آقای علی جوادی عینکشان را جا گذاشته اند

علی جوادی مقاله ای در نشریه “یک دنیای بهتر” شماره ۲۳۴ با عنوان “تشدید تخاصم دو قطب تروریستی، نگاهی به مواضع حزب اکس “کمونیست کارگری”” به چاپ رسانده اند که اوج استیصال و بی مسئولیتی و در عین حال سادگی ایشان را بنمایش میگذارد. فوکوس این مقاله بر موضع حزب کمونیست کارگری در برابر تحریم اقتصادی ایران توسط آمریکا و غرب است. البته ایشان فرصت را غنیمت شمرده اند و اندر همراهی حزب با اسرائیل در جنگ غزه و موارد دیگر هم منبر رفته اند که من از آنها صرف نظر میکنم. بخصوص که بخش مربوط به تحریم اقتصادی با یک نقل و قول مستقیم از حمید تقوایی همراه است، در حالی که بخشهای دیگر باد هواست.

 

در این مقاله ایشان ادعا میکنند که حزب کمونیست کارگری آشکارا یا خجولانه در کنار کسانی قرار گرفته است که از تحریم اقتصادی ایران حمایت میکنند و بر خانه خرابی مردم در اثر این تحریمات چشم می بندد. نقل و قول ایشان از مصاحبه ای از حمید تقوایی هست که در نشریه انترناسیونال به چاپ رسیده است و هنوز روی سایت روزنه هست. نقل و قول ذکر شده این است:

 

این را هم اضافه کنم که در شرایط ویژه ای که جنبش انقلابی بالفعلی علیه حکومتی در جریان است – مانند جنبش توده ای علیه نظام آپارتاید نژادی در آفریقای جنوبی – تحریم اقتصادی میتواند در خدمت انقلاب و مردم عمل کند اما در مقطع حاضر جامعه ایران در چنین شرایطی نیست.

 

ایشان تمام تحلیل خود را بر این نقل و قول سوار کرده اند و نتایج دلبخواهی خود را از آن میگیرند. اینکه آیا منطقا تحریم اقتصادی یک رژیم میتواند موجب تغییر یا سرنگونی آن در یک مدت کوتاه بشود یا نه جای بحث دارد. همانطور که تجربه آفریقای جنوبی نشان داده است این امر ممکن است. خود علی جوادی هم این تجربه را رد نمیکند اما زیرکانه آنرا مطرح کرده و نیمه تمام به تحریم اقتصادی عراق می پرد تا ننه من غریبم غریب را ترانه کند. “قانون” مخالفت علیه هر تحریم اقتصادی تحت هر شرایطی هیچ مبنای علمی ندارد و بخشی از سیاست تغییر ناپذیر کمونیستی نمیتواند باشد. این کاملا ممکن است که تحریم اقتصادی یک رژیم برای یک مدت محدود و کوتاه بتواند گلوگاههای اقتصادی آنرا، تحت شرایط سیاسی خاصی، چنان فشار دهد که مایه عقب نشینی یا مرگ آن گردد و با تمام فشارها و سختیهایی که به مردم آن کشور وارد میکند نتیجه مثبتی داشته باشد و بنابر این “د رخدمت انقلاب و مردم” قرار گیرد. این بر عهده علی جوادی هست که ثابت کند همچو سناریویی غیر ممکن یا غیر محتمل است.

 

اما علی جوادی به موضع روشنی که در سطور بالا و پایین همین نقل و قول آمده است توجهی نمیکند. شاید ایشان موقع خواندن این مقاله عینکشان را در گوشه ای جا گذاشته بودند و آنها را ندیده اند. بگذارید نگاهی به این دو مورد بیاندازیم تا تصویر کامل گردد.

 

 درست در همان پاراگرافی که آقای جوادی این نقل و قول را آورده اند، حمید تقوایی به صراحت میگوید که تحریم اقتصادی تا جایی که به تحریم بخشهای نظامی اقتصاد برمی گردد و یا سران رژیم را مورد هدف قرار میدهد بنفع مردم است ولی فراتر از این سطح، نظیر تحریم بانک مرکزی و نفت به ضرر مردم بوده و بنفع رژیم است و محکوم است.

 

حمید تقوائی: تحریم اقتصادی در صورتیکه در سطح فروش تسلیحات و ابزار و وسائل پلیسی و امنیتی محدود بماند و یا حسابهای بانکی سران و مقامات رژیم و سپه پاسداران و دیگر نهادها و مقامات و نیروهای نظامی و انتطامی رژیم را شامل بشود امری است که به مبارزات مردم ایران علیه رژیم اسلامی کمک میکند و لذا ما نه تنها مخالفتی با آن نداریم بلکه برعکس همیشه به این نوع مناسبات و معاملات با جمهوری اسلامی توسط دولتهای غربی که تماما علیه مردم است اعتراض داشته ایم. اما تحریم اقتصادی فراتر از این سطح، آنطور که امروز در مورد نفت و بانک مرکزی و غیره مطرح است، بیش از همه بمردم ایران فشار وارد خواهد کرد و قربانی آن توده های مردمی خواهند بود که از هم اکنون و در غیاب چنین تحریمهائی نیز کمرشان زیر بار گرانی و فقر و بیکاری خم شده است. از نظر سیاسی نیز این تحریمها به نفع رژیم تمام میشود چون تمام مصائب اقتصادی را به گردن تحریمها و دولتهای تحریم کننده میاندازد و خود را مظلوم و قربانی جلوه میدهد. ازینرو ما با تحریم اقتصادی در سطح وسیع کاملا مخالف هستیم. این را هم اضافه کنم که در شرایط ویژه ای که جنبش انقلابی بالفعلی علیه حکومتی در جریان است – مانند جنبش توده ای علیه نظام آپارتاید نژادی در آفریقای جنوبی – تحریم اقتصادی میتواند در خدمت انقلاب و مردم عمل کند اما در مقطع حاضر جامعه ایران در چنین شرایطی نیست.

 

تا اینجا موضع حمید تقوایی در برابر تحریم اقتصادی کاملا روشن است. او تحریم اقتصاد نظامی رژیم و تحریم سران رژیم را بنفع مردم ارزیابی میکند و تحریم نفتی و بانک مرکزی را به ضرر مردم و بنفع رژیم ارزیابی میکند و آشکارا محکوم میکند. بگذارید نگاهی هم به موضع حمید تقوایی چند پاراگراف پایین تر بیاندازیم تا تصویر روشن تر شود:

 

از نقطه نظر مردم ایران، و مردم آزادیخواه جهان، معضل جمهوری اسلامی نه در چارچوب رابطه بین دولتها تعریف میشود و نه در این چارچوب قابل حل است. مساله مردم حمله اوباش به سفارتخانه ها و پروژه هسته ای و یا تنشهای دیپلماتیک بین دولتهای غربی و رژیم جنایتکار حاکم بر ایران بر سراین مسائل نیست. گزینه های دول غربی نظیر تحریم اقتصادی و حمله نظامی و یا تهدیدهای جنگی نیز نه راه حل بلکه خود جزئی از مساله مردم است. مشکل مردم خصلت ضد انسانی و مافوق ارتجاعی این رژیم و جنایاتی است که بیش از سه دهه بر جامعه روا داشته است.

 

اینجا هم حمید تقوایی بصراحت میگوید که “گزینه های دول غربی نظیر تحریم اقتصادی و حمله نظامی و یا تهدیدهای جنگی نیز نه راه حل بلکه خود جزئی از مساله مردم است.” چرا علی جوادی این دو پاراگراف را نادیده می گیرد و به پاراگراف وسطی میچسبد؟ اگر در کمونیست بودن، و بنابر این صادق بودن، آقای جوادی شکی نداشته باشیم، که نباید داشته باشیم و الا سنگ میشویم، تنها میتوانیم این را فرض بگیریم که ایشان موقع خواندن این مقاله عینکشان را جا گذاشته بودند. بگذارید امیدوار باشیم که ایشان موقع نقدهای تیز و تند بعدیشان عینکشان را جا نگذارند. همین.

 

یک نکته حاشیه ای

 

یک نکته را هم از سر فرصت طلبی اشاره کنم که ربطی به این نوشته ندارد اما به نوشته آقای جوادی مربوط است. ایشان و اعضای حزبشان وقتی به “حزب کمونیست کارگری ایران” اشاره میکنند القاب و اسامی دلبخواه خود را روی آن میگذارند. مثل همین اسمی که آقای جوادی استفاده میکند: حزب اکس “کمونیست کارگری.”  این خود در فرهنگ سیاسی شاید یک بدعت و یک دستاورد حزب “اتحاد کمونیسم کارگری” باشد (باید به این حد از موفقیت به ایشان و کادرهای حزبشان تبریک گفت)، حزبی که بنا به تاریخ ساخت و پرداخت آن یک اسمی به آن تحمیل شد که هم بلحاظ دستور زبان فارسی و هم بلحاظ تاریخ مصرف آن کاملا بی معنی هست. شما در تاریخ احزاب به اسامی آنها نگاه کنید. هرگز همچو اسمی وجود نداشته است. معمولا اسم یک حزب یک بار فاعل را همراه دارد. مثل حزب کمونیست که برای کمونیسم تلاش میکند. یا مثل حزب دموکرات که برای دموکراسی تلاش میکند. اما بار حزب آقای جوادی مفعول است. مثل حزب کمونیسم. این مشکل از آنجا شروع شد که آقای جوادی از ترس کنگره ششم حزب “کمونیست”  کارگری باید سریع یک اسمی سر هم میکرد. بلحاظ تاریخ مصرف هم وقت این اسم سپری شده است. وقتی که آقای جوادی و چند نفر همراه ایشان از ارائه هرگونه دلیلی برای حمایت از یک جاسوس درون حزبی واماندند (نوید بشارت معرف حضور آقای جوادی هست) و زیر فشار اکثریت مطلق اعضا و کادرهای حزب “کمونیست” کارگری و کنگره ششم قرار گرفتند به حبل المتین “اتحاد” آویزان شدند تا باد نبردشان. ایشان و چند نفر از مریدانشان کشف کردند که در جریان انشعاب کسانی که میخواستند همراه حجاریان میوه دولت را نوش جان کنند (و برای دو سال هم کارشان شده بود انقلاب زدائی و شورا زدائی و خانه نشینی و رم دادن مردم از کمونیسم و غیره) بد دهنی و بی تربیتی و بد اخلاقی صورت گرفته است. از مواضع خود در برابر کوروش مدرسی تبرا جستند و شبانه، در تاریکی و در بلبشوی طوفان، بار و بندیل بستند تا بروند و با کوروش مدرسی “اتحاد” بکنند. این کوچ زیر پلاسی و دزدکی زمانی صورت میگرفت که آقای جوادی و همراهان او هنوز عضو رهبری حرب “کمونیست” کارگری ایران بودند. کوروش هم صاف و ساده به ایشان و همراهانش یاد آور شد که دوستان شما چه وفایی به حزب خودتان کردید که به حزب من کنید. به ایشان گفت که شما پرنسیپ ندارید. اینها هم کور و پشیمان برگشتند و حزب “اتحاد” “کمونیسم” کارگری را ساختند. حالا که نه از اتحاد خبری هست (نه هم کوروشی مانده که اتحادی صورت پذیرد) و نه هم حزب “کمونیسم” یک ترکیب معنی داری هست، من به آقای جوادی توصیه میکنم اسم حزبشان را عوض کنند. البته من به این امر واقف هستم که ایشان بشدت مشغول نوشتن نقدهای عمیق از نوعی که خدمتتان ارائه شد هستند و وقت برای اینکار ندارند. ولی خوب این را هم بخاطر داشته باشند که با حزبی که اسمی دارد که بی معنی هست و تاریخ مصرف آنهم تمام شده است نباید القاب دلبخواهی به احزاب دیگر داد.

 

۲۲ دسامبر ۲۰۱۱