جنبش همبستگی ایران عنوانی نا متجانس در مفهوم

کورش اعتمادی 
 
عنوان ًجنبش همبستگی ً ایران برای نشست ًپاریس ً با توجه به کیفیت آن بیش ازآن اغراق آمیز بود که آقای ًکنت تیمرمنً را واداشت تا برای پیشبرد انجام فعالیتهای سیاسی این تشکل نو بنیاد سیاسی تقاضای بودجه ۳۰۰ میلیون دلاری از دولت آمریکا کند.

بگمان آقای ًتیمرمنً این مجموعه مثال همان ًجنبش همبستگی ً لهستان خواهد شد که حدود ۲۷ سال پیش با چیرگی بر ًنومن کلاتورهاً ی لهستانی دمکراسی دراین کشور را بنیاد گذاشت. الگوبرداری جوامع از یکدیگر که از ساختارهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی یکسانی برخوردار میباشند بلامانع و گاه نتیجه بخش است؛ همانند انقلابات ًمخلمینً در شرق اروپا که بیشتر کوشش شد تا از روش مبارزاتی جنبش ًهمبستگیً لهستان پیروی شود. اما تعمیم دادن ًجنبش همبستگی ً لهستان به مسئله تحولات سیاسی آینده ایران اشتباه فاحشی است که بیشتر ناشی از عدم شناخت زمینه های فکری، فرهنگی و تجربی آقای ًتیمرمنً و دیگر گرداندگان نشست ًپاریسً از اوضاع سیاسی ایران و وضعیت درهم ریخته اپوزیسیون است. اما اگر در دهه های ۸۰ و ۹۰ میلادی مردم لهستان و دیگر ملل شرق اروپا توانستند در مبارزه علیه اختناق و تروربه پیروزی دست یابند به دلایل مشخصی بود؛ مبارزه سازمان یافته و رهبری یکپارچه که هدف تغییرات بنیادی در ساختارهای سیاسی کشورهای مزبورمیبود نه دلبستن به اصلاح و رفرم از بالا که بخشی از حکومتیان به فریب در بین مردم تبلیغ میکردند.

انسجام، میل به تغییر و سخت کوشی روشنفکران هر روزانگیزه روی آوری مردم به میدان مبارزه را دو چندان میکرد. حضور گسترده و سازمانیافته مردم در خیابانها با رهبری واحد ضرورت نیازبه اعمال خشونت از سوی جامعه را منتفی میساخت. مردم در کنار رهبران خود در باریکادهای خیابانی بسیار توانمندتر از حکومتیان میبودند تا برای پیشبرد خواستهای سیاسی خود دست به خشونت بزنند. اما از آنجائیکه دولتها خود را در استیصال و حذف شدن در مقابل خیل عظیم اعتراضات خیابانی می یافتند ناچاربودند برای بقاء از ابزارهای سرکوب بهره جویند که در چنین شرایطی مردم وظیفه داشتند جهت حفظ دستاوردهای مبارزات آزادخواهانه خود دست به مقاومت بزنند. مقاومت در مقابل یورشهای سرکوبگرایانه حکومت خشونت از سوی جامعه محسوب نمیشود که حال روح منزه طلب دست اندکاران ًجنبش همبستگی ً ایران را سخت آزرده خاطر کرده است که مبادا مردم ایران درخیزشهای اجتماعی خود علیه جمهوری اسلامی متوسل به اعمال خشونت شوند. توجیه سیاسی این خانمها و آقایان این است که: ً تغییرات ساختاری در جهت دمکراسی بیشتر وجهه مسالمت آمیز داشته است (برکناری یا براندازی مرادف نیست، حسین باقرزاده، ایران امروز، ۳ ژوئیه ۲۰۰۷) ً.

تحریف و دفرمه کردن تاریخ وجه غالب اندیشه ایستائی است که میکوشد حرکت و میل به تغییررا با عنوان واژه هایی چون ًبرانداز ً، ً خشونت طلب ً و ًضد دمکراسیً تخطئه کند تا طرح تعامل و سازش با رژیم را توجیه کند. کوشندگان ًجنبش همبستگی ً ایران که هنوز باورمند به تغییرات ساختاری در جمهوری اسلامی نیستند قصد دارند با اتکاء به اندیشه مندرس شده ای، محتوی را تبلیغ کنند که بمدت بیست و هشت سال است تلاش میکند تا با هم پیمانی با بخشی از حکومت ولائی این امید واهی را در بین مردم جا بیاندازند که:

ًرفرم یا اصلاح یک هدف سیاسی است که تغییر در درون یک ساختار را دنبال میکند (برکناری یا براندازی مرداف نیست، حسین باقرزاده، ایران امروز، ۳ ژوئیه ۲۰۰۷ )، و میبایست با همراهی عناصری از درون همین نظام تحولات دمکراتیک در جامعه براه بیاندازیم ( نفی حاکمیت یا نفی حاکمان؟ – مسئله این است!، حسین باقرزاده، ایران امروز، ۱۰ ژوئیه ۲۰۰۷) ً.

اینکه رفرم و یا اصلاح تغییر در درون یک ساختار را دنبال میکند از شگفت انگیزترین تزهای سیاسی است که انسان پس از سالها بی باری اش قرار است مجدداً آنرا تجربه کند. با این حساب میبایست انتظار داشت هر روز و هر ساعت همه ی نظامهای دمکراتیک که مبتنی بر رفرم و اصلاحات سیاسی هستند دستخوش تحولات ساختاری از درون شوند. و این کمال بی صداقتی و بضاعت سیاسی است که آدمی پس ازسالها آزمونهای سخت و تجارب سیاسی برای توجیه سیاست تعامل و سازش با سرکوبگرترین حکومت تاریخ بشری شرایط سیاسی و تحولات اجتماعی در دو نظام سیاسی را که از اساس با یکدیگرمتفاوت میباشند همسان دانسته و مدعی شود:

ًاصلاح در جوامع دمکراتیک به صورت منظم و پیوسته از طریق انتخابات دنبال میشود. در جوامع غیر دمکراتیک این امر گاه از راه های انتخابات (با آزادیهای محدود) صورت میگیرد و گاه از طریق کودتا ( دخالت یا حمله نظامی) ( برکناری با براندازی مرادف نیست، حسین باقرزاده، ایران و امروز، ۳ ژوئیه ۲۰۰۷).ً

بواقع این لوث کردن واقعیت های تاریخی است که پروسه اصلاحات در جوامع دمکراتیک که بخشاً از طریق انتخابات پیوسته و منظم نیزانجام میگیرد با پروسه تحولات در جوامع غیر دمکراتیک را یکی دانست و این توهم را در بین افکار عمومی جا انداخت با کمی آزادیهای سیاسی آنهم از راه انتخابات، اصلاحات در جوامع غیر دمکراتیک امکان پذیر است!!! شانزده سال نیرنگ بازیهای ًسردارسازندگیً و فریبکاریهای ًسردار اصلاحاتً کوچکترین امیدی را در دل مردم نسبت به حتی ذره ای اصلاحات در جمهوری اسلامی زنده نساخت که حال پس از گذر اینهمه سالهای سیاه و نکبت بار گروه ًجنبش همبستگی ً ایران تحت عنوان ًاپوزیسیونً همان فرمول اصلاح طلبی را معرفی میکنند که چیزی جز گمراهی مردم نتیجه دیگربهمراه نخواهد داشت.

ما بی صبرانه در انتظار پاسخی هستیم که این خانمها و آقایان به یک نمونه تاریخی آن اشاره کنند که کدامین دولت غیر دمکراتیک در این جهان به جامعه شهروندی ای
ن فرصت را داده است و یا خواهد داد تا با برگزاری انتخاباتی نیم بند موجودیت اش را به مخاطره بیاندازد؟ اگر در این رابطه مثالهای شاخص شما آفریقای جنوبی و اروپای شرقی است میبایست اشاره کنیم که شما نه از تاریخ درسی آموختید و نه از آن اطلاع دقیقی دارید که این چنین آشکارا سالها مبارزات بی امان و خونبار مردمان این جوامع برای دست یافتن به آزادی را منکر شده و مدعی میشود: ً

ًتغییرات ساختاری در برخی از موارد از طریق انقلاب یا کودتا (یا حمله نظامی ) صورت گرفته است، ولی در موارد بسیار بیشتری این کار بصورت مسالمت آمیز بوده است. کافی است تعداد انگشت شمار انقلاب ها یا کودتاهایی را که در قرن بیستم به تغییرات ساختاری منجر شده است در برابر چندین برابر تغییرات ساختاری دیگری که به صورت مسالمت آمیز در همین دوره انجام شده – از آفریقای جنوبی گرفته تا اروپای شرقی – قرار دهید تا روشن شود که هیچ ملازمه ای بین تغییرات ساختاری و براندازی یا انقلاب وجود ندارد (برکناری با براندازی مرادف نیست، حسین باقرزاده، ۳ ژوئیه ۲۰۰۷ ).ً

اینکه تغییرات ساختاری در بسیاری موارد بصورت مسالمت آمیزانجام میگیرد، گفتاری تازه در ادبیات سیاسی ایران نیست. ازسه دهه پیش تا به امروز بخش بزرگی ازً چپ ً ایران و بدنبال آن جنبش ًاصلاح طلبیً در درون و بیرون جمهوری اسلامی تلاش کرده است برای انجام نه تغییرات ساختاری بلکه ًاصلاحاتً راهی برای همکاری و نزدیکی با حکومت و یا بخشی از آن بیابند. تخم این اندیشه ًاصلاح طلبیً و سازش با ملایان را هم پیش از وقوع انقلاب سیاه ۵۷ به فرمان صدر هئیت رئیسه حزب کمونیست سابق شوروی در ایران کاشته شد و درخت تنومند آن هنوز در جنبش سیاسی ایران ریشه دارد که هراز گاه با شاخ و برگی دیگر خودنمائی میکند. بیست و هشت سال است اززمان نقض آشکار حقوق بشر در ایران میگذرد و بسیار تأسف آور است هنوز ًروشنفکرً این جامعه برای رفع بی حقوقی مردم در بند ایران چشم امید را به ًعنایت ً بخشی های حاکمین جمهوری اسلامی دوخته است و مینویسد : ً همکاری با عناصری از درون همین نظام است که میباست تحولات دمکراتیک در جامعه براه بیاندازیم (نفی حاکمیت یا حاکمان؟ – مسئله این است!، حسین باقرزاده، ایران امروز، ۱۰ ژوئیه ۲۰۰۷).

به سختی میشود ازلابلای پاراگرافهای نامتوازن و گاه غیرمفهوم سیری منطقی از بیان نقطه نظرات نویسنده را دریافت کرد که بگونه ای غیرحرفه ای برای توجیه یک اندیشه سیاسی کهنه به ورطه ای درمی غلتد که سرتا سرش تناقضگویی است. در جایی نویسنده مینویسد : ً به لحاظ ساختارحقوقی رفرم در جمهوری اسلامی از زاویه دمکراسی را عقیم میدانم و شرط لازم استقراردمکراسی نفی و برکناری جمهوری اسلامی است(برکناری با براندازی مرادف نیست، حسین باقرزاده، ۳ ژوئیه ۲۰۰۷) و اما در جایی دیگر با چرخشی ناگهانی مدعی است بدون همکاری با عناصری از این حکومت قادر نخواهیم بود اصلاحات دمکراتیک در جمهوری اسلامی را براه بیاندازیم (نفی حاکمیت یا حاکمان؟ – مسئله این است!، حسین باقرزاده، ایران امروز، ۱۰ ژوئیه ۲۰۰۷).

بواقع خواننده میماند که چه چیزی را باور کند؟ اینکه شرط استقرار دمکراسی در ایران بستگی به نفی و یا برکناری جمهوری اسلامی دارد و یا بدون همکاری با عناصری از حکومت راه اندازی پروژه اصلاحات درجمهوری اسلامی ناممکن است!!!

اگر رفرم و اصلاح در جمهوری اسلامی به لحاظ حقوقی ناممکن است پس چگونه است که می توانیم با همکاری عناصری از درون نظام پروژه اصلاحات در جمهوری اسلامی براه بیاندازیم؟ من تصور میکنم دیگر انتقاد به خمودی ملت ایران نسبت به بیدادگریهای جمهوری اسلامی جایز نیست. بیست و هشت سال است بخشی از ًروشنفکرانً این جامعه در تناقضی آشکار تلاش کرده اند مسیر یک مبارزه جدی علیه جمهوری اسلامی را مسدود سازند تا برای راه یافتن به کریدور قدرت تن به سازش و همکاری با حکومت بدهند. دفاع از آزادی و نقض حقوق بشر در جمهوری اسلامی برای این عده آقایان و خانمها صرفاً شعار است نه چیزی بیشتر، چرا که کسی که خود را مدافع واقعی حقوق بشرمیداند لحظه ای به این فکر نخواهد افتاد برای پایان بخشیدن به آدم کشی و آزادی کشی با عناصری از همان حکومت ضد آزادی دست به همکاری بدهد. براستی این چه ًجنبش همبستگی ً است که معتقد است به لحاظ حقوقی هیچگونه اصلاحاتی در چارچوب این نظام امکان پذیر نیست اما هراسناک ازبه زیر کشاندن آن بانگ بر میاورد: ً کسانی که براندازی رژیم اسلامی را هدف همایش پاریس مطرح کرده اند نه فقط سخنی بی پایه و نا مستند میزنند، که با این کار نشان داده اند که هویت و ماهیت این حرکت را هنوز نشناخته اند (برکناری با براندازی مرادف نیست، حسین باقرزاده، ۳ ژوئیه ۲۰۰۷)ً.

توجیه این نقطه نظر هم براین پایه استوار است که از ًبراندازی ً خشونت نتیجه میشود و خشونت ضد دمکراسی است. و باز بنا به ادعای رهبریت ًجنبش همبستگیً ایران : ً با توجه به ماهیت نشست پاریس و منشور برلین ، و ماهیت فراگروهی و فراگرایشی آن، با تکیه بر محتوا و اجتناب از موضعگیری در باره شکل این جمع میتواند در مورد کیفیت تغییر نظام به هدف ( این که هدف چیست کسی بدرستی نمیداند) تکیه کند و هر گونه موضعگیری در مورد وسیله با ماهیت فراگروهی و فراگرایشی آن در تضاد قرار میگرفت. اینکه کسی باور داشته باشد هدف همایش پاریس براندازی رژیم اسلامی هنوز هویت و ماهیت این حرکت را نشاخته است (برکناری با براندازی مرادف نیست، حسین ب