چند کلمه راجع به انتقادات رفیق سوران از من

رفیق سوران عزیز از دو جهت به نوشته من انتقاد دارد٬ یکى انتقاد من از موضع احزاب کمونیست کارگرى عراق است و دومى بیان صریح اینکه رهبرى حزب حکمتیست به هر درجه سیاستها ى راست محفل کوروش مدرسى  را نقد کند به همان درجه به کمونیسم کارگرى باز مى گردد·

 

امیدوارم در چند سطر و بطور خلاصه بتوانم بیان کنم چرا درست اینچنین فکر مى کنم·

 

 

انتقاد به رهبرى احزاب کمونیست کارگرى عراق

 

رفیق سوران مى گوید :” اگر خوب به یاد داشته باشیم در انشعاب قبلی حزب کمونیست کارگری عراق به نفع جریان حکمتیست موضع گرفت و این دوستان دلیل این موضع گیری را در نوشته های خود توضیح داده اند .من هر چه گشتم در دفاع از حزب و حزبیت و موضع نامسئولانه حزب کمونیست کارگری عراق در آن موقع  نه از رفیق حامد و نه از کل طیف مخالف موضع گیری کنونی احزاب عراق مطلبی ندیدم . به همین علت برایم سوال بود که چرا اینبار باید یقه این احزاب را گرفت؟

 

ظاهرا من در مطلب اول آنچنان که باید و شاید منظورم را نرسانده ام یا رفیق سوران دقت نکرده است· من بسیار ساده و صریح گفته ام در جریان انشعاب در حزب کمونیست کارگرى ایران این رفقا از جریان حکمتیست دفاع کردند چون به قول خودشان موضع حمید تقوایى و برخوردش به اختلافات غیر اصولى و حزب شکنانه بود· ما همه بیاد داریم ٬ که همه غیر اصولى بودن حمید تقوایى این بود که پلنوم را دور زد و به جاى فراخوان پلنوم کنگره فوق العاده را فراخواند ( خوشبختانه همه آن مباحث موجود و قابل دسترس است٬ ) در این اختلافات کنونى حزب حکمتیست نیز ثریا شهابى دارد همان اقدام حمید تقوایى را نعل به نعل تکرار مى کند و این رفقاى حککع و حککک یک نقد ساده هم به این مساله که ندارند هیچ  خودشان هم همه را به کنگره و دور زدن پلنوم فرا مى خوانند· از رفیق سوران مى پرسم این تناقض نیست؟ اگر اقدام حمید تقوایى به قول ریبوار احمد انشعابیگرى بود اقدام ثریا شهابى چیست؟

مساله دوم در مورد موضع حککع و حککک این است که باید گفت اگر شما دخالت بى طرفانه مى کنید چرا از همین حالا طرفین را مقید مى کنید به اینکه در این کنگره فوق العاده همه باید دوباره متعهد شوند به مصوبات تاکنونى حزب تا بعد از کنگره چهار؟ همه اختلاف برسر این مواضع است آن موقع شما از حالا همه را مقید مى کنید که حتى در کنگره هم این مصوبات نقد نشوند؟!!

 

این واقعا دفاع از حفظ حزب حکمتیست است یا دفاع از حفظ این حزب در دستان کوروش مدرسى؟

 

و مهم تر از همه اینها وقتى شما به کودتاگران این شانس را مى دهید که دوباره حزب را تصاحب کنند از حزبیت دفاع نکرده اید بلکه سرراست از منطق کودتا دفاع کرده اید· اینها مرتکب عمل خلاف اصول حزبى شده اند اول باید در ارگان بالاتر به این جرمشان رسیدگى شود بعد به ادعایشان پرداخت·

چه آن موقع جناح حکمتیست در حزب کمونیست کارگرى ایران و چه الان اکثریت دفتر سیاسى حزب حکمتیست درست مى گویند که ارگان بالاتر دفتر سیاسى پلنوم  کمیته مرکزى است و باید پلنوم تصمیم بگیرد· توجیه رفیق سوران مبنى بر اینکه

 ” در این رهبری رهبریی که هم صلاحیت سیاسی داشته باشد و هم حقوقی وجود ندارد. عده ایی فقط صلاحیت حقوقی دارند و عده ایی فقط صلاحیت سیاسی . حل این مشکل در یک پلنوم با توجه به اینکه هر کدام از طرفین دارای دوصلاحیت لازم نیستند امکانپذیر نیست و این کنگره است که باید به یک رهبری دارای هر دو صلاحیت و برای هدایت حزب رای بدهد “

نه تنها قانع کننده نیست بلکه دو سوال بزرگ جلو رفیق سوران مى گذارد

 

۱)      این صلاحیت را چه کسى تشخیص مى دهد؟ کنگره؟ مگر اینها هم منتخب کنگره نیستند؟

چرا کنگره فوق العاده مورد نظر شما صلاحیتش از کنگره قبلى که این مرکزیت را انتخاب کرد بیشتر است؟ چرا مرکزیتى که از کنگره بعدى بیرون مى آید صلاحیت دارتر است از مرکزیت فعلى؟ آیا واقعا یکى از مشکلات این نیست که کوروش مدرسى فعلا در مرکزیت نیست و با کنگره فوق العاده دوباره مى خواهد به جلو صحنه برگردد؟

۲)      چرا موقع انشعاب از حزب کمونیست کارگرى همچنین استدلالى قابل قبول نبود؟ انصافا اگر کسى از حزب کمونیست کارگرى آن موقع این استدلال شما را براى دور زدن پلنوم بیان میکرد٬ شما از ایشان قبول مى کردید؟

 

 

وکالت یا سیاست٬ ناشى یا متعهد     

 

نکته دومى که رفیق سوران به آن انتقاد دارد توصیه من به نقد صریح مواضع راست کوروش مدرسى است· رفیق سوران معتقد است که اگر رهبرى حزب حکمتیست به نقد مواضع راستى که حزبشان با آنها تداعى مى شود بپردازند از نظر سیاسى صلاحیت خود را در انظار جامعه و در تشکیلات از دست مى دهند· در این مورد من ابدا هدفم اقناع رفیق سوران نیست چرا که این انتخابى سیاسى است· اما لازم به یادآورى است که من به عنوان یک کمونیست فکر مى کنم  اگر کسى  قبول کند حمایت از سیاستهاى احمدى نژاد به پایش نوشته شود  ابدا به عنوان رهبر کمونیست٬ کمونیست و انقلابى در صحنه سیاست در ایران اعتبار پیدا  نمى کند  بلکه برعکس به سختى مى تواند به مخاطبش بفهماند که موافق سرنگونى رژیم بوده یا هست·

اگر کسى در آن حزب برگردد بگوید

  • نه تنها جمهورى اسلامى متعارف نمى شود بلکه از هر زمان نامتعارف تر است· حتى ایدئولوگهاى بورژوا٬  آنهایى که زمانى به خاطر این نظرات به منصور حکمت بدوبیراه مى گفتند الان اذعان مى دارند که جمهورى اسلامى نامتعارف است·   
  • جنبش سرنگونى نه تنها با شکست راست پرو غرب شکست نخورد بلکه جلو چشم همه قوى تر و سرسخت تر به میدان آمد·
  • بازگشت به تزهایى که بهمن شفیق و امثالهم حزب کمونیست کارگرى ایران را با آن ترک کردند آنتى حکمتیست است نه حکمتیست·
  • زیگزاگ زدنهاى پى در پى از بحران سازى سر مرز و سرنگونى رژیم با گارد آزادى تا مشروط کردن دفاع از هر آزادیخواهى به پینه بستن دستان و سابقه کار به عنوان کارگر خالص صنعتى نه تنها کمونیسم نیست بلکه اصلا سیاسى هم نیست·

 

و ···

از نظر من اعتبار و صلاحیت سیاسى اش در انظار جامعه بالا مى رود· از نظر رفیق سوران شاید اعتبار و صلاحیت یک رهبرى کمونیست به دفاع از مواضع بهمن شفیق٬ طرحهاى اقتصادى احمدى نژاد٬ کارگر کارگر کردن الکى و ··· است·

 

حامد خاکى