آقای هەلمەت احمدیان! مخاطبین واقعی شما را میشناسیم

اخیرا توسط هه لمه ت احمدیان “نوشته”ای با عنوان رابطه تئوری و پراتیک در نزد “اتحاد سوسیالیستی کارگری”! منتشر شده است. این “نوشته” ظاهرا جوابی است به نقد فردی به امضای احمد شقاقی در نشریه به پیش شماره ۶۹ ارگان «اتحاد سوسیالیستی کارگری». خواننده ای که با تاریخ و مقدرات جنبش کمونیستی در ایران و تاریخ و دوره های مختلف سرنوشت حزب کمونیست ایران، اسناد مباحثات و اختلافات درونی جناح های حزب کمونیست ایران و تشکیل حزب کمونیست کارگری آشنا باشد، با خواندن “نوشته” هه لمه ت احمدیان “پلاتفرم” مشترک دوران نفرت و کینه توزی از منصور حکمت و کمونیسم کارگری را  که در درون کومه له(سازمان کردستان حزب کمونیست ایران) برای دوره ای نسبتا طولانی بعد از جداییها نهادینه و به فرهنگ و ادبیات سیاسی جناحها و شاخه های مختلف ناسیونالیستی درون این سازمان وجود داشت، تداعی و خواننده را به آن “فضای” هیستریک و کینه توازانه میبرد. ، اما مخاطبین واقعی جریانات و حلقه های دیگری اند. میگویم ظاهرا، چرا که “پاسخ” به انتقاد “کم بضاعتی” تئوریک و موضع “سانتریستی” رهبری کومه له فقط بهانه ای است تا آقای احمدیان یکبار دیگر با همان پلاتفرم نفرت از کمونیسم کارگری و منصور حکمت بیعت کند که سرنوشت و “بازگشت به خویش”  کل “طیف های کومه له صادق” را، بویژه پس از به قدرت رسیدن احزاب ناسیونالیست در کردستان عراق، رقم زده است و معرفی کرده است.

کل ماجرا و کینه توزی جریانات موجود نه تمام کادر و اعضا سازمان کردستان حزب کمونیست ایران ـ کومه له، سازمان های باند سیاهی که تحت نام کومه له(عبدالله مهتدی ـ عمر ایلخانی زاده)این است که چرا کمونیسم کارگری مثل خود اینها در سنت ناسیونالیسم کرد بعد از اتمام جنگ ایران و عراق و جنگ خلیج در سال ٩١ خود  را فلج و بی خاصیت نکرد و به زندگی اردوگاه داری و تحت قیمومیت جلال طالبانی گردن نگذاشته، است.  احمدیان در همین میدان ناسیونالیزه کردن کل تاریخ کومه له و حسرت از اینکه چرا همان وقت قطعنامه عبداله مهتدی در رابطه با جنگ خلیج و “یافتن دوستان حال و آینده” شان در صفوف اتحادیه میهنی و “بازسازی کومه له” در رکاب جلال طالبانی با سد نفوذ کمونیسم در صفوف کومه له برخورد کرد، سرنوشت بعدی محفل منحط آذرین مقدم را دستمایه رجعت به آن پلاتفرم شکست خورده ساخته است و نوشته است:
“مسئولان اتحاد سوسیالیستی از مسببین اصلی جریان انشعاب در حزب کمونیست ایران و نیز نابسامانی هائی هستند که در سال ۱۹۹۰ و سال های بعد از آن بر سر جریان چپ کردستان عراق آمد”.

 

 

یکی از عوارض بحران خلیج و جنگ آمریکا و متحدینش با عراق، تحرک ناسیونالیسم کرد بود. تحرکی که بازتاب خود را در حزب کمونیست ایران نیز نشان داد و ضربه نهائی به سیر واگرائی جریانات اجتماعی و سنت های سیاسی دخیل در این حزب را وارد ساخت و مقدمه جدائی بخشی اعظم اعضا و کادرهای حزب کمونیست ایران از این حزب گردید.

اسناد مباحثات و اختلافات درونی جناح های حزب کمونیست ایران در سایت منصور حکمت و کتاب منتخب آثار  قابل دسترس است. تصویر اختلافات درونی حزب کمونیست بدون مطالعه این اسناد گویا نخواهد بود. در حوصله این مطلب هم نیست که به یک یک این مباحث در آندوره پرداخت. آنچه امروز بار دیگر ما شاهدش هستیم این است که از رهبران و اعضا سازمان کردستان حزب کمونیست ایران ـ کومه له در مورد جدائی ها هنوز به فرمول قدیمی و نخ نمای احزاب سنتی و بویژه ناسیونالیستی که امروز در ضدیت با کمونیسم کارگری پلاتفرم مشترک است پناه میبرند. “توطئه” و “هزیمت” از عرصه مبارزه. دقیقا کاری که هه لمه ت احمدیان انجام داده است. این “توضیحات” که  بقصد “اهمیت تاریخی” توسط او  آمده امروز  بر بازار فعلا موجودی اتکا دارند که در آن کمونیسم و کمونیستها با چنین تصاویری تخطئه میشوند. رفیق هه لمه ت خوب میداند؛ اختلافاتی که در آن دوره در حزب کمونیست ایران شکل گرفت با تجدید نظرهای جدی در مبانی اعتقادی و سیاسی حزب کمونیست ایران همراه بود. تحلیل ها و چرخشهای علنا نا سیونالیستی و پوپولیستی در درون حزبی که رسما در نقد این سنتها شکل گرفته بود سربلند کرد.

به این ترتیب به نظر میرسد احمدیان علاقمند است که در کل ادبیات و کتابها و مباحث داغ و سرنوشت ساز آن دوره و در صف بندی جدالهای سیاسی بین ناسیونالیسم و کردایه تی از یک سو با کمونیسم و مارکسیسم از سوئی دیگر که سرتاپای تشکیلات کومه له را در برگرفته بود، اسم خود را به لیست اقلیت ناچیز و شکست خورده و در سرازیری “هزیمت” همان دورانهای سپری شده اضافه کند. آری، اگر آنوقت ها که ناسیونالیست بودن عیب و عار بود، اما دیگر پس از فروپاشی بلوک “کمونیسم” و سرآغاز زندگی در “جامعه مدنی” دوخرداد و خاتمی؛ و اردوگاه داری زیر سایه ناسیونالیسم به قدرت رسیده در حاشیه شهر سلیمانیه، چه بسا برای بسیاری “کمونیست سابقی” ها مایه افتخار هم باشد. و آقای احمدیان و رهبری فعلی کومه له لابد یادشان هست که همین آذرین بریده از کمونیسم و دارای “رساله” در فحاشی به کمونیسم کارگری، مدتها ریش سفید و خط دهنده و رهبر “تئوریک” خودشان بودند.

اما نه! اشتباه نکنید، هه لمه ت احمدیان قرار نیست به این حقیقت اقرار کند که گویا قصد کرده است این اشتباه فاحش رهبری تشکیلاتش را اصلاح کند. خیر! گناه محفل آذرین مقدم در دوران همراهی اش با منصور حکمت و کمونیسم کارگری نوشته شده است و به آن میخ شده است. و اینجا، علیرغم همه ناشی گری های احمدیان، مخاطبین واقعی نوشته اخیرش در مقابل چشمان همه رژه میروند. همه “شخصیت” های “منفرد” و تمامی “روند”های ناسیونال سوسیالیستی “طیف” کومه له، در هشدار به رهبری کومه له، که احمدیان از عناصر مهم آن است، صف بسته اند که در برابر “سنت” ها و “میراث” های کمونیسم، گارد باز دارد، که چراغ سبزهائی به جریانات تحت نام کمونیسم کارگری داده اند و حتی گناه کبیره “نشست” با آنان را مرتکب شده اند و تحریم و بایکوت و زندگی در نفرت پراکنی ضدکمونیستی همه دوایر ناسیونالیسم کرد را شکسته اند.

نوشته اخیر هه لمه ت  احمدیان “تکذیبیه” چنین اتهاماتی و بیانیه “برائت از مشرکین” است. این نوشته ظاهرا رو به محفل منحط آذرین – مقدم دارد. محفلی که بسیار “تئوریک” تر، از کمونیسم کارگری و منصور حکمت  نفرت، حتی در ابعاد شخصی، را به هویت خود تبدیل کرده است. اما در دنیای واقع مخاطب همان طیف کومه له بازسازی شده مهتدی – ایلخانی – امین صادقی …است.

من قصد نداشتم به موارد “اتهامات” کمونیسم کارگری و منصور حکمت در دوره پایان جنگ ایران و عراق و یا دوره خونین عروج نطم نوین بپردازم. خواننده میتواند به کتاب بحران خلیج، به مباحث سرنوشت ساز در رهبری حزب کمونیست ایران و کومه له در رابطه با اوضاع پس از ختم جنگ ایران و عراق مراجعه کند.

هه لمت میتوانست شرایط ویژه سیاسی امروز و نزدیکی و دیالوگ بیشتر را در اولویت قرار دهد. بر میزان همکاری و پیش بردن همکاریهای مشترک پایبفشارد. او میتوانست بر تجربه حرکاتهای موفق و تاکنونی انجام شده بر تجارب تاکنونی و اهمیت نزدیکی برای کار مشترک تاکید بیشتری انجام دهد.

من شخصا علاقمند نبودم که تکرار تاریخ شخصیت هائی چون عبداله مهتدی را در شکل کمدی آن و در هیات کسی مثل هه لمه ت احمدیان شاهد باشم و عینا همان نیش و کنایه و زخم زبان و جملات را بخوانم که به نام آدمک ها و عناصر اسم مستعاری دیگری ثبت شده بودند. چنین هم سرنوشتی و “تصادف”ی در تاریخ برای کسی که انتظار دیگری از او میرفت، برای من به دلیل خاطره هائی که در تاریخ کومه له کمونیست از او داشتم و علاقمند بودم که با همان تصاویر او را قضاوت کنم، تلخ است. اما متاسفانه برای آدمهای بزرگسال و بالغ نمیتوان تصمیم گرفت.

نسان نودینیان

اول دسامبر ۲۰۱۱