دستاوردهای ضد بشری نظم نوین جهانى در عراق( نگاه گذرا به عراق به مناسبت خروج نیروهای امریکا)

آخرین واحدهای نظامی ارتش امریکا خاک عراق را ترک کردند. از روز ٢٠ مارچ سال ٢٠٠٣ که یورش نظامی امریکا به عراق شروع شد اکنون نزدیک به هشت سال میگذرد.  لطمات جبران ناپذیر که هشت سال جنگ و کشتار بر پیکره  جامعه عراق وارد کرده است نه تنها با اعلام”پایان جنگ” امریکا و خروج نیروهایش در عراق پایان نخواهد گرفت بلکه  این جنگ جنایتکارانه و” دستاوردهای” تاکنونی آن در غیاب نیروهای امریکا نیز تداوم خواهد داشت و همچنان از مردم قربانی خواهد گرفت. صحنه سیاسی عراق و تناسب نیروها و موقعیت کارتونی دولتش چنان در باطلاق اهداف پشت پرده جنگ ویرانگر امریکا فرو رفته و مهر خود را کوبیده است که به این زودیها متاسفانه نمیتوان از آرامش و تمدن و رفاه و آزادی و خوشبختی  برای اکثریت مردم صحبتی به میان آورد. تنها نیرو و جنبشی که میتواند این دریچه امید و روزنه  را بر روی جامعه عراق و طبقه کارگر بکشاید  که هیچ منافع  و سیاست مشترکی با امریکا و نیروهای ارتجاعی ملی و اسلامی و دولت دست ساخته آنها نداشته باشد. نیروهای که در تقابل کامل با کل “دستاوردهای” جنگ جنایتکارانه ارتش امریکا و غرب و کلیه نیروهای زینفع در آن  قد علم کنند. این جنبش و احزاب، طبقه کارگر و احزاب کمونیست کارگری عراق و کردستان و کلیه آزادیخواهان مدافع آزادی و علیه عملکرد و اهداف سیاسی جریانات ضد مردمی مذهبی و ملی هستند. شرایط جدید را باید بدرست  بررسی و آنرا تشخیص داد. آیا میتوان بخش مهمی از جامعه را حول سیاستهای آزادیخواهانه و برابری طلبانه به میدان آورد ؟ باید امیدوار بود! چشم اندازی جز این در مقابل طبقه کارگر و کمونیستها و مردم عراق وجود ندارد!
بنا به آمار خود رسانه های غربی در این مدت یکصد هزار نفر از مردم بی دفاع عراق کشته شده اند. قبل از خود جنگ قریب به نیم میلیون نفر به دلیل محاصره اقتصادی جانشان را از دست داده اند. و البته همزمان آمار کشته شدن ده هزار پلیس عراقی و حدود پنج هزار نفر از نیروهای امریکائی نیز اعلام شده است. همچنین فقط برای امریکا  حدود هشت صد میلیارد دلار هزینه در بر داشته است. هزینه ای که نه تنها درعراق بلکه میشد فقر و بی مسکنی و بیکاری را در خود امریکا  نیز ریشه کن کرد. در حالی چنین هزینه ای بر عکس در جهت انهدام مردم یک جامعه و در پی اهداف کثیف نظام سرمایه داری و ابرقدرتش  صرف شد. همین جنایت کافی است که فهمید چهر و ماهیت ضد بشری سرمایه داری  تا چه حد با نفس ارزش و احترام و منافع انسان در تضاد و دشمنی قرار دارد.
نباید تردید داشت آمار تلفات انسانی در این هشت سال بسیار بیشتر از آن است که رسانه های غربی منتشر کرده اند. در این آمار کشتار دها هزار زن در عراق و کردستان عراق و دها هزار ترور و اعدام و کشتار مخالفین سیاسی و تظاهرات کنندگان و روزنامه نگاران وکارگران و غیره به حساب آورده نشده است. بیش از دو میلیون نفر نیز آواره و به کشورهای دیگر پناهنده شده اند. تحمیل فقر به اکثریت عظیم جامعه و همزمان چپاول و ثروت اندوزی سرمایه داران و حاکمان دست نشانده امریکا  خود ماهیت  و هدف “نامرئی” چنین جنگها و دولتهای را نشان میدهد. باید از عاملین و حامیان آن انزجار تنفر کرد و برای کوتا کردن دست این جنایتکاران از سر جامعه از هر سو مبارزه و تلاش همه گیر ی را در دستور گذاشت. هدف  محوری این جنگ “سرنگونی صدام”  و “کمک به مردم عراق” و یا “خطرسلاح هسته ای” نبود. همه این ها ترفند و محملی بود برای اهدافهای به مراتب وسیعتر و جهانی تر و تعین تکلیف های جهانی فیمابین بلوک های امپریالیستی . قربانی کردن  صدها هزار انسان بیدفاع عراق در راستا تامین  همین برتری و هژمونی آمریکا در قالب “نظم نوین جهانی”  مورد بهره برداری قرار گرفت.  نظم نوینی که معمار و سرکرده اش  امروز بعداز این همه جنایت در باتلاق فرو رفته و در بعد جهانی و محلی از جمله در خود عراق با شکست و ناکامی روبرو گردید.

با سقوط بلوک شورورى در نیمه دوم دهه هشتاد، ساختار پیشین قدرت های بین‌المللى فرو ریخت. قدرتهای سرمایه داری و مفسران نوکر آنرا سقوط “کمونیسم” نام نهادند و جشن گرفتند  وآینده‌اى مملواز صلح و صفا تحت سلطه بلامنازع بازار و دمکراسی  وعده مى‌دادند. آنزمان نیز پوچی  این جنجال فریب و دروغپردازی روشن بود  که جهان بعداز فروپاشی بلوق شرق همراه با صفا و صلح نخواهد بود. برعکس یک قطبی و افسارگسخته تر و در راستا  تقویت هژمونی غرب به رهبری امریکا و منافع آنها رقم زده خواهد شد. اکنون روشنتر از همیشه میتوان نشان داد که عربده کشی  دیروز بازار و نظم نوین جهانی  امروز مملو از تقابل‌ها و تنش‌ها و بحرانهای جدى اقتصادى، سیاسى و ایدئولوژیکى و جنگ و تباهی  وعروج افسارگسیختی ناسیونالیسم و مذهب  است.
امریکا برای تامین  نقش “رهبری” و برتری خود بر رقبا جدید بعداز فروپاشی شرق  و تضمین چنین دورنمائی میبایست راه و محملی بیابد تا ژاندارم بودن خود را در جهان تثبیت کند. جهانی که  با خود عروج ‌قطبهای عظیم اقتصادی به دنبال داشت و این قدرت اقتصادی و بین الملی امریکا را به چالش میکشید و آنرا تضعیف میکرد. برای مقابله با این روند و ممانعت از نزول قدرت امریکا میبایست سیاست و قداماتی در پیش گرفته شود که “اعاده رهبری” و “قابل اتکا بودن” امریکا در جهان تامین میشد. هدفی که بوش در علل حمله به عراق به روشنی اعلام کرد.  اشغال کویت از سوی صدام حسین  برای امریکا بهترین محمل بود که  به این بهانه و بعد مسئله “هسته ای” و غیره حکومت صدام حسین را به یک خطر جهانی تصویر کنند و جنگ جنایتکارانه ای را به کل مردم عراق تحمیل کنند و سر آنجام آن به ویرانی و نابودی جامعه عراق، مرگ صدها هزار انسان بی دفاع، و عروج جریانات تا مغز استخوان ارتجاعی و ضد بشری اسلامی و قوم پرست منجر شد.

آنچه  که امروز در عراق میبینم حاصل نظم نوین سرمایه داری و با پرچم بازار آزاد و دمکراسی است. این حاصل جنگی است که هدفش اعاده هژمونی غرب و امریکا بود. هدفی که در بستر خود فدرالیسم ارتجاعی  قومی و سنی و شیعه گری را بر زندگی مردم عراق  زنده و تحمیل کرد.  طوری که افسار هر یک از این جنبشهای ارتجاعی نیز در دست  جمهوری اسلامی، عربستان سعودی و ترکیه قرار گرفته است. حقایق ناشی از یورش وحشیانه به عراق و تلفات انسانی  و انهدام جامعه و اقتصاد آن و همچنین بهره برداری دستجات بورژوازی عراقی از آن و اینکه چرا جامعه عراق به این آسانی نمیتواند آرامش و امنیت را بازیابد هنوز نیازمند بررسی و تحقیق جامعتر و مستقل از آنچه مدیا نوکر بدست داده اند میباشد. جنایت اعمال شده ‌هشت ساله اخیر در عراق نه تنها روی صدام حسین را سفید کرده است که چهره ضد بشری و توحش سرمایه داری و بازار و دمکراسی و فدرالیسم و مذهب و ناسیونالیسمش را بر ملا کرده است. سوال محوری امروز این است که آیا با وجود این تجربه کثیف و ضد بشری همچنان باید  اجازه داد  چنین سناریوی، ولو با هر هدف و توجیه ای، در ایران  و هر جای دیگری تکرار گردد؟

١ دی ٩٠

٢٢-١١-٢٠١١