قلب کمونیسم کارگری کجا میطپد؟( متن سخنرانى از منصور حکمت )

توضیح:
متنی را که میخوانید از روی نوار سخنرانی منصور حکمت در جلسه گفت و شنود با رهبری حزب کمونیست کارگری، در گوتنبرگ سوئد، مارس سال ۲۰۰۰، پیاده و ادیت و برای انتشار تنظیم شده است. من فقط آنجائی که نقل جملات به ترتیبی که در بحث شفاهی، درک جملات را سخت میکند، جابجائیهائی انجام داده ام و در مواردی کلمه و یا کلماتی را که معمولا در سخنان شفاهی ذکر نمیشوند را در داخل پرانتز اضافه کرده ام. کلمات و جملاتی را که زیر آنها خط تاکید کشیده ام، با برداشت من، در خود سخنرانی با تاکید بیان شده اند.  فایل صوتی این سخنرانی در سایت آرشیو آثار منصور حکمت و دراین آدرس قابل دسترسی است:
http://hekmat.public-archive.net/audio/4033.smil

ایرج فرزاد    
۱۷ ژوئیه ۲۰۰۷

قلب کمونیسم کارگری کجا میطپد؟
(متن سخنرانی منصور حکمت در جلسه گفت و شنود شهر گوتنبرگ، مارس ۲۰۰۰)

رفقا و دوستان!
منهم به سهم خود به شما خوش آمد میگویم دوستان عزیز. من هم میخواهم چند کلمه ای راجع به حزب کمونیست کارگری با شما صحبت کنم.  اول از سوالی که چند روز پیش  رادیو بی بی سی در برنامه : " پای صحبت اهل نظر" از من کرد، شروع میکنم. و سوال این بود حالا که جناح دو خرداد لااقل اکثریت کرسیهای مجلس را بدست آورده، آیا حزب کمونیست کارگری هنوز میخواهد به فعالیت اش ادامه بدهد یا نه؟
در طول تاریخ  تفکر بشر فلاسفه سعی کرده اند معنی زندگی را توضیح بدهند. اگر در یونان باستان هنوز به این معانی پرداخته نشده است، اما اکنون وقتی شما میتوانید روی اینترنت با فلاسفه مختلف پلمیک بکنید، همه اش بحث بر سر زندگی بشر است و ما با این سوال بی بی سی به نظر خودم، معنی زندگیمان را دریافتیم. واقعا حالا که "جمیله کدیور" توی مجلس است، مارکس و انگلس میتوانند آسوده بخوابند، ما میتوانیم تشکیلات را تعطیل کنیم، چون آقای بهزاد نبوی سخنگوی جمهوری اسلامی سی خرداد به بعد، دوباره رفته تو مجلس، وبا خیال راحت میشود امور را به آقای محمد رضا خاتمی اخوی آقای خاتمی سپرد و مطمئن شد که رئیس دایره ایدئولوژیک سپاه پاسداران در سال ۶۲ از آزادی همه ما دفاع خواهد کرد و همه آرمانهایمان را متحقق خواهد ساخت! به نظر من قضیه دقیقا به این برمیگردد که آنها میخواهند کمونیسم را به کجا هول بدهند ، تصورشان از کمونیسم چیست و انتظارشان از ما چیست؟ حالا که آقای خاتمی و خانم کدیور رفته اند توی مجلس، آیا ما به فعالیتمان خاتمه میدهیم یا نه؟ البته "خانبابا تهرانی" ممکن بود بگوید آره! و من همانروز در پاسخ به سوال بی بی سی اینرا گفتم. اما من میخواهم راجع به حزب کمونیست کارگری صحبت کنم و بگویم که چه وقت به کار خودش خاتمه میدهد. (میخواهم به این بپردازم) چرا این حزب هست، چرا وجود دارد، کجا میخواهد برود و چقدر از راه را رفته است؟ ومیخواهم سعی کنم این را بدون اشاره به فرمولبندیهای همیشگی کمونیستی مثل: "مبارزه طبقاتی"، "دیکتاتوری پرولتاریا"،  "بورژوازی و خورده بورژوازی"، "سوسیالیسم در یک کشور"، "گرایش نزولی نرخ سود"، "رویزیونیسم"، بدون (اشاره) به این مقولات میخواهم صحبت کنم. میخواهم چند کلمه ای راجع به اینکه قلب کمونیسم کجا میطپد، حرف بزنم. راجع به مغز کمونیسم هم میشود صحبت کرد، اما قلب کمونیسم کجا میطپد و داستان کمونیسم بر سر چیست و  قلب حزب کمونیست کجاست؟ تاریخچه کمونیسم کارگری و سیاست آنرا میشود بحث کرد، اما قلب این حزب کجاست و معنی زندگی حزب کمونیست کارگری چیست؟  
ببینید، نه من و نه کسانی که اینجا نشسته ایم و نه خیلی از ما که اسم خودمان را کمونیست گذاشته ایم، از روی کتاب و بخاطر فرمولهای قشنگ مارکس و بخاطر فعالیتهای زیبای لنین و بخاطر انسجام نظری این دیدگاه نیست که شب تا صبح بلند میشویم و کاری را انجام میدهیم که میکنیم. به این خاطر نیست. هیچکدام از ما بخاطر کتابهائی که خوانده ایم فعال نشده ایم، و بخاطر کتابهائی که خوانده ایم در صحنه نمانده ایم، هیچکدام ما بخاطر فرمولهائی که شنیدیم توی صحنه نیستیم. بخاطر فرمولهائی که شنیده ایم، پلمیکهائی که کرده ایم، دیدگاههائی را که اخذ کردیم، بخاطر اینها نیست که من لااقل بیست و چند سال است به این کار مشغولم. یک عده از رفقا ( اشاره به ایرج فرزاد در جمع پانل) از انقلاب مشرطیت تا حالا به این کار مشغول اند( خنده حضار). بخاطر اینها نیست که ما هر روز پا میشیم و هر روز از نو دوباره این کار را ادامه میدهیم. این "شغل" ما نیست، یعنی بخاطر این نیست که از  ما کار دیگری  بر نمی آید. بعضی ها ممکن است کار دیگری از آنها برنیاید و این بهترین رشته ای باشد که پیدا کرده اند. ولی باور کنید ما بخاطر این نیست که در بیست سی سال اخیر روز و شبمان را گذاشته ایم، که حزب کمونیست کارگری را ساخته ایم و میخواهیم با آن کار کنیم. این رابطه عمیق تر است. ( این رابطه) ورای فرمولهاست، ورای کتابهاست، ورای شعارها، ورای سیاستها ، ورای جملات قشنگ و بحثهای عمیق علمی است که پشت سرکمونیسم هست. ورای این تاریخ دویست ساله کمونیسم، یک چیز عمیقتر و مستقیم تری معنی زندگی سیاسی ما و معنی زندگی حزب ما  را  تشکیل میدهد. و من میخواهم به آن اشاره کنم.
باور خود سازمان ملل، هر سال ۴۰ میلیون بچه بر اثر بیماریهای قابل پیشگیری میمیرند. ۴۰ میلیون کودک در سال با آمار طبقات حاکمه در جهان از بیماریهای قابل پیشگیری میمیرند. اگر فرض کنیم کوفی عنان نفوذی حزب ماست در سازمان ملل و در این عدد هدفش این بوده که تصویر بدی از سرمایه داری بدهد، با اینحال میتوانیم مطمئن باشیم که بیست میلیون کودک در سال از بیماریهای قابل پیشگیری میمیرند. اینها کودکانی نیستند که در جنگ میمیرند، کودکانی نیستند که در تصادفات کشته میشوند، کسانی نیستند که حین کار و در کارخانه و در کار ساختمانی از بین میروند، اینها کسانی نیستند که به قتل میرسند، اینها کسانی هستند که از بیماریهای قابل پیشگیری که واکسن دارد، میمیرند. و شما بیائید این بیست میلیون را به ۳۶۵ روز و بعد بیست و چهار ساعت و به شصت دقیقه و شصت ثانیه تقسیم کنید، طی همین مدت کوتاهی که من بحثم را شروع کرده ام، حدود پانصد تا شسصد نفرشان مرده اند. یعنی با هر دم و بازدم ما یک