چاقو هیچگاه دسته خودش را نمی برد! نگاهی به مقاله هلمت احمدیان

هلمت احمدیان از اعضای رهبری حزب کمونیست ایران طی مقاله ای به بهانه برخورد به نوشته یکی از اعضای محفل “اتحاد سوسیالیست کارگری”٬ به جای برخورد به این جریان تاریخ پر افتخار کمونیسم کارگری را نشانه گرفته و با ادبیاتی ناسیونالیستى به منصور حکمت و گرایش کمونیسم کارگری که در سال ۹۱ از حزب کمونیست ایران جدا شدند حمله کرده است.

هلمت احمدیان شاید بتواند با یک نقد بسیار ضعیف و “خودی” به اتحاد سوسیالیست کارگری، تلاش کند تا رابطه این جریان با کومه له بهم نخورد و خط گیری و نان به قرض دادن ادامه پیدا کند، اما اتحاد سوسیالیست کارگری دیگر حاضر به این کار نخواهد شد. چون حزب کمونیست ایران همزمان مشغول ارتباط و تشکیل “قطب چپ” و تلاش برای تشکیل جبهه کوردستانی و شرکت در کنفرانس “نه ته وه ی کورد” (ملت کورد) است. حزب کمونیست ایران با توجه به درک بورژوایی اش از مبارزه و مارکسیسم در طی بیست سال گذشته هیچگاه سعی نکرده است با یک موضع رادیکال به احزاب ناسیونالیست کرد برخورد کند. این حزب از این می ترسد که به قول لنین نکند بورژوازی برمد. از طرف دیگر سیاستهاى محفل آذرین – مقدم جملگى شکست خوردند. همینطور با چرخش حزب کمونیست کارگری فعلی به پوپولیسم راست٬ قند در دهان رهبری کومه له آب شد. رابطه با حزبى که به منصور حکمت و کمونیسم کارگرى پشت پا زده و مبارزه رادیکال با جمهوری اسلامی را از برنامه خود کنار گذاشته و حتى هم صفى با موسوی و  کروبی را در پرونده خود دارد را از هر لحاظ موثرتر از یک محفل شارلاتان مانند اتحاد سوسیالیست کارگری ارزیابی میکرد.

 

در دوره ای که رهبری کومه له و حزب کمونیست ایران مشغول نیرو گرفتن برای جریان اتحاد سوسیالیستی بود و مشغول کپی برداری و ترجمه و تبلیغ بحث های آذرین- مقدم بود٬ در دوره اى که رادیو حزب کمونیست ایران و کومه له و حتی تلویزیون بخش زیادی از برنامه های خود را به ترویج مقالات “به پیش” و “بارو” و مصاحبه با افراد این جریان یا افراد نزدیک به این جریان اختصاص داده بود، اگر هلمت احمدیان دست به نقد این چنینی میزد، توسط رهبری کومه له سرجایش نشانده میشد. در آن دوره نشریه جهان امروز مدام مشغول تبلیغ ادبیات سیاسی اتحاد سوسیالیست کارگری بود و به یک نشریه جانبی این محفل منحط تبدیل شده بود. سکوت کومه له در مورد مواضع اتحاد سوسیالیست کارگری و دفاع کومه له از پروژه ذهنی و پادرهواى “دانشجویان سوسیالیست” و انتشار مقالات با اسم مستعار دانشجویان سوسیالیست و غیره، در سایتهای جانبی کومه له و حتی در نشریه ی جهان امروز باعث شده بود که حزب کمونیست ایران و اتحاد سوسیالیستی بیش از هر زمانی بهم نزدیک شوند و هر کسی که مانع این نزدیکی میشد را از سر راه خود بر می داشتند و برایش پرونده سازی می کردند. آنها جریان منتقدین کمونیست که تعدادى از رفقا و من نماینده آن بودیم را حکمتیست میخواندند و حاضر به پوشش مقالات و مصاحبه های تلویزیونی ما در نقد اتحاد سوسیالیست کارگری نبودند. در مورد هوچیگری اتحاد سوسیالیست کارگری و انتساب دانشجویان آزادی خواه و برابری طلب زیردست شکنجه گران جمهورى اسلامى به حزبى سیاسى – نظامى٬ در بسیاری از مواقع کومه له٬ علیرغم سکوت هاى موردى٬ موضع به شدت ریاکارانه ای اتخاذ کرد. سیاست های اتحاد سوسیالیست کارگری با تایید ضمنی یا تبلیغ از جانب کادرها و تشکیلات کومه له و سکوت رهبری٬ نوعی فضا سازی مسموم علیه رادیکال ترین تشکل دانشجویی ایران در سی و چند سال گذشته آغاز شد و به این شکل دست پلیس در برخورد شدیدتر به این دانشجویان باز شد.

 

جا دارد به سیاست نادرست حزب “حکمتیست” در زمینه داب هم اشاره کرد. حزب “حکمتیست” هم به دلیل منافع سکتى در این مقطع و به جای تلاش برای به حداقل رساندن ضرباتی که به این تشکل وارد شده است، با تبلیغات نادرست در این زمینه و تلاش برای نشان دادن اینکه اکثریت داب با آنها همسو بوده است٬ نوعی فشار سنگین تر بر دانشجویان آزادی خواه و برابری طلب وارد می آمد. متاسفانه رهبری حزب “حکمتیست” تاکنون بر اشتباهات سیاسی و تاکتیکی در این زمینه انگلشت نگذاشته است و تاکنون بر مواضع نادرست خود در این زمینه و زمینه های دیگر اصرار می ورزد.

 

اما کشمکش اتحاد سوسیالیست کارگری و حزب کمونیست ایران بر سر چیست؟

در دوره هایی که هنوز انشعاب کمونیسم کارگری صورت نگرفته بود، تمام آثار تئوریک این حزب توسط کسانی نوشته شده است که در حزب کمونیست کارگری فعلی و دیگر شاخه های منشعب از آن فعالیت میکنند و باقی مانده کومه له هیچگاه حرفی برای گفتن نداشته اند. در آن دوران خط سیاسی این جریان و برنامه و اساسنامه توسط منصور حکمت تدوین و نوشته میشد. بعد از انشعاب کمونیسم کارگری سانتر این حزب نمی توانست از لحاظ تئوریک این حزب را اشباع کند در نتیجه برای سالها تئوریهای ناسیونالیستی آقای مهتدی و شرکایش دیدگاه “تئوریک” کومه له بود. در آن دوران بود که در برنامه حزب کمونیست ایران تجدید نظر شد و این برنامه از رادیکالیسم لنینی تهی شد و جای دیکتاتوری پرولتاریا را دمکراسی گرفت و در بسیاری مسائل این برنامه به یک برنامه کاملا بورژوایی از جنس برنامه راه کارگر و اکثریت تبدیل شد. یکی از منتقدان هلمت احمدیان اشاره کرده بود که حزب کمونیست ایران از برنامه ای پیروی میکند که منصور حکمت به نگارش درآورده است. اما نه٬ ایشان اشتباه میکند. حزب کمونیست ایران دیگر از آن برنامه پیروی نمیکند و این برنامه کاملا تغییر کرده است. من هر دوی این برنامه ها را مطالعه کرده ام و اگر لازم باشد در فرصت دیگری به آن خواهم پرداخت.

 

همانطور که گفته شد حزب کمونیست ایران و اتحاد سوسیالیست کارگری سالها طی یک ائتلاف اعلام نشده به سر می بردند و تلویزیون کومه له و رسانه های این جریان همواره در خدمت تبلیغ ایده های اتحاد سوسیالیست ضد کارگری بوده است. اتحاد سوسیالست کارگری از این کانال ها برای نیرو گیری به نفع خود استفاده کرده است و ظاهرا رهبری کومه له از این عمل اتحاد سوسیالیست کارگری شدیدا عصبانی است. اما معضل رهبری کومه له اینست که نمی تواند به طور رادیکال به این جریان برخورد کند چون هر دوی آنها از او نظر فکرى از یک جنس اند و به قول معروف چاقو دسته خودش را نمی برد. این باعث شده است که رهبری کومه له و آقای هلمت احمدیان نوک تیز پیکان را به سوی کمونیسم کارگری سابق و منصور حکمت بگیرد. آخر نمیشود سالها ترهات ایرج آذرین و مقدم را توسط رهبرى این حزب تکرار کرد و یکروزه به منتقد سیاست های آنان تبدیل شد!

 

در مقاله ی هلمت احمدیان اشاره شده است که کمونیسم کارگری “هزیمت” کرده و آنها نماندند تا در اردوگاه انقلابیگری خودشان را حفظ نمایند و با ناسیونالیسم کرد “مبارزه” کنند، در نتیجه این باعث تقویت ناسیونالیسم در کومه له و کردستان عراق و قدرتگیری ناسیونالیسم شده است. این تحلیل را حضرت مهتدی در هنگام جنگ خلیج کشف نمود و دیگر متحدانش همچون عمر ایلخانی زاده و دیگر ناسیونالیست های موجود در کومه له اعلام می کردند که تشکیلات کردستان کمونیست و تشکیلات اروپا پاسیو است، آنها هزیمت کرده اند، آنها باید می ماندند و انقلابیگری خود را حفظ میکردند. در همان موقع این تحلیل های ناسیونالیستی جواب خود را گرفت و رهبری کومه له به جای برخورد جدی به ناسیونالیسم همیشه با اما و اگر و به شیوه های مختلف سیاستهای مهتدی را توجیه کرد و حتی بسیاری از رهبران فعلی کومه له امروزی اعلام کردند که حق با مهتدی است و در جناح ناسیونالیسم قرار گرفتند. خواندن و مطالعه متون آن دوران برای هر کمونیست جویای حقیقت ضروری است.

 

اما من این را به هلمت احمدیان و رهبری کومه له میگویم. اگر انقلابیگری و پراتیک کمونیستی ماندن در اردوگاه حصار کشیده و زندگی بین شکاف حکومت های مرتجع منطقه است، این انقلابیگری و کمونیسم پیشکش شما. این عین سنت ناسیونالیسم است. اگر خارج کردن رهبری تشکیلات از منطقه کردستان عراق که شدیدا برای رهبری کومه له نا امن بود عملی پاسیفیستی بود اتفاقا بخش زیادی از آنهایی که امروز در رهبری کومه له و حزب کمونیست ایران هستند و از جمله آقای احمدیان از زمره این پاسیفیست ها هستند و بودند. بنابراین باید نتیجه این بحثهای غیر سیاسی را در جای دیگر جستجو کرد. در چرخش رهبری کومه له به طرف راست و مام جلال و مه لا بختیار. بی جهت نبود که رهبری کومه له در آن دوران دنبال “دوستان حال و آینده” خود نه در بین اپوزیسیون کمونیست بلکه در بین ناسیونالیستها و طالبانى و بارزانى در در کردستان عراق بود.

 

باید اشاره کنیم با توجه به آثار و ادبیاتی که حزب کمونیست ایران در طول بیست سال اخیر منتشر کرده است و با مراجعه به همان اثار، منجمله برنامه جدید حزب کمونیست ایران که در سال ۱۳۷۶ شمسی با تجدید نظر در برنامه ی سابق صورت گرفته و با مراجعه به کنگره های حزب کمونیست ایران و کومه له بعد از سال ۹۱ ، تا امروز اتفاقا این خط ناسیونالیسم کرد و شبه سوسیال دمکراسی است که در رهبری کومه له صاحب سبک و سیاق است و چپ و کمونیست در این دوران کوچکترین نفوذی در رهبری این حزب نداشته است. ترویج ایده های کائوتسکی و تلاش برای درست نشان دادن این ایده ها از جانب رهبری این حزب، در سایت های جانبی وابسته به این حزب نشان از متد به غایت اپورتونیستی این جریان علیه لنینیسم و کمونیسم کارگری منصور حکمت است. بی توجهی به قدرت سیاسی و مبارزه کمونیستی و تلاش برای همبستگی ملی با احزاب کرد مرتجع چه در اپوزیسیون و چه احزاب حاکم در کردستان عراق، و اعلام وفاداری به دمکراسی که به قول منصور حکمت درک بورژوایی از آزادی است، نشان از بی ربطی این جریان به مارکسیسم و طبقه کارگر است.

 

تلاش برای صنعتی کردن کردستان و انتقاد از جمهوری اسلامی به خاطر بی توجهی به منطقه توریست پذیر کردستان و عدم سرمایه گذاری سرمایه داران در این منطقه از آرمان های بورژوازی رانده شده از قدرت است که کومه له امروز به نماینده این آرمان ها در کردستان تبدیل شده و در این راستا قدم بر می دارد.

 

دشمنی با کمونیسم کارگری منصور حکمت و کمونیسم کارگری در کردستان عراق و دوستی با اتحادیه میهنی و حزب زحمتکشان کردستان عراق و دیگر احزاب حاکم در این منطقه، که به دلیل رنگارنگی شان مردم آنها را “لیست سالاد” می نامیدند نشان از بی ربطی کومه له به چپ و کمونیست در کردستان عراق است.

 

توجیه سرکوبگری و جنگ طلبی جریان عشیره اى اتحادیه میهنی و موضع به شدت ریاکارانه کومه له در مورد اعتراضات اخیر در کردستان عراق و ایستادن در کنار اتحادیه میهنی و حزب دمکرات کردستان ملا مصطفی بارزانی نشان از اوج راست روی کومه له است.

 

جایگاه پراتیک نزد کومه له

 نزد کومه له پراتیک یعنی کار سخت طاقت فرسای تشکیلاتی بدون توجه به جایگاه این کار. کسانی که در اردوگاه کومه له شدیدا مشغول خود بوده و مطالعه و آموزش مارکسیسم را خرده بورژوایی و روشنفکری قلمداد می کردند، در رهبری کومه له قرار می گرفتند و به عنوان رهبر پرستش می شدند. این سنت پوسیده ناسیونالیسم کرد است که انقلابی گری را در جنب و جوش تشکیلاتی آن هم نه جنب و جوش سیاسی و فعالیت در بین کارگران در محیط کار، بلکه جنب و جوش در مورد فعالیت های روتین تشکیلاتی و نظامیگری مفرط بدون در نظر داشتن تناسب قوا و آمادگی شرایط جامعه برای دست بردن به عملیات نظامی یا مسلحانه میبیند. این تحلیل های مضحک ناسیونالیستی البته در دنیاى واقعى پوچ است. کومه له حتى حق ندارد آنطرف مرز برود تا چه رسد به عملیات نظامى. ارزش مصرف تحلیل ناسیونالیستى براى حمله به کمونیسم و تعریف اشتراک با ناسیونالیستها است. 

 

به نظر من مباحثی که کمونیسم کارگری در آن دوران مطرح نمود از هر لحاظ مارکسیستی و اصولی و بجا بود. بحث های تئوریک و سیاسی کمونیسم کارگری که توسط منصور حکمت ارائه شد٬ منابع غنی و تئوریک مارکسیستی هستند که دفاع از آنها وظیفه هر کمونیستى است. تا به کومه له و آینده اش مربوط میشود٬ بحث گرایشات و سرنوشت آنها امروز از روز روشن تر است و تکرار اراجیف ناسیونالیستى بیست سال پیش مهتدى دیگر زیادى نخ نما است. شما دارید به روش خودتان میگوئید روى خط عبدالله مهتدى قوم پرست رفته اید و راهى را ادامه میدهید که او آغاز کرد.

 

در مورد حزب و قدرت سیاسی من تنها به این نکته اشاره می کنم که حزبی که به فکر قدرت سیاسی نباشد و بخواهد از طریق اکثریت به قدرت برسد نمی تواند حزب کمونیستی باشد و تاریخ انترناسیونال اول و دوم و تاریخ بلشویسم این را به روشنی نشان می دهد که کمونیست های پراتیک همواره تلاش داشته اند از طریق تاکتیک و استراتژی انقلابی اکثریت را با خود همراه کنند نه در فکر بسیج اکثریت مردم و تلاش برای اقناع آنها به دمکراسی و پارلمان باشند. این تنها کمونیست های سابق و بورژواهاى جدید هستند که زیر نام تلاش برای جذب اکثریت طبقه کارگر نتیجه گیریهای بورژوایی میگیرند و به دامان بورژوازی می خزند. بی جهت نیست که رهبری این حزب در جلسات آموزشی اعلام میکرد که اگر لنین بیشتر دقت می کرد قدرت را نمی گرفت و با بورژوازی تا مرحله ی بهتری سازش می کرد. آنها به این شکل لنین را محکوم به تندروی سیاسی می کنند و اعلام می کنند که مارکسیست هستند و به نظریات لنین وفادارند! اما باید اشاره کنم که این جریان را نباید به هیچ وجه مارکسیست خواند و این پوئن را به این جریان داد. این حزب اساسا در بستر جنبش ناسیونالیستى کار میکند٬ فوقش جناح چپ آنست.

 

در اینجا من به مواضع اتحاد سوسیالیست کارگری کمتر اشاره کرده ام زیرا معتقدم که مواضع اتحاد سوسیالیست کارگری و کومه له علیرغم اختلافات جزئی که ممکن است موجود باشد از لحاظ سیاسی و جایگاه طبقاتی در یک بستر قرار دارند. در زمینه اتحاد سوسیالیست کارگری شما را به خواندن مقاله “متدولوژی رفرمیستی زیر نام سوسیالیسم کارگری” در وبلاگ شخصی ام دعوت میکنم.

 

جا دارد در اینجا به مقالاتی که در نقد مقاله هلمت احمدیان منتشر شده و متدی که بیشتر این دوستان به کار بردند اشاره کنم. متاسفانه در بین برخی از رفقای صفوف کمونیسم کارگری هنوز این توهم وجود دارد که میتوان با فشار و تعارف کومه له را چپ کرد یا تحت منگنه گذاشت تا چپ بماند. برخی از این رفقا در این مقالات به یک سری مسائل واقعی و درست اشاره می کنند و روی یک سری مسائل به درست انگشت می گذارند. اما زمانی که به نتیجه گیری میرسند یک سری انتظارات بیجا از رهبری کومه له دارند که اساسا نشان از توهم به کومه له یا نزدیکی این جریانات به کومه له است. این جریان به طور واقعی پتانسیل جذب و پرورش هر نیرویی به جز نیروی کمونیست را در خود دارد و بویژه نسبت به نیروی کمونیست کارگرى از ناسیونالیستها بیشتر آلرژی دارد. به همین خاطر توصیه من به این دوستان این است که این توهمات را کنار گذاشته و به کومه له نه به عنوان یک نیروی کمونیست بلکه به مثابه یک جریان ناسیونالیست چپ بنگرید. جریانى که به در درجه که علیه کمونیسم کارگرى است به همان درجه از ناسیونالیسم تمجید میکند. تمجید اینها از عشیره هاى اتحادیه میهنی و بارزانى و زبان “انقلابى” شان علیه کمونیسم کارگرى٬ نشان میدهد لنگر سیاسى شان را کجا انداخته اند.

 

آقاى احمدیان٬ پز کمونیستی گرفتن شما فایده اش اینبود که اگر دیروز با عبارات ایرج آذرین حرف میزدید و علیه کمونیسم کارگرى میگفتید٬ امروز همان کار را با عبارات عبدالله مهتدى میکنید. *