برای انحلال این حزب هیچ توجیهی قابل قبول نیست

متاسفانه خطری که دستکم یک سال است اتحاد حزب را تهدید می کند و شخصا خودم در این سال چندین دفعه در این باره هشدار دادم که از جانب بخش زیادی از رفقا هشدار و تذکر من ، افراطی و غیر واقعی جلوه داده شد. اکنون به مرحله ای رسیده است که به نظر من چاقو را بر روی گردن حزب می سابد. از این به بعد نگرانی من این است که آیا آخرین فرصتی باقی مانده است برای ایستادن در مقابل این خطر یا نه ؟

آخرین لحظاتی که در واقع حزب در مقابل خطر انحلال ایستاده است . این امر ما را فرا می خواند که با احساس مسئولیت عمیق درباره سرنوشت این حزب بایستیم و به دشمنانمان مجال ندهیم که به ما بخندند و آن امیدی که در میان طبقه ی کارگر و جامعه به این حزب و به حکمتیزم موجود است ، از بین برود. من از زبان جمع وسیعی از رهبری این حزب شنیده ام که حزب حکمتیست آخرین سنگر و آخرین امید برای آنهاست . اگر این حرف واقعیت دارد ، بعد از پاشیدن و شقه شدن این حزب دیگر راستی و حقانیت نظرات هیچ جناحی ارزشی ندارد.
هر دو حزب کمونیست کارگری کردستان و عراق در اوج احساس مسئولیت چندین پیشنهاد را روی میز گذاشتند که بتوانند فرصت یک پلنوم را ایجاد کنند ، که بتوانند به هر طریق که شده این حزب را از خطر دو شقه شدن و از هم پاشیدن محافظت کنند . متاسفانه تا الان نه با استقبال هیچ جناحی روبه رو شده بلکه به شیوه های گوناگون با بی میلی یا مخالف و عدم رضایت هر دو طرف مواجه است . هر یک از جناحین با آوردن چند بند از اساسنامه یا مصوبات حزبی ، در مقام شاکی و همزمان در مقام قاضی می نشیند . خودش شکایت می کند و باز هم خودش قرار و حکم به نفع خودش صادر می کند . در حالی که ساده تر از این نیست که اگر اختلاف در بین دو طرف و یا دو فرد در حزب پیش آمد و حتی با وجود اینکه هر طرفی مدرک و سند قوی دال بر حقانیتش را داشته باشد ، حکم و رای نهایی را مرجع صلاحیت دار حزبی که قضاوت را بر عهده دارد صادر میکند. دو حزب کردستان و عراق این مرجع و ارگان مصلح را پلنوم معرفی کردند .
در مقابل تلاشهای این دو حزب برای یافتن راه حل ، می بینیم که نوعی زبان طعنه و کنایه در مقابل نقش مسئولانه دو حزب رواج پیدا می کند . این دو حزب را سرزنش میکنند که چرا به مانند میانجی در این دعوا ظاهر شده اید . چرا انقلابی برخورد نمی کنید و راسخ و صریح ، حق و باطل را نشان نمی دهید ؟ یا چرا و به چه دلیل موضع خودتان را در مورد این دو خط سیاسی  صراحتا اعلام نمی کنید . این خواست اعلام موضع که از این دو حزب وجود دارد به خاطر این نیست که خط و نظر این دو را درباره مسائلی که مورد اختلاف هستند ، به عنوان موضعی صاحب نظر و قاطع که اختلافات را تمام می کند ، بدانند. همچنان منظور از ” موضع انقلابی” دو حزب مذکور این نیست که با اظهار نظر روشن وصریح این دو حزب یک قضیه مبهم و گنگ ، روشن شود. بلکه هر یک از طرفین  می خواهد این دو حزب را با اعلام موضع روشن طرفدار خود کند. به باور من نه تنها این رفتار نشان از بی مسئولیتی در قبال برخورد به این دو حزب را دارد ، بلکه تلاشی است برای قربانی کردن حزب کمونیست کارگری کردستان و عراق در راستای اهداف و منافع خود در اختلافاتی که حزب حکمتیست را مقابل خطری بزرگ قرار داده است. در همان حال این رفتار در ازای این دو حزب نامناسب است که نقششان را اینقدر کاهش دهیم که باید طرفدار یکی از طرفهای اختلاف بشوند. این دو حزب در عمل نشان داده اند که نقش برجسته ای در حفاظت از کمونیزم و تحزب کمونیستی دارند.
اما بگذارید تصور کنیم که اگر قرار باشد حزب عراق و کردستان در مورد مسائل سیاسی و یا اختلافات مابین این دو جناح چه سفید چه سیاه ، چه راست و یا چپ و یا هر کدام از این مسائل بخواهند قضاوت بکنند و موضع بگیرند . در این حال شرط نیست که  هیچ کدام از این دو حزب بر سر مباحث و مسائل سیاسیی که در حزب حکمتیست محور مجادله  و اختلافند صاحب یک نظر و موضع واحد باشند. بلکه میشود نظرات مختلف و متفاوت حتی در سطح تک تک افراد رهبری این دو حزب درباره مسائل مذکور وجود داشته باشد. و اگر این نظرات متفاوت را مبنای خط کشی و بلوک بندی در این دو حزب کنیم ، دقیقا همان اختلافات و همان سناریو به داخل صفوف این دو حزب هم کشیده می شود. بنا برهمین خواستن و دعوت کردن به اینکه این دوحزب موضع و نظر قاطع داشته باشند در قبال اختلافات و دست بگذارند بر روی درست و نادرست ، هیچ معنایی بجز این ندارد که فراخوان بدهیم به این دو حزب به جای تلاش برای بیرون کشیدن حزب حکمتیست از این معضل ، خودشان هم به ماجرا اضافه شده و اینکه دو جناح و بلوک درست شده است که باید این دو حزب هم خود را با یکی از آنها هم جهت و همراه یکی از این جناحها بداند. 
این نه تنها برخوردی کمونیستی و سیاسی به اختلافات و مسائل نیست بلکه برخوردی بسیار ناپسند است . موضع قاطع و برخورد انقلابی این دو حزب اینست: دفاع پیگیر از وحدت حزبی و تحزب یافتگی و ایستادن در مقابل هر عملی که با اینها در تناقض قرار گیرد.
در این جا لازم به یادآوری است که زمانی هم که حزب عراق در انشعاب از حزب کمونیست کارگری طرفداری از جناح حکمتیزم کرد ، به خاطر موضع سیاسی اش نبود. همگان به یاد داریم که حزب کمونیست کارگری عراق در مجادله های درونی حزب کمونیست کارگری بر سر حزب و شورا ، بر سر حزب و قدرت سیاسی، در بحث به نام ” حجاریان” به اندازه یک کلمه هم دخالت نکرد. در همان زمان هم مسئله ای که باعث شد حککع موضع خود را در حمایت از جناح حکمتیزم  قطعی کند، سرسختی و انشعابیگری و رفتار غیر مسئولانه ی جناح مقابل بود. علی الخصوص  زمانی حمید تقوایی بیانیه ۲۱ نفری را بی اهمیت شمرد و پاسخ منفی داد. حزب عراق هم موضعش را قطعی کرد. به همین اعتبار در همان زمان هم حزب کمونیست کارگری عراق در اساس موضعش جلوگیری از انشعاب در حزبی بود که نه تنها اختلاف سیاسی و ضرورت اجتماعی برای انشعاب  نداشت بلکه این ضرورت را برای وحدت داشت. برای مثال در جدایی جناح کمونیست کارگری از حزب کمونیست ایران مسئله به این شکل نبود. در آن زمان ، آن جدایی و انشعاب به دلایل زیاد سیاسی حق بود و می شد  که با صراحت از ضرورت انشعاب دفاع کرد که قاطعانه این کار انجام گرفت . اما در زمان انشعاب درونی حزب کمونیست کارگری هیچ جناحی نتوانست محکم و به طور قطع از ضرورت انشعاب دفاع کند. اما جناح تقوایی با اعمال و کردار خودش انشعاب را فرض و تحمیل کرد. حزب عراق در اساس به این خاطر موضع گرفت .
من الان هم نظرم اینست که هیچ مسئله سیاسی و ضرورت اجتماعی وجود ندارد که توجیه کننده انشعاب در حزب حکمتیست باشد. بلکه برعکس آن درست است . دنیایی سند و مدرک برای محکوم کردن انشعاب در این حزب وجود دارد . به نظرمن دو حزب عراق و کوردستان و همچنین کادرهای این جنبش ، باید با قاطعیت و پیگیرانه از اتحاد حزب دفاع کنند و هیچ بهانه و دست آویزی را که به از هم پاشیدن حزب یا هیچ قدمی که در این باره وضع را بدتر کند از هیچ کس قبول نکنند. هر دو طرف و تمام رهبری باید زیر فشار قرار گیرند برای پایبندی به وحدت و موازین حزب و پایبند بودن به داوری و تصمیمات مراجع رهبری و عالی حزب ، همچنین عدم قبول و نا مشروع بودن هر حکم دلبخواهی که از هر طرف و بیرون از ارگانهای صلاحیت دار صادر می شود.
در این حال که دفتر سیاسی به دو بلوک  و دو طرف دعوا تبدیل شده ونمی تواند مسائل را در این سطح حل و به نتیجه برساند. برگشتن به پلنوم  اولین انتخاب است . حتی اگر اختلافات در پلنوم حل نشود ، بازهم این پلنوم است که می تواند و باید راه حل های دیگر از جمله کنگره را اگر ضروری دانست فراخوان دهد.
نباید با بحث چپ و راست ، حکمتیزم و نا حکمتیزم ، با بحث اکتیو و پاسیف ، از این بیشتر حقایق را مخدوش کنیم . بحث و اختلاف سیاسی و فکری  در داخل  حزب مشروع و قانونی و بدیهی است . اما هر خط سیاسی نمی تواند ضامن وحدت سیاسی و تشکیلاتی حزبی باشد  که ضرورت دارد . و تا الان هم هیچ جناحی نتوانسته این ضرورت را انکار کند که به باور اوست که آن خط سیاسی اگر چپ و کمونیست و اکتیو و … باشد . ارزش و اعتبار آن را ندارد که به عنوان بدیل انگاشته شود.
برگردان از کردی : سالار کرداری