مقالۀ وارده: خمینی، دوخردادی ها، و محتوای مردم سالاری دینی ( مهران ساعدى )

"هنگامی که در نجف برای نکشتن مگسان عبای خویش می چرخاند تا از در بیرون روند".(1)

این تصویری است که یکی از روزنامه های دوخردادی از آیت الله خمینی ارائه می کند. خواننده ای که او را نشناسد ممکن است او را با مادر ترزا یا یک طرفدار دو آتشه ی بی خشونتی و محیط زیست اشتباه بگیرد. اما برای کسی او که او را می شناسد بی درنگ تاریخ سرکوب خونین دهه ی ۶۰ تداعی می شود. آه! این روح الله رئوف که رافت اسلامی اش نصیب مگسان هم شده بود چقدر ساده حکم اعدام حدود ۵۰۰۰ زندانی سیاسی را در تابستان ۶۷ صادر کرد:

"در تمام موارد فوق هر کس در هر مرحله اگر بر سر نفاق باشد حکمش اعدام است سریعا دشمنان اسلام را نابود کنید در مورد رسیدگی به وضع پرونده ها در هر صورت که حکم سریعتر اجرا گردد همان مورد نظر است."(2)

ارزش ۵۰۰۰ انسان کمتر از مگسی بود که روی عبای روح الله نشست! و به واقع هم که چه تعبیر درستی است، آیا نزد او واقعا چنین نبود؟؟

آن چه که هدف این متن است نه قلمفرسایی درباره ی خمینی، که معرفی محتوای مردمسالاری دینی دوخردادی و نهیب زدن به تمام آن هایی است که با بهانه تراشی های فرصت طلبانه ای چون "انتخاب بد در برابر بدتر" به آستان بوسی دوخردادی ها و حکومت اسلامی رفته اند.

سید محمد خاتمی رئیس جمهور اسبق ایران و نفر شماره ی یک دو خرداد در مقاله ای در یک روزنامه ی اصلاح طلب زیر عنوان "امام احیاگر کرامت انسان" می نویسد: "در نظر امام، انسان در متن نظام اسلامی دارای حق آزادی اندیشه، آزادی بیان و نیز حق انتقاد و اعتراض است"(3) او در ادامه به نقل از خمینی می نویسد: نباید ماها گمان کنیم که هر چه می گوئیم و می کنیم کسی را حق اشکال نیست، اشکال و تخطئه، یک هدیه ی الهی است برای رشد انسان ها".(4) و نیز در جای دیگری: "دیکتاتوری در نظام اسلامی نیست و به محض این که حاکم گرفتار دیکتاتوری شود خود به خود معزول است".(5) دروغپردازی درباره ی کرامت انسانی و آیت الله خمینی آن چنان ماهرانه و به شیوه ی سید محمد خاتمی انجام شده است که باورت می شود تا حالا درباره ی خمینی اشتباه کرده ای، حافظه ات را فقط از جهت اطمینان بیشتر به گفته های این سید مهربان درباره ی آن پیر مراد مرور می کنی! اما نه:

"به آنها که از دموکراسی حرف می زنند گوش ندهید. آنها با اسلام مخالفند. می خواهند ملت را از مسیر خودش منحرف کنند. ما قلمهای مسموم آنهایی را که صحبت ملی و دمکراتیک و اینها را می کنند می شکنیم."(6)

خاتمی هشدار می دهد که مبادا این احیای کرامت انسانی توسط آیت الله خمینی را با اومانیسم اشتباه بگیرید: "انسان مداری یا اومانیسم در غرب سبب شده است که غرب با وجود پیشرفت های شگفت انگیز و محیر العقول خود در عرصه های مختلف دچار بحران شدید و ویرانگری شود".(7)

علی ربیعی (مشاور خاتمی در دوران ریاست جمهوری) در مقاله ی دیگری در روزنامه ی هم میهن می نویسد: "در سال های اولیه ی انقلاب هم، هر فرد و هر اندیشه ای نشریه ای داشت و حتی امام (ره) را هم به باد تندترین انتقادات می گرفتند و کسی مانع نمی شد، اما متاسفانه ترورهایی که در مقطعی توسط برخی جریانات سیاسی کجرو رخ داد و پس از آن نیز هشت سال جنگ جامعه را از مسیر طبیعی خود خارج کرد".(8) باز هم شک می کنی، اما یادت می افتد که سری به تاریخ سخنرانی فوق بزنی، اسفند ۵۷، تنها یک ماه بعد از پیروزی انقلاب ۵۷! کسی مانع نمی شد؛ یعنی یا روسری یا توسری و حمله به تظاهرات زنان! یعنی به خاک و خون کشیدن کردستان و ترکمن صحرا، یعنی حمله به دانشگاه، کشتار و تصفیه ی دانشجویان و…

محمد خاتمی درباره ی خمینی می نویسد: "حرمت انسانی در نظر او جایگاهی والا دارد. امام، انسان را در این دنیا کریم می خواهد و کرامت انسان از محورهای اساسی دعوت و آموزش پیامبران است".(9) از این روست که آیت الله خمینی به دلیل جایگاه والای کرامت انسانی می گوید: "این جنایتکارها که در بازداشت هستند متهم نیستند بلکه جرمشان محرض است؛ باید فقط هویت آنها را ثابت کرد و بعد آنها را کشت. اصلاً احتیاج به محاکمه آنها نیست. هیچگونه ترحمی در مورد آنها مورد ندارد. ما معتقدیم که مجرم اصولاً محاکمه ندارد و باید او را کشت."(10)

روزنامه های دوخردادی این روزها پر هستند از تشریح رابطه ی خمینی و مردمسالاری دینی و کرامت انسانی، اما به واقع محتوای این مردمسالاری دینی به اعتراف همین دوخردادی ها چیست؟ آیا تغییری اساسی در اندیشه و رفتار آن ها حاصل شده است یا آن چه که می گویند ادامه ی راه پیر مرادشان در جنایت های ضد بشری است؟

محمد تقی فاضل میبدی (عضو مجمع محققین و مدرسین حوزه ی علمیه ی قم) در یکی از همین مقالات می نویسد: "اینکه در اعلامیه ی حقوق بشر انسان، اعم از مومن و کافر به خداوند، دارای کرامت ذاتی است، با آموزه های دینی؛ بالاخص اسلامی و تفسیری که امام خمینی (ره) از انسان دارد، سازگار نمی باشد".(11) این اعتراف صادقانه مضمون مردمسالاری دینی دوخردادی را نشان می دهد. مشخص می شود که در مردمسالاری دینی، اعدام و سرکوب کافران با کرامت انسانی در تناقض قرار نمی گیرد. خمینی در توضیح المسائل خود می نویسد: "اگر پدر و مادر و جد بچه ی نابالغ کافر باشند آن بچه هم نجس است."(12)

شیخ مهدی کروبی با ژست تمام اپوزیسیون همین مضمون را به صورت مشخص تر و در مورد اعدام و کشتن آدم ها بیان می دارد: "اصلا واقعا کشتن فروهر یعنی چی؟ یک آدمی در انقلاب بوده، انقلابی بوده، مقاوم بوده، مسلما مسلمان هم بوده، ملحد نبوده، از دین هم دم می زده، داستان هایی هم با امام دارد".(13) یعنی اگر کسی انقلابی و مسلمان نباشد، از دین دم نزند، ملحد باشد و با امام داستان هایی نداشته باشد اشکالی در اعدام کردن او نیست! البته واضح است که برای حکومت اسلامی میان فاشیست هایی مثل فروهر که در دو دوره ی پیش از کودتای ۲۸ مرداد و بعد از انقلاب ۵۷، عزم راسخش را در چماقداری و حمله ی وحشیانه و هیستریک به کمونیست
ها به محضر شاهنشاه آریامهر و حکومت اسلامی رسانده بود، با دگراندیشانی که بی خدا هستند و قصد جنگیدن در کنار طبقه ی کارگر را دارند تفاوت زیادی وجود دارد. به واسطه ی همین مسلمانی و عرض ارادت پان ایرانیستی-اسلامی است که اعتمادملی توضیح می دهد امام فروهر را با اسم کوچک داریوش صدا می زد! وای چقدر رمانتیک و پروانه ای!(۱۴) همین خط را می توان در تمام مقالاتی که در روزنامه های دوخردادی به چاپ رسیده اند مشاهده کرد:

محمد تقی فاضل میبدی پس از اختراع ترم «اومانیست های الهی!!» می نویسد:" در تفکر الهی یا اومانیست های الهی، کرامت انسان در این است که انسان تنها خادم خداوند است و همه چیز دیگر مخدوم انسانند. ولی فیلسوفان سکولار کرامت انسان را دراین می دانند که خادم هیچ کس و هیچ چیز، حتی خدا نباشد. اومانیسم واقعی یعنی خدایگان بودن انسان. لهذا امام خمینی (ره) آزادی به مفهوم غربی آن، که مهمترین عنصر کرامت انسان را تشکیل می دهد، نمی پذیرد و آن نوع آزادی مطلوب است که از چارچوب قوانین اسلام خارج نشود".(15) محمد مقدم (عضو مجمع روحانیون مبارز) هم توضیح می دهد که آزادی در اندیشه ی امام از طریق قوانین برخاسته از شریعت اسلام محدود می شود.(۱۶)

در مقاله ی دیگری می خوانیم: "ما آزادی ای که اسلام در آن نباشد نمی خواهیم، ما استقلالی که اسلام در آن نباشد، نمی خواهیم، ما اسلام را می خواهیم و آزادی ای که در پناه اسلام است، استفلالی که در پناه اسلام است ما می خواهیم، ما آزادی و استقلال بی اسلام به چه دردمان می خورد، وقتی که اسلام نباشد، وقتی پیغمبر اسلام مطرح نباشد، وقتی قرآن اسلام مطرح نباشد، هزار تا آزادی باشد، ممالک دیگر هم آزادی دارند ما آن را نمی خواهیم".(17) توجه شود، مقید به اسلام، از چارچوب قوانین اسلامی خارج نشود، یعنی هنوز هم زنان سنگسار شوند، یعنی بتوان همجنس گرایان را اعدام کرد، یعنی ملحدان را به دار آویخت، یعنی اگر در ماه رمضان در خیابان آب خوردی شلاق ات بزنند، یعنی حجاب را به زور به زنان تحمیل کنند، یعنی اگر مشروب خوردی شلاق ات بزنند، یعنی اگر بهایی بودی بتوانند اعدام ات کنند، یعنی اگر با دوست پسر یا دوست دخترت بازداشت شدی شلاق بخوری و…

این است معنی تام و تمام مردمسالاری دینی دوخردادی؛ آیت الله خمینی خود بهتر از هر کس دیگری محتوای حکومت اسلامی (که در مقالات دوخردادی ها همان مردمسالاری دینی است) تشریح می کند: "در انقلابی که در ایران حاصل شد در سرتاسر این مملکت فریاد مردم این بود که ما اسلام می خواهیم. این مردم قیام نکردند که مملکتشان دموکراسی باشد."(18) در عوض حق خواهیم داشت که بین شیخ کروبی و شیخ ری شهری انتخاب کنیم، یعنی اگر خیلی از پائین فشار بیاوری (البته طوری که جر نخوری) و از بالا هم خوب چانه زنی کنی، حتی می توانی ابراهیم یزدی را هم انتخاب کنی! وای آدم خفه می شود از این همه آزادی و مردمسالاری و دموکراسی! اما یک وقت به سرت نزند که دوست پسرت را ببوسی؛ یا مبادا به سرت بزند که مقاله ای در نقد اسلام بنویسی! چون آیت الله خمینی معتقد است: "آزادی به شکل غربی آن ، که موجب تباهی جوانان و دختران و پسران می شود، از نظر اسلام و عقل محکوم است و تبلیغات و مقالات  و سخنرانی ها و کتب و مجلات بر خلاف اسلام و عفت عمومی و مصالح کشور حرام است و بر همه ی ما و همه ی مسلمانان جلوگیری از آن ها واجب است"(19) یک وقت به سرت نزند که در ماه رمضان روزه خواری کنی! دیگر بماند که حق آزادی بیان در انتقاد به حکومت اسلامی، به اسلام، یا کمک به سازمان یابی طبقه ی کارگر! و… مردمسالاری دینی یعنی اعتقاد و التزام عملی به ولایت فقیه:

"لذا هر وقت که می گویند تو ولایت فقیه را قبول داری؟ می گویم آری و می پرسند مطلقه چطور؟ می گویم مطلقه را قبول دارم اما آن جور که امام گفت و عمل کرد، نه آن جور که دیگران برداشت از آن دارند. همان که خودش ۱۰ سال و ۶ ماه چه کار کرد، حکومت کرد"(20) یعنی همان که خود امام گفت و عمل کرد: "مردم باید پند بگیرند از آن مادری که پسرخود را آورد و بدست محاکمه سپرد و آن پسر اعدام شد. این یکی از نمونه های اسلام است و دیگران هم باید همینطور باشند. اولادها و برادرها و فرزندان خودشان را اگر نصیحت نپذیرفتند معرفی کنند تا به مجازات خود برسند…"(21) یعنی ولایت مطلقه از نوع تابستان ۶۷؛ همین خط دفاع از ولایت فقیه را در تمام روزنامه های دوخردادی خواهید دید:

جعفر گلابی در روزنامه ی اعتماد پس از تعریف و تمجید بسیار از آیت الله خمینی توضیح می دهد که "مکتب سیاسی اش در کشور به قوت اجرا می شود" و تمام آن تمجیدات را نثار مکتب سیاسی موجود می کند.(۲۲) دو خردادی ها زیر لوای باز تفسیر خمینی این روزها مشغول اعلام بیعت مجدد با ولایت فقیه هستند. در همان مقاله ی جعفر گلابی در رد مشروطه خواهی و رابطه اش با آیت الله خمینی می خوانیم: "او در دوران نوجوانی سلطه ی مشروطه خواهی را مشاهده کرد که بیش از دیگران نیازمند استبداد ستیزی بود!"(23) آسوده بخواب شیخ فضل الله اگر روح الله مرده است دو خردادی ها زنده اند! البته اعلام بیعت کافی نیست باید نقشی در سرکوب ایفا کرد، برای همین است که مردمسالاری و دموکراسی دینی و دو خردادی یعنی اعتقاد به ولایت مطلقه ی فقیه و حمله به چپ ها.

دو خردادی ها مدام به رقیب خشن و سر موضعشان توضیح می دهند که منظورشان از دموکراسی قائل شدن سهمی برای خودی هاست وگرنه در برابر غیر خودی ها آن
ها به عنوان شاگردان خمینی کببیر محکم ایستاده اند: "یکی دیگر از نقاط آسیب پذیر انقلاب به تعبیر امام نفوذ غیرخودی ها بود".(24) دو خردادی ها این موضوع را با صراحت بیشتری و تحت عنوان تحزب اسلامی تئوریزه کرده اند: "از اول عالم تا حال، دو حزب بوده است: یکی حزب الهی و یکی حزب غیر الهی و شیطانی و آثار هر یک هم جدا بوده و …"(25) آن ها همچنین تاکید می کنند که در میان احزاب الهی می توان تکثر داشت: "اگر گروه ها مختلف باشند، ولی در امور عقیدتی و در اصول عقاید اسلامی تفاهم داشته باشند، آسیب نمی بینند. درگیری در اختلاف آرا و عقاید است. شما باید کوشش کنید با گروه های دیگری که مسلمان هستند و استقلال و آزادی و جمهوری اسلامی را می خواهند تفاهم داشته باشید".(26) اصلاح طلبان به پیروی از آیت الله خمینی اعلام می دارند که با تکثر احزاب الهی که در چارچوب قوانین شریعت اسلام و حکومت اسلامی فعالیت کنند مشکلی ندارند اما با فعالیت احزاب مضر و شیطانی (هر حزبی که در دایره ی قوانین متحجر اسلامی حاضر به فعالیت نباشد) مخالف هستند.(۲۷)

تمام این انتقادات البته از منظر دو خردادی ها انتقادات جاهلانی است که محتوای عمیق مردمسالاری دینی را نفهمیده اند: "شعار و مقوله ی مردمسالاری دینی گرچه به سادگی منسوب به امام می گردد و شاید همگان سریع می فهمند که امام بنیان گذار آن در عصر ماست، اما شاید جز نادر افراد نخبه کسی به معنا و محتوای آن پی نبرده است یا نیندیشیده است".(28) ممکن است ما نخبه نباشیم، اما برای فهم محتوای مردمسالاری دینی نیازی به رجوع به چماقداران دیروز و فیلسوفان امروز نداریم، ما محتوای مردمسالاری دینی را با سرکوب ۲۸ ساله ی زنان، کارگران و دانشجویان، با اعدام ها و شکنجه های دهه ی ۶۰، با تابستان سیاه ۶۷، با سرکوب بهائیان، با به خاک و خون کشیدن کردستان و ترکمن صحرا، با سنگسارها و شلاق ها، با قتل های زنجیره ای و… بهتر از هر فاشیست دو خردادی درک کرده ایم.

این روزها نظرات اومانیسم الهی!! آیت الله خمینی را در مورد هر چیزی می توانید در روزنامه های دو خردادی بخوانید، از جمله می توان به نوشته های فمینیست های اسلامی و فمینیست های مسلمان (خواهیم دید که با هم فرق دارند!!) در این روزنامه ها اشاره کرد، آن ها هم خواسته اند بگویند امام یک فمینیست بود! آن ها از این می گویند که خمینی زینب و فاطمه را به عنوان الگوی زنان ایرانی ارائه کرد و تاکید کرد زنان مسلمان می توانند ضمن رعایت قوانین و قواعد اسلامی در اجتماع حضوری موثر و تعیین کننده داشته باشند.(۲۹) و البته خودشان هم می نویسند که از نظر خمینی مهم ترین وظیفه و نقش زن در اجتماع مادر بودن او است. در واقع از منظر فمینیست های مسلمان و اسلامی که دنبالچه ی جریان دو خرداد محسوب می شوند مردان باید از دامن زنان به معراج شلیک شوند و نقش زن فقط در دامن اش خلاصه می شود. نکته ی جالب این جاست که خود این مقالات بهتر از هر سند دیگری ماهیت نگاه خمینی به زنان را افشا می کند:

در مورد واکنش او درباره ی حق رای زنان و حضور زنان در مجلس در سال ۱۳۴۳ در یکی از همین مقالات می خوانیم: "این مملکت مترقی! چه می گویی؟ چه می گوئید شماها؟ مگر با الفاظ می شود؟ مگر با چهارتا زن فرستادن مجلس حاصل می شود؟ مگر مردها تا حالا بودند ترقی برای شما درست کردند تا زن هایتان ترقی؟ ما می گوئیم این ها را فرستادن در این مراکز جز فساد چیزی نیست… ما با ترقی زنان مخالف نیستیم، با این فحشا مخالفیم، با این کارهای غلط مخالفیم".(30)

درباره ی زن ستیزی حکومت اسلامی مطالب بسیاری نوشته شده است، که در این جا فرصت پرداختن به آن وجود ندارد. سوالی که در این جا باید به آن پاسخ داد این است که چطور این همه دروغگویی ممکن می شود. مسلما بخشی از این گستاخی ها به دلیل عقب نشینی و مماشات فعالین جنبش زنان در کمپین یک میلیون امضا امکان پذیر شده است. کسانی که از این سرمست اند که صانعی تائیدشان کرده یا رفسنجانی می خواهد به آن ها کمک کند.  نوشین احمدی خراسانی در توصیف تلاش های فعالان کمپین یک میلیون امضا می نویسد:

"این نسل جدید از فمینیسم (البته لزوما نمی‎توان آن را فقط با معیار هرم سنی تقسیم‎بندی کرد هرچند بدنه‎ی اصلی آن را جوانان زیر ۳۰ سال تشکیل می‎دهند) را شاید بتوان ”فمینیسم عامه‎ی مسلمان“ نامید که با ”اسلام ایدئولوژیک“ در ماهیت، و با ”اسلام دارای قدرت“ در روش و خواسته‎ها، متفاوت است. هم‎چنین به این معنا غیراسلامی نیست که برای اسلام و مسلمانی تعیین و تکلیف کند. به‎هرحال این فمینیسم متفاوت از فمینیسمی است که با ایدئولوژی اسلام‎ هویت می‎گرفت یا از آن ارتزاق می‎‎کرد و از قدرت دولتی آن، مشروعیت می‎گرفت، یعنی این فمینیسم با ایدئولوژی و مذهب هویت نمی‎یابد و از آن ارتزاق نمی‎کند و البته به اسلام هم واکنش ندارد چون مشکلات‎اش را به آن ارتباط نمی‎دهد و به آن به‎چشم دشمن نگاه نمی‎کند، بلکه به زبان ساده: با آن زندگی می‎کند و بخشی از زندگی روزمره‎اش است. زیرا چه بخواهد و نخواهد در زندگی روزمره‎اش وجود دارد. در نتیجه می‎تواند آن را مانند بقیه‎ی چیزهایی که در زندگی روزمره‎اش وجود دارد به سهولت با شرایط‎ زیست خود، منطبق و تغییر ‎دهد (و برای این‎کار نیاز به مشروعیت از بالا ندارد)، بدون این‎ که آن را طرد کند یا دلهره‎ای از ”بی‎هویتی“ یا ”طردشدگی“ یا ترس و دغدغه‎ی "قطع وابستگی" از ایدئولوژی خود
(چه ایدئولوژی "چپ" یا ایدئولوژی "اسلام" یا هر چیز دیگر) باشد."(31)

 همزمان با انتشار این مقالات در روزنامه های دو خردادی در سابت رسمی کمپین یک میلیون امضا می خوانیم:

"هدف کمپین یک میلیون امضا ، هدفی مشخص و شفاف برای بازنگری و تغییر قوانین تبعیض آمیز میان زنان و مردان ایرانی است. و حمایت روشنفکران حتی در عرصه بین المللی مهرتائیدی بر منطق روشن آن است. مسلما درک این هدف برای ۴٫۵ میلیون عضو نیروی مقاومت بسیج خواهران نیز نباید از جامعه ما مستثنی باشد. اما واکنش این نیرو حاکی از عدم درک صحیح آنان از فعالیت کمپین یک میلیون امضا است. به راه اندازی کمپین یک میلیون امضا در جهت رسیدن به قوانین عادلانه میان زن و مرد ، نه تنها به نفع زنان جامعه اعم از بسیجی و غیر بسیجی است ، بلکه گامی به سوی پیشرفت فرهنگ و اصلاح آن برای بهبود روابط میان زن و مرد و استحکام چارچوب خانواده نیز میباشد."(32)

 در جای دیگری در همین نوشته در مورد حجاب می خوانیم: "حجاب؟! همه ما با شروع سال جدید شاهد اجرای طرح ارتقای امنیت ملی به یاری نیروی انتظامی در جهت تحقق این خواسته هستیم. یقینا در خواست مجدد قانون یا کاری از دولت که در حال اجرای آن است کاملا بیهوده و اتلاف وقت و نیرو است."(33)

و یا در جای دیگری می خوانیم: "کدام یک از مطالبات این کمپین در جهت ضدیت با حکومت موجود یا دین رسمی کشور است که خواهران نگران اصلاح آن می باشند؟!…. ای کاش خواهران بسیجی فعال و غیر فعال لحظه ای تامل کنند و آنها نیز برای احقاق حقوق اولیه و مسلم خود به عنوان یک بانوی ایرانی به کمپین یک میلیون امضا بپیوندند. ما هم منتظریم…"(34)

کمپینی ها نه فقط در این نوشته بلکه در نوشته های بسیاری اعلام کرده اند که هیچ مخالفتی با حکومت اسلامی و اسلام ندارند و این دو را زن ستیز محسوب نمی کنند، بارها بیعت خود را اعلام کرده اند و در این نوشته هم علنا اعلام می کنند که حاضرند در کنار خواهران بسیجی با بی حجابی مقابله کنند، به گونه ای که اگر  طرح ارتقای امنیت ملی به یاری نیروی انتظامی! اجرا نمی شد حتما از دولت می خواستند که اقدامی مشابه در این راستا انجام دهد.

این روزها دو خردادی ها در روزنامه هاشان مدام تاکید می کنند که اکیدا مخالف جدایی دین از سیاست هستند، از آن جمله مسعود سلطانی فر (عضو شورای مرکزی حزب اعتماد ملی) می نویسد: "امام خمینی توانست با ترکیب اخلاق و عرفان در سیاست و مدیریت و دمیدن روح تواضع و مردمداری در ارکان ریاست و حکومت چهره ای بی بدیل از حکومت مردمی و دینی پدید آورده و ثابت کرد که می توان دین را به گونه ای درست تفسیر کرد که فقه آن فلسفه ی عملی زندگی بشر و احکام وقوانین آن راهگشای بن بست های اجتماعی و اقتصادی شده و…"(35)

تلاش دو خردادی ها برای ارائه ی تصویری رئوف از خمینی واقعا ستودنی است! از چاپ مقاله ای از زهرا مصطفوی (دختر خمینی) که در آن از خوبی ها و مهربانی هایش گفته و تاکید کرده، "دوست نمی داشتی تو را بستایند"(36)، و می خواهد فراموش کنیم جلسات هیات دولت و سران حکومتی را که در صف می ایستادند و به نوبت دست مبارک را می بوسیدند؛ تا اظهار نظر جالب توجه شیخ مهدی کروبی: "نسل جدید عده ی از آنان و نسل غیر جدید هم که خیلی اطلاعاتی از امام ندارند یک جوری خیال می کنند که امام خیلی خشن بود، امام چنین و چنان بوده، خیلی تند و تیز بوده، امام یک آدم قاطع، انقلابی ،قرص و محکم اما کاملا چارچوب دار بود، با ضوابط دقیق دینی و اسلامی بر اساس احساس عمل نمی کرده"(37) آیا نسل جدید خیال پردازی می کند؟ مراجعه به گفتار خمینی بهترین راه حل است:

"یوم الله واقعی روزی است که امیرالمومنین علیه سلام شمشیرش را کشید و خوارج را از اول تا به آخر درو کرد و تا به آخر کشت. ایام الله روزهایی است که خداوند تبارک و تعالی یک زلزله ای وارد می کند، یک سیلی را وارد می کند، یک طوفانی وارد می کند، به این مردم شلاق میزند که آدم بشوید. امیرالمومنین اگر بنا بود مسامحه کند شمشیر نمی کشید تا ۷۰۰ نفر را یکدفعه بکشد. در حبسهای ما هم بیشتر این اشخاص هستند که مفسدند. اگر ما اینها را نکشیم هر یکیشان که بیرون برود آدم میکشد. اصلاً آدم نمیشوند اینها… شما آقایان علما چرا فقط سراغ احکام نماز و روزه می روید؟ چرا هی آیات رحمت را در قرآن می خوانید و آیات قتال را نمی خوانید؟ قرآن می گوید بکشید، بزنید و حبس کنید. چرا فقط شما همانطرفش را گرفته اید که صحبت از رحمت می کند؟ رحمت مخالفت با خدا است… محراب یعنی محل حرب یعنی مکان جنگ. از محرابها باید جنگ پیدا شود. چنانکه بیشتر جنگهای اسلام از محرابها پیدا می شد. پیغمبر شمشیر داشت تا آدم بکشد. ائمه ما همگی چندی نظامی بودند. همگی جنگی بودند. شمشیر میکشیدند آدم می کشتند… ما خلیفه می خواهیم که دست ببرد و حد بزند و رجم کند. همانطور که رسول الله دست می برید، حد می برید، رجم می کرد و همانطور که یهود بنی قریظه را چون جماعتی ناراضی بودند قتل عام کرد. اگر رسول الله فرمان داد که فلان محل را بگیرید، فلان خانه را آتش بزنید، فلان طایفه را از بین ببرید، حکم به عدل نموده است… زندگی بشر را با قصاص تامین کرد، زیرا حیات توده زیر این قتل قصاصی خوابیده است. با چند سال زندان کار درست نمی شود. این عواطف کودکانه را کنار بگذارید."(38)

 البته ما در این نکته با کروبی هم نظریم که خمینی احساسی عم