بی ربطی کشمکش در فرقه مدرسی( حکمتیست)به انقلاب وسوسیالیسم

مقدمه:
اخیرا عده ای در حزب کورش مدرسی در فکر این افتاده اند که حتی المقدوراز پاشیده شدن  این فرقه جلوگیری کنند.  این ناصحان “سوسیالیسم فقط کارگری” میخواهند با هر چسب وسیریشی که در دست دارند این فرقه را هر جور شده بهم بچسبانند. یکی نصیحت میکند که درست نیست که به جان هم افتاده اید. دیگری میگوید بیایید یک کنگره بگذاریم وسعی کنیم مثل قبل بهم بچسبیم ،و بالاخره آن یکی میگوید: ما یک آبرویی نزد انقلاب وکمونیستها داشتیم. بیایید اختلافها را به کناری بگذاریم ویا احیانا زیر فرش خانه هایمان قایم کنیم واین بار با صدای بلند از لای پنجره خانه هایمان مثل ۸ سال گذشته  فقط از کارگران خالص حمایت کنیم و از آنها بخواهیم فقط مارا نماینده واقعی خود بدانند وموقعی که ” انقلاب فقط کارگری” رسید مارا رهبر خود بدانند، ما تنها امید کارگران وکمونیستها هستیم.

واقیت چیست:
واقعیت این است که از زمانی که کورش مدرسی اعلام کرد  که دیگر انقلابی در کار نیست ، بورژوازی دست بالا دارد، کارگر باید فعلا به کلاهش بچسبد، دولت در ایران اسلامی دارد استحاله در سرمایه داری میشود، به خانه هایتان برگردید وغیره ، وبا این شعارها از کنگره فرار کردند وبقول خودشان حمید تقوایی قرار بود در کنگره بسرشان کلاه بوقی نصب کند، این جناح از حزب کمونیست کارگری دیگر ربطی به انقلاب وسوسیالیسم نداشت وفقط اسم سوسیالیسم ومنصور حکمت را یدک میکشید.
 دنیای اطلاعات ، اینترنت ،فیس بوک وغیره دیگر هیچ چیز را مخفی نگاه نمیدارد. دیگر نمیتوان پشت شعارهای انقلابی دراز مدت قایم شد. اگر ۴۰ تا ۸۰ سال طول کشید که استالین ومائو معلوم شود که به سوسیالیسم وانقلاب ربطی ندارند. وتقریبا همین مدت زمان طول کشید که حزب توده  به ” راه توده” تبدیل شود، فقط ۴ تا ۸ سال طول کسید که حزب حکمتیست به ” راه کارگر” تبدیل شود. تازه این زمانی بود که هنوز فیس بوک وتوئتر در دسترس کمونیستها نبود.امروزه وچه بسا فردا این پروسه ممکن است کمتر از ۸ روز ویا ۸ ساعت طول بکشد.
طنز تاریخ:
اگر جدایی فرقه مدرسی از حزب کمونیست کارگری واخته وخنثی کردن نیمی از فعالین جنبش کمونیست کارگری وحزبش یک تراژدی در آن زمان محسوب میشد. فروپاشی امروز فرقه مدرسی یک طنز محسوب میگردد. این فرقه خیلی وقت بود که دست از مبارزه وانقلاب وسوسیالیسم کشیده بود. اینان خیلی وقت بود که شعار خانه نشینی را ارایه داده بودند. بود ونبود این فرقه دیگر ربطی به جنبش کارگری وانقلاب نداشته.
نمیتوان با نام منصور حکمت  وحکمتیست دنباله روی خط ” راه کارگر” بود.
نمیتوان به نام منصور حکمت خانه نشین شد.
نمیتوان با نام منصور حکمت ومارکس انقلاب میلیونی مردم برای سرنگونی حکومت اسلامی را مسخره کرد.
نمیتوان بنام منصور حکمت  مردم را از سوسیالیسم رم داد و بورژوازی را دست بالا گرفت.

واقعیت وشفا فیت – درد بینایی کورش وکناره گیری از رهبری
یکی ازخصوصیات کمونیستها وسازمانهای کمونیستی خصلت شفافیت مواضع وعمکرد آنان است.
بعد از جنبش انقلابی مردم ایران در سال ۸۸ که میرفت حکومت اسلامی را به زیر بکشد، در تمام این دوران فرقه حکمتیست وکورش مدرسی این انقلاب وجنبش انقلابی را نادیده گرفتند وتا توانستند مسخره اش کردند. اما واقعیتها آن چنان برجسته بود که دیگر نمیشد این انقلاب را نادیده گرفت ودر خانه نشست. بدین منظور جناحی از فرقه حکمتیست متوجه شد که باید تادیر نشده تغییر ریل داد. بدین منظور به بهانه اینکه کورش مدرسی از درد چشم رنج میبرد اورا از رهبری فرقه کنار کشیدند. این کنار کشی اجباری از حزب گویا بخاطر راست بینی بیش از حد کورش بود تا کم بینی.
 منصور حکمت ولنین تا روز آخر زندگی در تخت بیمارستان هرگز از رهبری کنار نرفتند. اما آخر ممکن است کسی مدعی شود که حکمتیستها خیلی مدرنترو فروتن تر از حکمت ولنین هستند .
 اما انقلاب تونس ومصر آغاز شد. کورش مدرسی یکبار دیگر بینایی اش را کاملا بدست آوردواز طریق تلویزیون ومیدیا برای انقلاب ومردم مصر وخاورمیانه تبریکات وشادباش ها فرستاد. وخیلی هم نگاهش به این انقلابات از دید ” چپ” بود . معلوم شد که جناب کورش ما فقط نسبت به انقلاب ایران دیدش  بسیار راست ، آب سیاهی،سبز وضعیف است .
 در انقلاب مصر دیدش بسیار وسیع ،دوربین و ” خیلی چپ بین هم ” بود.معلوم شد کسی که هم دوربین ، هم راست بین، هم چپ بین است ،هیچ عارضه جدی چشمی ندارد. واین کناره گیری از رهبری را میتوان همه چیز نام نهاد به جزء درد چشم پزشکی. میتوان حداقل گفت که عدم شفافیت دیدگاهی کل رهبری فرقه.
 اما دیگر نمیشود واقعیتها را یکی پس از دیگری در دنیا وایران نادیده گرفت وخودرا از خانواده حکمت  ومارکس دانست. دیر یا زود بایستی این فروپاشی صورت میگرفت وگرفت وخوشبختانه این فروپاشی ربطی به جنبش انقلابی وکمونیستی ندارد. یک فرقه ای دارد از هم میپاشد. بود نبودش ربطی به مردم وکارگر وانقلاب ندارد.
سخنی با هوادان واعضای فرقه مدرسی:
در میان اعضای این جریان هنوز افرادی پیدا میشوند که دلشان برای انقلاب وسوسیالیسم میتپد. باید دست این انقلابیون را فشرد واینان را از این ورطه ورشکستگی سیاسی که رهبران این فرقه در ۸ سال اخیر در خودشان فروبرده بودند نجات داد. باید به این عناصر انقلابی اطمینان داد که از امام زاده مدرسی وهمپالگیهایشان حاجتی در کار نیست. وضعشان از این هم که هست بدتر خواهد شد. تا دیر نشده از این فرقه فاصله بگیرید وبا انقلاب ومردم وسوسیالیسم همراه شوند.
 در خاتمه باید به محفل علی جوادی تبریک گفت، زیرا زمانیکه این محفل هنوز در رهبری حزب کمونیست کارگری بود  وبیش از ۹۹% مواضع حزب را قبول داشت با کورش مخفیانه در تماس بود که جذب فرقه آنان بشود. به الحمدالله کورش دست رد به تقاضایشان گذاشت. واین محفل میتواند ” با افتخار” از نبودن در فرقه حکمتیست ودچار بحران شدن فعلا در امان بماند. این خودش یک امتیاز است.این خودش یک ادعای انقلابی است .