شاعر سرودی همیشه زنده!بمناسبت صد و بیست و چهارمین سالگرد مرگ کارگر انقلابی وشاعر “انترناسیونال”-اوژن پوتیر

۸ نوامبر امسال، صدوبیست و چهارمین سالگرد مرگ اوژن پوتیر، کارگرانقلابی فرانسوی, عضو رهبری کمون پاریس و سراینده شعر همیشه زنده “انترناسیونال”است. کمون پاریس نخستین تلاش طبقه کارگر برای کسب قدرت سیاسی است. شعر انترناسیونال به سرود کارگران آگاه در تمامی کشورها بدل گشته است
 
این شعر به تمامی زبانها ـ اعم از اروپائی و غیراروپائی ـ ترجمه شده است. اوژن پوتیر، سرود انترناسیونال را در سال ۱۸۷۱ و بعد از شکست کمون پاریس و در تبعید خلق نمود. وقتی دست سرنوشت، یک کارگر آگاه را به نقطه ای از جهان پرتاب میکند که او خود را در آنجا بیگانه، ناآشنا به زبان، بدون دوست، دور از کشور خود مییابد، او میتواند با ترنم آشنای “انترناسیونال” رفقا و دوستانش را پیدا کند.
سرود انترناسیونال بزودی به اکثر زبانهای زنده دنیا ترجمه شد و به سرود آزادی پرولتاریا تبدیل گشت. آوژن پوتیر با این سرود برای همیشه به تاریخ پیوست.
 
پوتیه در ۴ اکتبر ۱۸۱۶ در پاریس در خانواده ای فقیر تولد یافت و تمامی عمر پر افتخارش را در فقر گذراند. ۱۴ ساله بود که نخستین ترانه اش را سرود و بر آن عنوان “زنده باد آزادی!” نهاد. او نخست بعنوان کارگر بسته بندی و سپس قالب ریز کارگاه، قوت لایموتش را تامین میکرد.بسال ۱۸۴۸در سن ۳۲ سالگی  بمثابه یک سریاز در سنگر نبرد عظیم کارگران علیه بورژوازی قرار گرفت.
فعالیت هنری پوتیه از سال ۱۸۴۰ شروع شد. شعر را ابزاری برای بردن آگاهی بمیان طبقه کارگر نمود.کارگران را به اتحاد فراخواند و بورژوازی و حکومت بورژوائی فرانسه را بزیر شلاق کشاند.
در روزهای کمون پاریس (۱۸۷۱)، پوتیه به عضویت کمون انتخاب شد. از ۳۶۰۰ رای، ۳۳۵۲ رای نصیب وی گشت. او در فعالیتهای نخستین حکومت پرولتری شرکت جست.
سقوط کمون پاریس ، پوتیه را مجبور کرد به انگلستان بگریزد و سپس به آمریکا برود. او شعر مشهور انترناسیونال را در ژوئن ۱۸۷۱، فردای شکست خونین ماه مه، سروده است.
کمون درهم شکسته شد اما شعر انترناسیونال پوتیه، ایده های کمون را در سراسر جهان اشاعه داد و این این ایده ها امروز در قرن بیست و یکم زنده تر از هر زمان دیگر در اهتزاز است.
در سال ۱۸۷۶، پوتیه در تبعید ،شعر “از کارگران آمریکا به کارگران فرانسه” را سرود. پوتیه در این شعر زندگی کارگران را زیر یوغ امپریالیسم، فقر، کار کمرشکن، استثمار و اعتماد استوار آنان به پیروزی فردا را تصویر کرده است.
۹ سال از سقوط کمون میگذشت که پوتیه به فرانسه بازگشت و به “حزب کارگران” پیوست. نخستین جلد دیوان وی بسال ۱۸۸۴ منتشر شد. جلد دوم تحت عنوان “ترانه های انقلابی” در سال ۱۸۸۷ بچاپ رسید. شماری از ترانه های دیگر این کارگر شاعر بعد از مرگ وی منتشر گردید.
 
۸ نوامبر ۱۸۸۷، کارگران پاریس جسد اوژن پوتیه را به گورستان “پر لاشز”، محل دفن کمونارهای اعدامی، حمل کردند. پلیس با سبعیت به جمعیت حمله برد تا پرچم سرخ را بزور از دستشان خارج سازد. جمعیتی گسترده در مراسم تشییع جنازه شرکت جسته بود. از هر طرف فریاد “زنده باد پوتیه!” بگوش میرسید.
پوتیه در فقر مرد. اما از خود یادگاری بجای نهاد که ماندگارتر از هر اثر آفریده دست بشر است. وقتیکه او نخستین ترانه اش را سرود، شمار کارگران سوسیالیست حداکثر چند ده نفر میشد. اینک دهها میلیون پرولتر با شعر تاریخی اوژن پوتیه آشنایند.
در اینجا ترجمه یکی از اشعار زیبای او را خدمت خوانندگان گرامی تقدیم می کنم:
 
 
“سرودی برای انقلاب”
 
 
“برخیزید ای کارگران !
برخیزید ای زندانیان اسیر سرنوشت!
اینک انقلاب ،آسمان را با غرشی به طنین افکنده،
و سرانجام،دوره زهد و ریا را بپایان خواهد رساند..
 
خرافات را از خود برهانید!
ای توده های تحقیر شده، برخیزید، برخیزید!..
زین پس ما رسم کهنه را دگرگون خواهیم ساخت،
و برای دستیابی به پاداش خویش،
غبارهای ظلم و ستم را خواهیم زدود..
 
پس ای همرزمان !، بیایید تا متحدشویم!
انترناسیونال ما انسانها را متحد می‌ سازد،
 
پس رفقا بیایید متحد شویم،
و بگذارید تا این آخرین رزم ما باشد!
 
فریب ارتجاع را خوردن بیش از این ،دیگر نه!
 
 
حاکمان ستمگر را به چالش خواهیم کشید!
 
سربازان نیز دست به اعتصاب خواهند زد،
رتبه ها را به دور خواهند ریخت،
و از جنگیدن امتناع خواهند ورزید،
 
و اگر آن آدم خواران حاکم به مقاومت ادامه دهند،
تا ما را قربانی غرورشان سازند،
به زودی خواهند شنید،
طنین گلوله های ما را!
که به سوی ژنرالهاشان شلیک خواهیم کرد..
 
ما را در آن بالاها نجاتبخشی نیست،
ما را به شاهزاده ها یا “بزرگان‌” ایمانی نیست!
 
می‌ بایست با دستان خویش زنجیرها را پاره کنیم!
زنجیرهای نفرت، آز و وحشت را،
 
و آنگاه ،همه چیز بین مردم تقسیم خواهد شد،
شادی فزون خواهد گشت..
 
حال می‌ بایست هر کدام ما در پای کوره،
وظیفه خویش را انجام دهیم،
و مادامی که آهن داغ است،
از ضربه زدن باز نایستیم..”