سازمانها وچگونگی شکل گیری این افکار چپ درکردستان صحبت کردەام. درنوشته ام چنین آمدە است:
“………با این حال آنچه بیش از سایر عوامل به خودآگاهى دختران و زنان تحصیل کرده کمک کرد، رشدافکار چپ وترقی خواه در گستره‌‌ى ایران و به ویژه در موسسات آموزش عالى بود.  تاثیرافکار و فعالیت آگاهگرانه این زنان روشنفکر وانقلابی بود که سبب  رشد آگاهی زنان وشرکت وسیع آنها درمبارزه‌ برعلیه‌ رژیم دیکتاتوری شاه درسال ۱۳۵۷ شد.”
درضمن این مبارزات به اوایل انقلاب و دورەای که سازمان‌‌‌‌‌‌‌ها هنوز ناشناخته بودند، مربوط می‌‌‌‌‌‌‌شود. شرکت کنندەگان در آن تظاهرات زنانى با افکار گوناگون واز طیف‌‌‌‌‌‌‌های گوناگون جامعه بودند. فکر نمی‌‌‌‌‌‌کنم ما محق باشیم خودرا نمایندە‌‌‌‌‌‌‌‌ى جمعیتى ناهمگون قلمداد کنیم و همه‌‌‌‌‌‌‌‌ چند هزار شرکت کنندە در تظاهرات را کمونیست بنامیم.
اما درمورد پیشمرگ شدن زنان درکومه¬له و این که به قول مهین کابلی ”مبارزە باحجاب ویا روسری سنتی به کندی پیش میرفت…… خواست برابری ……… با مقاومت روبرو بود……… این مقاومت با آمدن اتحاد مبارزان و منصور حکمت درهم شکسته شد ”.
پیشمرگ شدن زنان درکومه¬له با موانع زیادی روبرو بود . ولی این فقط زنان بودند که با مبارزات خود این سد را هم مانند سدهای دیگری که تا آنموقع شکسته وپشت سر گذاشته بودند، درهم  شکستند . ناجی ودست غیبی به این زنان کمک نکرد . ما حجاب نداشتیم. روسری  ما ، نه از فرط عقب ماندگی  ویا “عقاید مذهبی‌‌‌‌‌‌مان” ، بلکه براى پیوند بیشتر انقلابیون با  کارگران وزحمتکشان بود. تا جایی که  زنان  سازمانها ی چپ درسایر نقاط ایران نیز برای فعالیت در محلات کارگری وفقیر نشین روسری به سر مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کردند. این  سنت مبارزارتی  پیش ازانقلاب انقلاب شکل گرفته بود و به شرایط ووضعیت خاص یک دورە تاریخی در مبارزات چپ‌‌‌‌‌‌‌های ایران مربوط بود که شرحش دراین مطلب کوتاە نمی‌‌‌‌‌‌‌گنجد. ما زنان مبارز آن دوران جزو این طیف بودیم .  ولی در دوران پیشمرگایتی و با گسترش فعالیت مان که با جلب اعتماد مردم توام بود ، نقش روسری کمرنگ شد وبعدها به وسیله¬ای برای جلوگیری ازسرما تبدیل شد.
مهین کابلی مانند سایر همفکرانش کوشش دارد همه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى مبارزات کومه¬له ومخصوصا” زنان کومه¬له را به آمدن منصور حکمت به کردستان نسبت دهد . من گرچه خدمات منصور حکمت و دوستانش را درسنگرهای کردستان به رسمیت مى‌‌‌‌‌‌‌‌شناسم ، ولی حاضر نیستم مبارزات زنان این دورە وهمه‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی دستاوردهای خودمان را نادیدە بگیرم، منصور حکمت را ناجی زنان کومه¬له قلمداد کنم و بگویم  که او “حجاب را ازسر مابرگرفت”. این نکته نه تنها واقعیت ندارد بلکه بی اعتمادی محض به خود، بیگانگى نسبت به خود، تحقیر زن متجدد و مترقى کرد و نیز توهین به مبارزات این زنان است . بررسى حرکت و مبارزات زنان کومه¬له و کردستان دراین مقاله کوتاە نمی‌‌‌‌‌‌‌گنجد  ودر مورد آن کتاب‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها باید نوشت .
دوست قدیمى من از شدت اخلاصش دچار تناقض گویی می‌‌‌‌‌‌‌‌شود . ازیک طرف درچند پاراگراف به درستی از مبارزات زنان کمونیست کردستان سخن میگوید ، و از طرف دیگر ،  این زنان کمونیست ومبارز ناگهان به زنانی بدبخت ومظلوم تبدیل میشوند که:
“……در کومه¬له خواست برابری درهمه‌‌‌ى شئون مبارزە بامقاومت روبرو می‌‌‌‌‌‌شود ……..این مقاومت باورود اتحاد مبارزان ومنصور حکمت به کردستان درهم شکسته می‌‌‌‌‌شود . ” چه معجزەای ؟ یک شبه همه چیز درهم شکسته شد و زنان کردستان از ستم مرد سالاری و….. رهایی یافتند و بعد هم ” …… باتشکیل حزب کمونیست ایران ونوشتن بیانیه حقوق مردم زحمتکش درکردستان که درآن به روشنی به جایگاە زنان وبهبود شرایط آنهااشارە می‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود مسلح شدن زنان وارد دور جدیدی از پویائی و رُشد می شود”. ………
مهین کابلى فراموش می‌‌‌‌‌‌‌کند که چند سطر پیشتر از مبارزارت زنان وجنبش وسیع اعتراضی زنان کردستان سخن گفته که هنوز از بیانیه‌‌‌‌‌‌ى نجات دهندە “حقوق زحمتکشان” خبری نبود . و نیز فراموش می‌‌‌‌‌‌‌کند که آمدن منصورحکمت ویارانش به کردستان با کمک مادران پیشمرگ انجام گرفت  کە این امر وکمک های بی دریغ آنها هم ربطی به آن بیانیه نداشت؛ همان طور که “بهبود شرایط آنها ” هم به وسیله‌‌‌ى آن بیانیه صورت نگرفت . و باز هم فراموش می‌‌‌‌‌‌‌‌‌کند کە همه‌‌‌‌‌‌‌‌ى اینها قبل ازآمدن اتحاد مبارزان ویا “فرشتگان نجات” به کردستان بود .
درروانشناسی انسانها ، بعضی اوقات حرف‌‌‌‌‌‌‌هایی هرچند نادرست دراثر تکرار  زیاد ، به یقین تبدیل میگردد. دریغا  کە مهین کابلی و همفکرانش آنقدر موارد تاریخی و واقعیتها را آن طور که خواسته‌‌‌‌‌اند تعریف کرده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند که اکنون  برای خودشان هم که زمانی دراین مبارزات فعال بودند، نقش شان مورد سئوال است .
من نمیدانم این معجزەای که مهین گرامی ازآن سخن می‌‌‌‌‌‌‌‌گوید درکجا خود را نشان داد ؟ در کنگرە مؤسس حزب کمونیست که اتحاد مبارزان هم در آن حضور داشتند، از میان ۵٠- ۶٠ نفر شرکت کنندە حتی یک زن هم حضور نداشت . و این در شرایطی بود که تعداد زیادی از زنان مبارز به دلیل شرایط خفقان وحمله‌‌‌‌‌‌ى دولت به تشکیلات‌‌‌‌‌‌ها ، تازە ازشهرها بیرون آمدە ودر صفوف پیشمرگان مبارزە می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کردند . آیا جای نداشت این آقایان با  آن همه ادعای ترقی خواهی، به این مسئله حساسیت نشان میدادند؟ چرا به شرکت ندادن زنان درمدرسه‌‌‌‌‌‌‌ى حزبی اعتراض نکردند؟ چرا به عدم تفویض مسئولیت به زنان در نقاط کلیدی وحساس تشکیلاتی ساکت بودند؟ ودهها چرای دیگر. آنها که در”محیط عقب ماندە کردستان” زندگی نکردە بودند و از”مردسالارى” به کلى عارى بودند؟!.  آنها تنها به روسری ما حساس بودند؛ آن هم به صورت ظاهری و سطحى،نه بشکل عمیق وهمه جانبه آن.آن ها به چیزى حساسیت نشان دادندکه نبودنش در زندگی ومبارزات ما تاثیرى نداشت .
درنهایت باید بگویم قدمی بیشتر ازآنچه که خود ما زنان برای تغییراوضاع انجام دادیم، به وسیله‌‌‌‌‌‌‌‌ى کسانی دیگر برداشته نشد .  
مهین گرامی  من هم چنانکه برای یک جامعه آزاد وعاری ازهر گونه ستمی مبارزە میکنم ، عقیدە دارم که برای پیشبرد مبارزە باید واقع بین بود. باید جامعه و نیروهای فعال و محرک آن را بخوبی شناخت و باآگاهی از واقعیات مشخص پیش رفت؛ نه ازروی خیال بافی . نسل ما یک دورە انقلاب را پشت سر گذاشته است. ماباید ازتجربیات آن درس بگیریم . ما دردورە‌‌‌‌‌‌‌‌ ى قبل بدون هیچ نقشه وبرنامه¬ای و بدون هیچ خواست مشخصى  به میدان آمدیم و خمینی و حکومتش اولین پُتکهای‌‌‌‌‌‌‌‌شان را برسر ماکوبیدند. با فداکاری وخون خود مبارزە را پیش بردیم  و….. ولی  درانقلاب آیندە من و شما علیرغم هر تفکر وایدئولوژی که داریم باید دست دردست هم با سایرزنان آزادی خواە وبرابری طلب برای جامعه‌‌‌‌‌‌‌ اى دور از هر گونه تبعیض ونابرابری مبارزە کنیم ودراین راە البته سوسیالیستها وکمونیستها ، به دلیل داشتن برنامه ای طولانی مدت تر، تا ریشه¬کن کردن این ستم ونابرابری وظایف خطیری را بعهدە دارند.
 مطلبم رابا چند کلمه‌‌‌‌‌‌‌ى مشفقانه به پایان می‌‌‌‌‌‌رسانم. همیشه آرزو می‌‌‌‌‌‌کردم وقتی با رفقای قدیمی بحث می‌‌‌‌‌کنم حتی آنجا که متفاوت فکر می‌‌‌‌‌‌‌کنیم، با احترام متقابل ودور ازاتهامات والفاظ توهین آمیز با هم برخورد کینم . من به سهم خود این موضوع رارعایت کردە وخود را ملزم به اجرای آن می دانم . اما دریغا  که رفقای قدیم ما هنوز یاد نگرفته اند که دربیان نظرات وعقاید خود زبان گزندە وتوهین را کنار بگذارند وبا استدلال ومنطق صحبت کنند . متاسفانه این شیوە برخورد توهین آمیز به مخالفین از طرف “حزب کمونیست کارگری” متداول شد . انگارهرانسانی با این حزب همفکری نداشته باشد  و یا ازکیش وتبارآنها نباشد ، “ریاکار سیاسی” و…. میباشد . وای به این همه  مدارا !؟! و وای به روزی که زبانم لال چنین حزبی به حاکمیت برسد.