نگاهی نقادانه به نوشته رشاد مصطفی سلطانی تحت عنوان «رازهای پنهان!»

(این نوشته کوتاه گرچه با اندکی تاخیر همراه گشت اما باز بدلیل اینکه ناسیونالیست های کرد هر بار در قامتی و هر روز عریان تر به تحریف تاریخ روی آورده از موضعیت نیافتاده.)
لیلا رها
۴ دسامبر ۲۰۱۱
قبل از شروع لازم می بینم به دو نکته اشاره کرده باشم:
اول اینکه آقای رشاد مصطفی سلطانی حتما همگی بر این واقف هستید که برادر زنده یاد فواد مصطفی سلطانی (یکی از بنیان گذاران کومله در سال ۱۳۴۸) و زنده یادها ماجد و امجد مصطفی سلطانی است.
نکته دوم قصد این نوشته کوتاه نه پرداختن به نقش و جایگاه فواد همچون رهبری عملی در دوران حیاتش است و نه  به نقد ایشان بر می گردد. بلکه باید این سنت پوپولیستی و سانتریستی را افشا و رسوا کرد که بگونه ای می خواهد از اتوریته و شخصیت سیاسی یک رهبر عملی که به جنبشی دیگر با استراتژی، سیاست، تاکتیک، سبک کار و ویژگیهای تاریخی خاص متعلق بوده، اشخاص یا جریاناتی قوم پرست و ناسیونالیست  و دست راستی معامله گر برای منافع مقطعی خود را بدان آویزان کنند. البته ناگفته نماند متاسفانه برای رهبران سازمان کردستان حزب کمونیست ایران (کومله) نیز بتدریج دارد همچون تاریخ مصرفی پیدا می کند.
بجز ارگان ها و جناح های حکومتی که همگی تا مغز استخوان در راه اندازی سیستم کشتار و جنایت جهت لفت و لیس دادن ثروت و سامان جامعه با رژیم همدست بوده و هستند و یا آن بخش  از بورژوازی ایران (چه در داخل کشور و چه خارج از کشور)که تاریخا “ضد انقلاب” بمعنای واقعی کلمه است، و در تولید و باز تولید  این سیستم علیه بخصوص طبقه کارگر و تودهای زحمتکش هم ذینفع می باشد دیگر کمتر کسی هست نداند رژیم جمهوری اسلامی  از آغاز سر کار آمدنش تا کنون با ماشین کشتار و سرکوب ملیونی که راه انداخته امثال فواد ها را که  برای تحقق آزادی و رهایی از قید استثمار و بردگی جامعه، علیه این نظام ضد بشری در سراسر ایران به پا خاسته اند به شنیع ترین شکل زیر شکنجه جانشان را گرفته و یا به جوغه اعدام سپرده.
حال به اصل موضوع بر گردیم
از شروع  تا پایان نوشته، از اصطلاحات و عبارات گرفته تا تم مقاله این روشنفکر بورژوا اگر بشود از آن اسم برد که تازه خود را آتئیست هم قلمداد میکند بشدت بوی سموم ناسیونالیستچی بودنش مشام را می آزارد.
“شکوفه‌ های بهار باصطلاح عربی ، به‌ گل معطر نه‌ نشست ” این عبارت صرفا احساسی شاعرانه نیست و برای اولین بار هم اصطلاح ” بهار عربی” را معلومه کدامین خط دهندگان و گرایش آنرا به ورد زبان  رشاد مصطفی سلطانیها تبدیل کردند. به یقین آقای رشاد هم اگر ندانسته و اتفاقی از این عبارات استفاده می کرد چنین با احساس پرطمطراق شاعرمآبانه “عرق کردچییه تی ” اش گل نمی کرد.
رشاد گرچه ظاهری آراسته بخود گرفته که پوز آتئیستی و چهره مهربان دمکرات مآبانه اش محفوظ بماند اما در کل بررسی نویسنده مطلب”رازهای پنهان!” تنها در جدول بندی زمان از میان برداشتن دیکتاتورها ایشان با دیگر دوستان دمکرات و اتئیست اش در کشورهایی که بظاهر روش آنها را بر نمی تابد فرق دارد و بس. رازهای پنهان را رشاد به یک دادگاه منصفانه می سپارد که اصلا هم معلوم نیست این دادگاه کیانند و کجاست؟ رشاد که این دادگاه را سراغ ندارد سریعا بعد از افشاء دیگر همدستان که همان  رژیمهای سرمایه داری  غرب باشند چون این کشتار چندین دهه به این شکل دوام نمی آورد حگم اعدامشان در دم داده میشود.
تبیین آقای رشاد از رهبر و شجاعت ببینیم چه خاستگاهی دارد. ناگفته های رشاد که قوم پرستی بیش نیست بنظر میاد از سر تیتر متن همانا “رازهای پنهان!” کم رازتر نباشد، البته اگر قدرت سیاسی در آینده دست این قوم پرستان و ناسیونالیستها و این سنخ آتئیستها  بیافتد بهتر این قضاوت محک میخورد که سیستم دیکتاتوری رنگ، نژاد و قومیت نمیشناسد. امیدوارم  جامعه ایران با اتکا توان متحول کننده جنبش طبقه کارگر و رادیکالیسمی که در جنبش رهایی زنان و جوانان کماکان درحال تعالی است اینبار بتواند بورژوازی را برای همیشه از قدرت ساقط کند.
رشاد در مورد معمر قزافی چنین می نویسد:
« اوایل محبوب توده‌ ها بود . او رهبری شجاع و نترس بود . این دیکتاتور در نهایت شهامت از جنبش های آزادیبخش ایرلند ، کردستان، ظفار، باسک، فلسطین و جنبش پولیزاریو  (مراکش )پشتیبانی  و دفاع کرد .»
رژیم جمهوری اسلامی هم به درازای تاریخ از جنبش آزادیبخش فلسطین دفاع کرده و میکند این چه وجهه و اعتباری برای این نظام از دید رشاد دارد؟!  مگر به صرف دفاع از یک جنبش و بدون اینکه بدانید چه مقاصد و انگیزه ای پشت این حمایت خوابیده، میشود گفت دولتی یا دیکتاتوری شهامت دفاع از جنبش را داشت یا نداشت. هر کدام از این واژه ها در ادبیات سیاسی حامل باری معنایی هستند. “شهامت، شجاعت، رهبری، نترسی، حمایت” و ده ها کلمه و عبارت دیگر در تبیین این عالیجناب  تراوشات سیستم فکری مشخصی است که رشاد مصطفی سلطانی را با تمام قواره سیاسی و فرهنگی علیرغم نبود انسجام فکری که اکنون ابژکتیو احاطه اش کرده می شناساند.
برای یک قوم پرست حمایت چه از سوی دیکتاتور باشد چه از سوی یک سیستم ارتجاعی باید مدال شجاعت و شهامت را ازش دریغ نکرد و الا بی انصافی است. آنچه از همه مهمتر قذافی را برای رشاد به با شهامت تبدیل می  کند دفاع از جنبش کردستان است! نه اینکه چه مقاصدی قذافی در این حمایت ها داشته. این استدالال بر دستگاه فکری رشاد ناسیونالیست آنقدر سنگینی می کند که نه تنها آتئیست بودنش  بلکه “امانیسم” گرائی اش را نیز در هاله ای از ابهام فرو می برد.
در ادامه رشاد چنین نوشته:
«قذافی در لیبی تسهیلات و رفورم های جالبی در مقایسه‌ با سایر  دیکتاتورها، برای شهر وندانش فراهم و پیاده‌ کرده‌ بود . الکتریسیته‌ و شبکه‌آب مشروب رایگان ، مسکن مجانی ،آموزش مجانی و درمان و بهداشت مجانی از کارهای تاریخی او هستند . او تا آخرین لحظه‌ حیاتش با ناتو جنگید  و سر انجام  خود و پسرش اسیر و تسلیم شدند .اما  بدستور ناتو بطور شنیع ووحشتناکی به‌ رگبار بسته‌ شدند و جان باختند…»(خط تاکیدها از من است)
چه قویه استدلالی! واقعا باید آفرین گفت به این فرد دمکرات آتئیست!  با خون طبقه کارگر در شیشه کردن و سرکوب آزادیهای  مردم و اقشار محروم جامعه باید مردم لیبی در پوست خود نگنجند که این دیکتاتور بقول رشاد «قذافی در لیبی تسهیلات و رفورم های جالبی در مقایسه با سایر دیکتاتورها برای شهروندانش فراهم و پیاده کرد» قبل از دیکتانور شدن و ” جان باختن ” فراهم آورد!!. البته رشاد با نهایت تلاش  قلمفرسایی کرده برای اینکه تبیین اومانیستی اش رنگ نبازد با دیگر دیکتاتورها مقایسه اش کرد!!  بگذارید اینجا با آوردن نمونه ای دو تبیین متفاوت که هر کدام به منافع جنبشی و گرایشی  متعلق اند و رشاد هم بظاهر میخواهد خود را تا جایی که منفعتش اقتضا می کند اما اساسا به آن تعلق ندارد در همین پاراگراف که دفاعی خجولانه از ارتجاع است چگونه نقاب از چره رشاد برداشته می شود موضوع را روشنتر نمایم. زنده یاد فواد سالها بر ضد رژیم شاهنشاهی مبارزه کرد، زندانی و شکنجه شد. آیا میشد بخاطر مثلا  ” رفرم ارضی”، راه اندازی پایانه های نفتی، ، جاده سازی و ریل آهن کشیدن و غیره و ذالک، محرومیت اقتصادی، سیاسی، اجتماعی بیش از نصفی از جامعه را که هر روزه در ابعاد اسفبارتر استثمار می شد و با فضای خفقانی که آزادی را از بخش اعضم جامعه سلب کرده بود را به حکم موارد که در زمان رژیم سلطنتی اشاره شد فاکتور می گرفت و نتیجه می داد که شاه ایران هم “محبوب توده ها” بود!!؟ معلومه که پاسخ منفی است. این تبیین گرایش راستها و قوم پرستها و قدر مسلم “شاه فقید یهاست”. این به تفاوت ریشه ای این دو گرایش بر میگردد که تا کجا باهم متضادند. شما با این تبیین هاج و معوج خواهی نخواهی در صف گرایش دوم هستی.
البته در بیان واقع اگر امثال شما تاریخ نویسان جوامع بشری باشید حتما خواهید نوشت شاه ایران هم دورانی محبوب بود و دستاوردهای تاریخی اش را بر می شمارید!!. چرا که شما طبقه کارگر را که منافع قوم پرستی تان را به خطر می اندازد اساسا انسان بشمار نمی آورید ! اینجاست که پرده از چهره اومانیسم گرائیتان هم برداشته میشود.
وجهه تمایز  بارز فواد بمثابه رهبری عملی درک تیز طبقاتی وی بود (با هر کم و کاستی که در آن دوران داشت، که داشت). اما مدام از زاویه منافع طبقه کارگر به پدیده ها و مقولات دنیای پیرامونش نگاه می کرد. شما در یک سطر و بشکلی سربسته  مواضع پاسیوی را در قبال طبقه کارگر بیان فرمودی و بعدا یکی به میخ یکی به سندان ازسر پریشانی نیشگونی از مارکسیزم نیز گرفتی.
ناسیونالیسم با این افتضاحات تاریخی چهار نعل می راند و کف می چراند اما کماکان بیشتر به بشریت هزاره سوم نشان خواهد که این گرایش مایه شرم بشریت است.
لابد خمینی و منتظری هم در تبیین تاریخی، ” اومانیستی ” شما حتما با شهامت و رشید قلمداد خواهند شد  چونکه رژیم خانه بهداشت جاده سازی، آب ، برق، گاز!!! اینها را برای شهروندان میسر نموده!!
رهبران سازمان زحمتکشان آقایان مهتدی و ایلخانیزاده مدت زیادی در تشکیلات خودشان این را می خواستند رواج بدهند که  “بیانیه حقوق ابتدائی مردم زحمتکش ” دیگر چیزیی بی مسما است! آنها هم می خواستند با همین استدالال شما به این یا آن جناح رژیم بگویند که شما زیاد سخت نگیرید ما هم داریم برای همزیستی با شما خانه تکانی می کنیم! و متعاقبا  به بیعت با موسوی و کروبی رفتند چون کردچیه تی کردن و فارسچیه تی ….برای رژیم هنوز هم می تواند چند صباحی تنورش را گرم نگه دارد.

 طبقه کارگر و توده های زحمتکش در کردستان در طی سه دهه  مبارزات وحدت بخش علیه رژیم به آن میزان از  آگاهی و هشیاری  رسیده اند تا برای دشمنان رنگاورنگ طبقاتی که می خواهند صف مبارزاتی یکپارچه تر و سراسری آنها را چند شقه کنند تره خرد نکنند.  
                                                       ***
 متن “رازهای پنهان” در سایت آزادی بیان موجود می باشد اما اینجا لینک آن آورده شده تا خواننده بتواند سریعتر بدان مراجعه نماید. http://www.azadi-b.com/arshiw/?cat=1008