نکته ای حول بیانیه مشترک چهار سازمان سیاسی ٬ دوستان مردم کیانند؟

محمد فتاحی
سازمانهای فدائیان اکثریت، اتحاد فدائیان، زحمتکشان کردستان و حزب دمکرات کردستان ایران در بیانیه مشترکی ضمن اشاره به تعرض وسیع اخیر رژیم اسلامی مردم را به مقاومت فراخوانده اند.

سازمان های محترم مذبور به عمد فراموش میکنند توضیح دهند که علت تعرض وسیع رژیم به مردم به دلیل شکست افقی است که امثال همین سازمانها به جامعه و به جنبش سرنگونی داده بودند. اینها همراه سلطنت طلبان و جمهوریخواهان رنگارنگ و شبکه رنگارنگ ناسیونالیسم ایرانی و قوم پرستان ملون و مدیای لوسآنجلسی هوادار آمریکا و بی بی سی و کل شرکای نان به نرخ روز خور در صف ژورنالیست ها در تمام دورانی که جنبش سرنگونی قوت قلبی داشت، در شیپور امید به آمریکا و سرباز آمریکا و امید به فشار "جامعه جهانی" دمیدند.  اینها دسته جمعی پرچم رفراندوم زیر فشار حضور آمریکا دست مردم دادند، ملی گرایی، قوم پرستی و خاک پرستی و شعایر ضد منافع کارگر و زحمتکش این جامعه را رواج دادند و برای فایق آمدن بر جمهوری اسلامی افق آمریکا گرایی را تقویت کردند. حالا تناسب قوای بین آمریکا و جمهوری اسلامی در کل منطقه به نفع رژیم تغییر کرده است. نا امیدی فضای اپوزیسیونی که دل به آمریکا داده بود، از طریق آنها به نا امیدی و بی افقی در جامعه هم دامن زده است. تعرض حاکمان ایران به جامعه، برای تبدیل موفقیت شان در مقابل آمریکا به پیشروی در مقابل مردم، در متن این بی افقی و رکود جنبش سرنگونی اتفاق میافتد.
بخش عمده جنبش سرنگونی در مناطق مرکزی زیر تاثیر ناسیونالیسم ایرانی بود. در آذربایجان تماما زیر تاثیر قوم پرستان ترک بود. در خوزستان زیر تاثیر قوم پرستان عرب بود. در کردستان هم بخش عمده اش زیر تاثیر ناسیونالیسم و قوم پرستی کرد جلو آمد. امروز این افق ها کور شده اند، و امید مردمی که برای سرنگونی رژیم اسلامی پرچم خیل این ناسیونالیست ها را به دست گرفته بودند، به یک نا امیدی پر رنگ تبدیل شده است. نتیجتا میخواهم بگویم اگر ذره ای شرافت سیاسی سهم سازمانهای چهارگانه صاحب این بیانیه مشترک می بود، می بایستی با بانگ رسا به مردم اعلام میکردند که در به شکست کشاندن جنبش سرنگونی و در کشاندن مردم به نا امیدی نقش شان عمده است و از مردم معذرت میخواستند.

اما اینها و لیست نامبرده بالا تنها مقصر این نا امیدی نیستند. سازمانهای چپ که در اسم و ادعا چیزی کم نمیاورند هم در پر و بال دادن به این جنبش های ناسیونالیستی و قومی نقش خود را بازی کردند. راه کارگر، کومه له(سازمان کردستان حزب کمونیست ایران)، حزب کمونیست کارگری، فدائیان اقلیت و گروههای کوچکتر این چپ به نسبت توان و قدرت مردم را پشت ناسیونالیست ها و قوم پرستان فرستادند. همه اینها در دفاع از قوم پرستان و خیزش "مردمی" قوم گرا در خوزستان اطلاعیه و اعلامیه و پیام دادند. همه اینها در حمایت از "قیام" اذربایجان بیانیه و اطلاعیه های حمایتی دادند و "اعتراض حماسی مردم آذربایجان" با پرچم های قومی و فاشیستی را ستودند. حزب کمونیست کارگری که بر عکس این چپ های شرق گرا، جناح چپ و میلیتانت ناسیونالیسم غرب گرای ایرانی را نمایندگی میکند، همراه هخای فاشیست هم در تهران رژه رفت.

مهم نیست که در قلوب خیرخواه خانواده این چپ های ملی گرا چه نیات خیری نهفته بوده است. مهم نیست در متن این جنبش سرنگونی یکی آنرا انقلاب سوسیالیستی خود مینامید، و آن دیگری به فکر پیاده کردن اصل دیدنی "دفاع از حقوق ملل" بود. مهم این بود که جمع اینها علیرغم تماما دعواهای خانوادگی که با هم دارند، دسته جمعی پشت ارتجاع قومی و ملی رفتند و باید بدانند که امروز در نا امید شدن مردم و جامعه شریکند.

اما دنیای اپوزیسیون تماما این نبود. در میان تمام این ها یک استثنایی هست. در تمام این دوران حزبی  در تمام این اتفاقات خلاف جریان ایستاد و گفت نه.
کمونست ها، سوسیالیست ها و آزادیخواهان راستین میتوانند تاریخ این چند سال را مرور کنند و به خود جواب دهند که کدام حزب و کدام خط موجودیتی متفاوت بود. این خط و این حزب موجودیت نازنینی است به اسم حزب حکمتیست. در این چند سال حکمتیست ها صدای متفاوتی بودند، خط دیگری بودند، و راه ویژه ای جلوی جامعه گرفتند. متاسفانه این صدا آانقدر قوی نبود تا در مقابل کل اپوزیسیون چپ و راست ملی چنان قد علم کند که کل جنبش سرنگونی را پشت خود به خط کند. اما اگر آن جنبش با آن افق رفت، جنبش دیگری با افق دیگری ممکن است. سوسیالیسم و کمونیسم حکمتیست ها حزبی برای آن جنبش متفاوت است. آقای کامیار آزادمهر عزیز از تهران در سایت آزادی بیان   نوشته که "تهران، اوضاع وخیم است , جامعه ایران به ناجى و آزاد کننده نیاز فورى دارد." و من اینجا از اینجا در لندن به کامیار آزادمهر در تهران و همه کمونیست های نگران مردم  ایران فراخوان میدهم که اگر ناجی و ازاد کننده ای برای جامعه میخواهید، راهی جز تقویت این خط و این حزب نیست. تفصیل این بحث را برای بحث در برنامه های تلویزیون پرتو نگهمیدارم، هر چند مرور جنبش سرنگونی در سالهای گذشته، صعود و نزول آن و علل موقعیت امروزش میتواند و باید موضوع تحقیق و بررسی همه جانبه قرار بگیرد. این جنبش میتوانست به انقلابی رادیکال و سوسیالیستی منتهی شود. در صورت موفقیت آمریکا میتوانست عراق دیگری بسازد. میتوانست راه متفاوت تر و پیچیده تری در پیش بگیرد، و حالا که جمهوری اسلامی در مقابل آمریکا دست بالا پیدا کرده، میخواهد همه دستاوردهای مبارزه مردم را پس بگیرد، چه باید کرد؟…
در متن جنبش سرنگونی احزاب امتحان سیاسی خود را دادند. دقیقا مثل انقلاب ۱۳۵۷، اما در ابعادی کوچکتر. سنن سیاسی متفاوتی شکل گرفتند. و امرو
ز سیاست در جامعه به کل دارد وارد میدان دیگری در دوره کاملا متفاوت دیگری میشود. مرور، بازبینی، شروعی دیگر، ایستادن، وقفه، تغییر ریل و و و در این دوره همه ممکن اند. سوال من از سوسیالیست ها و کمونیست هاست؛ میشود کاری کرد که در تعرض بعدی مردم برای سرنگونی پرچم متفاوت دیگری دست آنها داد؟ چرا آری، و چرا نه؟
یک چیز اما باید روشن باشد؛ آنها که به چشم مردم خاک پاشیدند، باید منتظر نقد مداوم ما کمونیست ها باشند. راه پیشروی جنبش آزادی و برابری بخشا از همین مسیر میگذرد…..
 ادامه این بحث در برنامه های تلویزیون پرتو.

شب و روز خوبی داشته باشید.