نقطه، آخر خط!

مواضع راست و غیرکمونیستی کورش مدرسی که در سال ۲۰۰۲ ابراز وجود کرده بود با بحران حزب “حکمتیست” به پایان محتوم خود رسید.

این مواضع در عمل و در شرایطی که جامعه ایران در این سالها در تب و تاب انقلابی به سر برده است، چنان به اوضاع بیربط و نامربوط بوده است که سرانجام اکثر کادرها و اعضائی را که در انشعاب ۲۰۰۴ نه بدلیل اعتقاد به این مواضع که بدلایل غیر سیاسی با آن همراهی کردند، به خود آورد و بدرجات متوجه ماهیت غیر انقلابی و غیر کمونیستی این سیاست ها کرد. تنها فاکتوری که باعث شد این جریان برای دوره ای بهرحال حضوری داشته باشد، همراهی تعدادی از کادرهای قدیمی با آن بود نه اعتبار مواضعی که صاحب آن حتی جرات بیان شفاف و تا انتهایش را هیچوقت نیافت. هرچه بود اما این نیرو در چند سال اخیر مدام آب رفت و سرانجام پس از یک دوره نه ساله به کمتر از تعداد انگشتان دست رسید و این تنها علت وجودی خود را هم از دست داد و به موجود برهنه ای بدون هیچ حفاظ سیاسی و سازمانی بدل شد. کودتای تشکیلاتی انزجارآور این جریان با استدلالاتی شبه آخوندی، فرافکنی و حق بجانبی، آخرین میخ بر تابوت آن بود. یک قلدرمنشی حقیرانه بدون پشتوانه سیاسی و انسانی و محتوم به شکست که از قبل هم شکستش روشن بود. اما تنها دلیل مبادرت به آنرا باید در روحیه رهبر آن جستجو کرد که همیشه خواسته است شخصیت اول داستان باشد بدون اینکه مولفه های لازم برای ایفای چنین نقشی را دارا باشد. و جالب است که ایشان مدتی قبل زمانی که دیگر اتوریته ای برایش نمانده بود از همه مسئولیت های این سازمان استعفا داد اما یکباره مانند ولی فقیه و بعنوان نفر اول این سازمان ظاهر شد تا کشتی شکسته جناح حواریونش را نجات دهد. با همان تفرعن همیشگی و تحقیر سیستماتیک هم حزبی هایش که مشخصه اصلی ایشان است بدون اینکه هیچوقت از جانب آنها جوابی گرفته باشد.

اما هرچه تکلیف اقلیت این  سازمان و بی ربطی اش به اوضاع ایران و جهان روشن است، تکلیف اکثریت آن تا بخواهید ناروشن است. نه پلاتفرمی دارد، نه خط روشنی و نه رهبری و به همین دلیل نه شجاعتی برای در افتادن با مواضعی که این سازمان را به این حال و روز انداخته است.

این حزب با مواضع راست و غیر کمونیستی کورش مدرسی، با اسم فرقه ای “حکمتیست” (شبیه مارکسیست لنینیست)، تماما نامربوط به حکمت و در خصومت با حزب کمونیست کارگری شکل گرفت. “سوسیالیسم رم میدهد”، “انقلاب خشونت است”، “مجلس موسسان” و “دولت حجاریانی” با روش های سازمانی تهوع آور و کاریکاتورمابانه که این عناصر نچسب را باید به خورد خلق اله میداد از جمله حزب “تعدد نظر”، با نهایتا تحمیل طرح لیدرشیپ بدون پشتوانه معنوی و سیاسی، مولفه های سیاست کورش مدرسی بود که به انشعاب از حزب کمونیست کارگری منجر شد. در حزب جدید ره کمال پیمود و به تز ارتجاعی دولت متعارف و مواضع “آنتی  امپریالیستی” چپ سنتی و تمجید از حسن نصراله و دفاع از سیاست یارانه های احمدی نژاد و کلکسیون بزرگی از مواضع مشابه مزین شد و در مقابل این حاتم بخشی ها به جمهوری اسلامی و اسلام سیاسی، انقلاب آزادیخواهانه مردم در سال ۸۸ را ارتجاعی خواند و سازمانش را به خانه نشینی فراخواند.

ما همان موقع که این مواضع توسط کورش مدرسی اعلام شد، تلاش زیادی کردیم ماهیت راست و عواقب خطرناک آنها را به رفقا توضیح دهیم. اما متاسفانه بخشی از حزب قربانی این نظرات شد و با آن رفت. جای خوشحالی است اگر رفقا امروز متوجه سترونی و پاسیفیسم و بی ربطی آنها به کمونیسم کارگری و به جامعه میشوند اما سوال من این است که انصافشان کجا رفت؟ من انتظار ندارم به حزب کمونیست کارگری بخاطر مقابله محکم و روشن با این سیاست ها از بدو مطرح شدنشان در سال ۲۰۰۲ کردیت بدهید اما چرا بجای اتکا به مواضع ما در نقد این سیاست ها، مشغول بد و بیراه گفتن و تهمت زدن به حزب کمونیست کارگری شده اید؟ باور کنید این کمکی به انسجام صفوفتان نمیکند برعکس این ادامه همان سیاست کورش مدرسی است که حزبتان را به اینجا کشانده است. لطفا شهامت بخرج دهید و مواضع او را نقد کنید. باور کنید هر گوشه ای از این سیاست ها از جمله نفرت علیه حزب کمونیست کارگری که مورد نقد قرار نگیرد در پیج بعدی یقه شما را خواهد گرفت. باور کنید کسی که نخواهد با این مجموعه مقابله کند و تمایز آشکاری با آن نداشته باشد، نه رهبر خطی میشود و نه قادر است ده نفر را بیش از چند ماه دور خود نگهدارد. دوره دوره روشنی سیاسی است و بویژه در مقابل خطی که از هر نظر شکست خورده و افتضاح ببارآورده، نمیتوان با من و من کردن و کجدار و مریز رفتار کردن و با سیاست سانتر و اینکه قول میدهم سمینار بگذارم و اختلاف سیاسی ام را بگویم حتی یک محفل را حفظ کرد. مشکل حزب شما، مشکل بی خطی در مقابل پلاتفرم راست کورش است که هویت حزبتان را تشکیل داده است و بعد از اینهمه اختلاف و کودتا حتی یک مطلب که ریشه های سیاسی این بحران و این کودتا را لااقل برای صفوف خودتان توضیح دهد ننوشته اید. چیزی که برای شما سم است همین حالت تدافعی در مقابل خط کورش است. شاید اتهام زنی و حمله به حزب کمونیست کارگری از این رو برای شما لازم میشود که هراندازه بخواهید در مقابل مواضع کورش مدرسی بایستید به همان اندازه با حزب کمونیست کارگری و مواضع تاکنونی اش همسو میشوید و با حمله به حزب کمونیست کارگری میخواهید در مقابل جناح مقابل از خود برائت کنید. ولی باور کنید با تهمت زدن به حزب ما و در مقابل سکوت در مقابل کورش مدرسی راه به جائی نمیبرید. هفت سال با تز تعدد نظرات راست ترین سیاستها را به حزب شما تحمیل کرد و شما علیرغم اینکه اینجا و آنجا اختلاف حس میکردید اما اجازه دادید کار خود را بکند و به نام شما اظهار نظر کند. انتظار میرود کمی انقلابی عمل کنید و با برخوردی قاطع و ریشه ای پایان این خط را در صفوف خود اعلام کنید.

برای خیلی از ماها روشن بود که بسیاری از شما به خط سیاسی کورش و حتی به کاراکتر او اعتماد چندانی نداشتید، اما با تکرار مداوم این جملات درمورد مواضع کورش که منظورش این نبوده و بی دقتی! کرده است خودفریبی کردید. فکر میکردید با تکرار اینکه منظورش این نبوده او را به مسیر درستی هدایت میکنید اما سالیان درازی و بعد از اینکه کلی انرژی به هدر رفت و فرصت های زیادی سوخت تازه به گوشه ای از آنچه ما نه سال قبل و در طول این سالها گفتیم رسیده اید. شرط صداقت اما این است که مسئولیت این اشتباه سیاسی را به عهده بگیرید و مهمتر اینکه جسارت به خرج دهید کل این سیاست ها را که منشاء اینهمه خسارت انسانی و سیاسی بوده است از خود بتکانید. هر گوشه ای از این سیاست ها مورد نقد قرار نگیرد در پیج بعدی یقه شما را خواهد گرفت.

قبل از پایان نوشته لازم است نکته ای درمورد “حزب تعدد نظر” اضافه کنم. روشن است که در هر حزبی نظرات مختلفی وجود دارد اما فضیلت ساختن از آن و تئوری درست کردن برای آن برای کورش خاصیتش این بود که نظراش را حتی اگر موافقش نیستید تحمل کنید و هر نظری هم داشتید مهم نیست مهم این است که قطعنامه ها و خط کورش را پراتیک کنید. و دیدید همینکه نظراتش زیر سوال رفت کوچکترین تحملی برای نظرات دیگر از خود نشان نداد، تز تعدد نظرات را زیر فرش کرد و دست به کودتای تشکیلاتی زد. در مقابل دوستان جناح اکثریت بجای درک این مساله و نقد آن مدام آنرا تکرار میکنند. انگار حزبی که نظرات مختلفی در آن باشد ارجح است، منسجم تر است و حاملان آن نظرات میتوانند با هم تمرین دمکراسی کنند!

شخصا آرزو میکنم که رهبران کنونی اکثریت این حزب و یا رهبران جدیدتر و روشن تری در این بحران قدم جلو بگذارند و لااقل بخشی از این حزب را نجات دهند.