با تمهیدات تشکیلاتی نمی شود جلوی بحران “حکمتیزم” را گرفت!

مقدمه:

چند هفته ای می شود که متعاقب جلسه رهبری حزب موسوم به “حکمتیست” ، بخشی از رهبری این حزب که “اقلیت” بودند ، جلسه را ترک کردند و به اعلام “پلاتفرم پیشنهادی اکثریت” رهبری اعتراض کردند و مدعی شدند آن “اکثریت” از ریل خارج شده . در مقابل هم اون اکثریت اطلاعیه دادند که اون اقلیت کودتا کرده. “بحران” اعلام شد. بیرونتر عده ای گفتند که “آرامشتان را حفظ کنید”! تعدادی هوادار “اکثریت” شدند و تایید کردند که کودتا شده و بر اساس بند فلان فلان قطعنامه عمل نشده و…. طرف مقابل در “اقلیت” هم مدعی شد که اون اکثریت از ریل خارج شده حق نداشته پلاتفرم از ریل خارج شدگی بدهد و باید صبر می کرد تا کنگره بعدی (کنگره پنجم). رهبر روحانی بازنشست شده از پرده برون افتاد و هوادری از اون اقلیت کرد و گفت که “اون اکثریت مشکلش برمی گرده به پیشنهاداتش در کنگره چهارم که گفته بود حزب خارج کشور حزب نیست و اومده تلافی کنه!

خلاصه همه طرف وارد صحنه شدند. “احزاب عراق و کردستان” آمدند پادرمیانی کنند . هر دو طرف یکجوری متهمشون کردند که طرف دیگه رو گرفتن بخصوص “اقلیتیها”. بازم مشکل بزرگ تر شد! بیرون هم عده ای روی نقض تشکیلاتی “اقلیت” پا فشردند و عده ای خواستند از طریق “جناح رادیکالتر” حکمنیزم را به ره کمونیزم کارگری برگردونن!

“اقلیتیها” تکرار کردند که “اکثریتیها” با اعلام پلاتفرمشان همه رشته های مدرسی را پنبه کردند و دارند به “کمونیزم بورژوائی” عقب می روند. “اکثریتیها” با اینکه از “جابجائی ریل” در پلاتفرمشان حرف زدند اما بیشتر از این نگفتند که قراره به “سنتهای منصور حکمت در مورد حزب و جامعه” برگردند.

اینها را من ظاهر قضیه می دانم. ایستادن در کنار اقلیت و اکثریت را خصوصا از جهت اینکه کدام “کودتا کرده” کدام از مصوبه بند فلان شماره فلان تخطی کرده مهم نمی دانم. چرا؟ اگر اصولیتی سیاسی در خطر باشد حتی یک نفر هم باشد محق است حزب را بگذارد برود. تنشهای تشکیلاتی در این سطح باید ریشه عمیقتری از این داشته باشد !

(۱)ریشه بحران حکمتیزم کجاست؟

الف: حذف رهبر ، نامتعادل شدن فرقه

ریشه بحران حکمتیزم، تناقض سیاستهائی است که کوروش مدرسی از بدو جدائی این جریان به حزبش تحمیل کرد. حزبی که سیاست منصور حکمت را کرد در جعبه “ایزم” مثل تمامی مثالهای مشابهش در تاریخ که مارکس و لنین را توی جعبه “ایزم” می کردند ، در عمل قرار بود از خود منصور حکمت جدا شود. هیچ جای تاریخ آنها که ایزم را به نام ادمها بسته اند نتوانسته اند جز این کنند. شروع پروسه بیگانگی از تئوری دینامیک ، اعلام ایدئولوژی است که با “ایزم” همراهست. ابتدا با “سوسیالیزم مردم را رم می دهد” و “پروژه کار کردن با دولت حجاریانی” شروع کردند ، رسیدند به حمایت از جنبشهای اسلامی ضد امپریالیستی و تمجید از حسن نصرالله ها، انکار انقلاب ۸۸ در ایران به بهانه “عدم حظور کارگر و جنبش سبزیها” تا همین مدت پیش که رسما حمایتشانرا از پوشش برقع اعلام کردند, رژیم اسلامی را رژیم متعادل سرمایه داری خواندند و به جهت تشکیلاتی اعلام نمودند که اساسا اینها حزب نیستند چون در خارج کشورند! قدم به قدم با تئوریهای مدرسی این حزب ، خودش خودش را منحله اعلام نمود! خودش خودش را غیب کرد!

کوروش مدرسی خودش کلی تقلا کرد که توی همون حزبی که توانسته بود با انواع شیوه های غیر سیاسی از تنه حزب کمونیست کارگری بکند در “مرکز” بماند اما مرتب به حاشیه کشیده شد و لاجرم “بیماری چشم” را بهانه کرد رفت کنار! همانموقع می شد بقیه ماجرا را پیش بینی کرد! گروهی که قدم بقدم مختصات یک حزب سیاسی را از دست می داد و به فرقه ای تنزل می کرد ، بدون “رهبرش” دیگر شمارش معکوس سقوطش شروع شده بود. این از علائم فرقه هاست که نبود فیزیکی رهبر و شکستن اتوریته رهبر ، پایان کارشانست و تاریخچه کوتاه حکمتیزم بدون مدرسی گواه این بود که دینامیزم لازمه برای تداوم حکمتیزم بدون مدرسی موجود نیست.

بنوعی داستان این گم شده های سیاسی و رهبر مفقودشان شبیه گم شدگی اسطوره موسی و هوادارانش در بیابانست! به مجردی که موسی رفت بالای کوه با خدا خلوت کند، هوادارانش فریب خدای طلائی را خوردند! همه چیز مغشوش شد و به هم ریخت! روانشناسی رهبر و مریدان همینجوریست!

خلاصه کنم: ریشه بحران حکمتیزم اینست که راهنمای چپ قدم به قدم اونهم به رهبری یک نفر، به راست زد و ادامه داد تا اینکه اون رهبر کناره گرفت و بقیه اون گروه ناگهان خودشانرا در برهوت دیدند، گمشدگانی که هنوز اتوریته اون رهبر در روانشان سنگینی می کند ، نمی دانند کدام سو باید رفت!

ب: فشار واقعیات –عروج پی در پی انقلابات منطقه خاورمیانه، جنبشهای عظیم اروپا و امریکا

به دید من نمی شود سقوط “حکمتیزم” را بدون فشاری که واقعیت رویش گذاشت تحلیل کرد. “حکتیستها” با کلی استدلال و تئوری بافی سوفسطائی طی مدت یکسال تلاش کردند حداقل هوادارنشانرا متقاعد کنند که در ایران خبری نیست و اون ملیونها ادمی که به خیابانها ریختند و اون شعارهای مرگ بر جمهوری اسلامی، همه اش نوار است و عده ای بورژوا هستند که فریاد آزادیخواهی سرداده اند و حزب کمونیست کارگری هم “کمونیزم بورژوائی” هست. کلی تلاش کردند که ثابت کنند “طبقه کارگر” به میدان نیامده چون احمدی نژاد توانسته به هر کارگر یک پیکان(یا اتوموبیل دیگر) بدهد و خلاصه مسئله کارگر انقلاب نیست و زمان ورود کمونیستهای “حکمتیست” نرسیده. ظاهرا هواداران هم داشتند قبول می کردند تا تئوریهای بعدی فرا رسید و اصلا اعلام کرد که کل این حزب اصلا حزب نیست ! بازم داشت اوضاع تحت کنترل پیش می رفت و اون “اقلیت” که حالا ریل عوض کردن را دستور کار قرار داده بازم دنباله رو بود تا اینکه امواج سونامی خاورمیانه شروع شد و متعاقبش اروپا و امریکا به لرزه افتاد!

صفحات فیسبوک و سایتشان پر شد از “حمایتها از انقلابات خاورمیانه” که اتفاقا شعارهاشان عقبتر هم بود و از شعارهای ضد دیکتاتوری (بقول خودشان) جلوتر نمی رفت! مشکل حالا دو تا شد! اعتراض ملیونی مردم ایران “بورژوائی” بود اما همزمان اعتراض مردم از یمن تا …همه قابل حمایت “حکمتیستها”!

لذا من فکر می کنم “حکمتیزم” بنوعی زیر فشار سونامی انقلابی خاورمیانه و عروج اعتراضات ضد سرمایه داری در سال ۲۰۱۱ بطور واقعی کمرش شکست! درک بسیار عقب افتاده ای که کوروش مدرسی داشت حقنه هوادارانش می کرد و انها را به مرز انکار وجودی حزبشان و خانه نشینی کامل کشانده بود با اولین مقاله حمایتش از انقلاب مصر فروریخت! مدرسی گیت واقعی همونجا تکانهای آخر را خورد و فروریزش اتوریته سیاسی او بخاطر تناقض بافیهایش دیگر حوصله را به شاگردان با ادبش هم به انتها رسانید!

(۲)راه حل بحران حکمتیزم؟

عده ای معتقدند که “به نفع کمونیزم کارگری و چپ” هست که کنار ایستاد و از دو طرف خواست بروند توی کنگره با هم به سازشی برسند. عده ای “اقلیت” را محکوم می کنند به این امید که کنار رفتن چند نفر حامی مدرسی و حذف اتوریته اش شروعی بشود به نقد جدی مدرسیزم و کنار گذاشتن تئوریهای بنجلش برای خانه نشین کردن نسلی از کمونیستها.

با گروه اول که هنوز فکر می کنند این دو بخش جدا شده در کنگره به معدلگیری می رسند که کاملا مخالفم. این آرزوی نشدنی است. شکست درون حکمتیزم با هیچ چسب و سریشی به هم نمی آید اگر تلاش کنند خودشانرا مسخره کردند و بیشتر، هوادارانشانرا!

ضمن همدردی با گروه دوم فکر می کنم کنترل حکمتیزم توسط هسته “اکثریت” به هدف بازسازی “حکمتیزم” هم وقت تلف کردنست. حکمتیزم قابل ترمیم نیست. نمی شود یک خورده از مدرسی را نگه داشت! نمی شود هنوز توی پیاده رو ایستاد و به انقلاب ایران متلک پراند و احمدی نژاد را قهرمان کارگرها دانست !

از دید من اساسا “حکمتیزم” بطور واقعی مدرسیزم بود و هست. کل خانه اینها پایه اش را به جهت نظری کوروش  مدرسی گذاشته. خانه قابل تعمیر نیست! با شجاعت باید رهایش کرد با شجاعت باید اعلام کرد که از تاریخ انشعاب از حزب کمونیست کارگری خطائی به شدت بزرگ اتفاق افتاده و اعلام کرد که عده ای کمونیست هستند که می خواهند بگویند “نقطه سر خط”! نه به سنت مدرسی بلکه نقطه سر خط یعنی برگشت به سال ۲۰۰۴ و از ابتدا همه اون سالها را بازتحلیل کردن و آماده هماهنگ شدن با حزب منصور حکمت یعنی حزب کمونیست کارگری ایران!

حکمتیزم را خود واقعیت شکست داد. خود انقلابها و عروج مردم جهان. مبارزه تئوریک ما کمونیستهای کارگری در طول این مدت بسیاری را به فکر انداخت و الان زمینه برای دیالوگهای دوستانه بیشتر فراهم است. غرور شخصی را باید کنار گذاشت. رفیقانه بخاطر منابع جنبش طبقه کارگر بخاطر فرصت یگانه ای که انسانیت برای برپائی حکومت سوسیالیستی در ایران دارد ، باید دستها را بدست هم داد. کابوس مدرسیزم را باید با نقدی روشن و شجاعانه به پایان رساند.

اینرا من راه حل می دانم. بازسازی حکمتیزم ، آب در هاون کوبیدنست!

 

منابع بیشتر:

اصغر کریمی: نقطه، آخر خط!

http://rowzane.com/fa/articles-archiev/41-asqar-k/8618-1390-10-03-21-31-36.html

مجید آذری: بی ربطی کشمکش در فرقه مدرسی( حکمتیست)به انقلاب و سوسیالیسم

http://rowzane.com/fa/articles-archiev/111-misc/8576-1390-09-29-08-24-52.html

فاتح بهرامی: متهم در جایگاه قاضی! درباره بحران اخیر در حزب “حکمتیست”

http://rowzane.com/fa/articles-archiev/46-fateh-b/8583————qq.html

به رفقای رهبری حزب کمونیست کارگری عراق و حزب کمونیست کارگری کردستان(آذر مدرسی-۲۴″اقلیت حکمتیست” دسامبر ۲۰۱۱)

http://www.hekmatist.com/2011/payan11.html

پلاتفرمی برای بازگشت به بستر اصلی چپ بورژوایی(نقد پلاتفرم “اکثریت حکمتبیست” توسط بهرام مدرسی از “اقلیت حکمتیست”):

http://www.sazmandeh.com/1390-09-27-19-05-08/195-1390-09-29-21-55-05

حزب حکمتیست یک دفتر سیاسی دارد(در مورد رویدادهای حزب حکمتیست): کوروش مدرسی

http://www.koorosh-modaresi.com/Farsi/Text/2011/hezb1.html

 

مقالاتی از این نویسنده در نقد “حکمتیزم”:

سعید صالحی نیا: پردازش مدرسیزم- نیهیلیزم و ادامه ماجرای حزب “حکمتیست”!

http://rowzane.com/fa/articles-archiev/80-saeed-salehi/5008-1389-09-12-06-42-44.html

سعید صالحی نیا: کنگره حزب بی وظیفه! در حاشیه کنگره چهارم “حزب حکمتیست”

http://rowzane.com/fa/articles-archiev/80-saeed-salehi/4390-1389-07-19-07-33-28.html

سعید صالحی نیا: حمایت از برقه بنام منصور حکمت! در حاشیه دست گل جدید کوروش مدرسی!

http://rowzane.com/fa/articles-archiev/80-saeed-salehi/6962-1390-02-30-07-04-28.html

سعید صالحی نیا: دو نقد متضاد به بحران سرمایه در ایران و ادامه تقلاهای حکمتیستها برای مخفی شدن پشت رضا رخشان!

http://rowzane.com/fa/articles-archiev/80-saeed-salehi/7432-1390-04-29-20-56-37.html

سعید صالحی نیا: تقلاهای فرقه مدرسی برای دفاع از حامی طرح یارانه ها در “صف طبقه کارگر!”

http://rowzane.com/fa/articles-archiev/80-saeed-salehi/7363-1390-04-19-18-40-31.html