انقلاب مصر ادامه دارد

انقلاب بنیان کن مصر در ماه ژانویه سال ٢٠١١ (حدود یازده ماه پیش) شروع شد و دنیا را بر سر دو راهی قرار داد. میلیونها انسان بجان آمده از نسلها بیحقوقی و تحقیر و استثمار به خیابانها ریختند و خواستار پایان وضعیت موجود شدند. خواستار آزادی و رفاه و کرامت انسانی شدند. در ٢۵ ژانویه ٢٠١١ هزاران انسان انقلابی میدان تحریر قاهره را به تسخیر خود در آوردند و خواستار سرنگونی رژیم مبارک گشتند. تمام نیروهای انقلابی و ضد انقلابی روبروی هم صف کشیدند. پلیس امنیت رژیم مبارک با هرچه گلوله و شتر و شمشیر و گاز اشگ آور و باتومی که در دسترس داشت به صفوف انسانهای انقلابی یورش برد. در محله و قاهره و اسکندریه و شهرهای دیگر نیروهای انقلاب و ضد انقلاب در برابر هم صف کشیدند. در هفته آخر تظاهراتها طبقه کارگر با اعتصابات عمومی خود وارد میدان مبارزه شد و میخ آخر را بر تابوت مبارک زد. در عرض ١٨ روز نیروی ضد انقلاب مجبور شد اولین شکست خود در برابر انقلاب را بپذیرد و به حکومت سی ساله مبارک پایان دهد. مبارک به شرم الشیخ فراری شد و قدرت بدست ارتش افتاد.

ارتش دوست مردم نیست
انسانهای مبارز و شریفی که تمام هستی و حیات خود را در معرض خطر قرار داده بودند، و شمشیر و گلوله و زندان و شکنجه و اعدام و سربه نیست شدن را بجان خریده بودند، عاشق و شیدای ارتش نبودند. ارتش مصر، مثل ارتش هر کشور دیگری، ستون فقرات رژیم ضد انسانی و دیکتاتور مصر بود. مردم انقلابی مصر این را میدانستند. تبلیغات شبانه روزی شبکه‌های ارتباطی مثل بی بی سی و سی ان ان و الجزیره و رسانه‌های عمومی دیگر این تصویر غیر واقعی را در مقابل مردم گرفتند که ارتش برادر شما و حامی شما است. دیری نپایید که مردم مصر با واقعیتهای زنده و واقعی دریافتند که ارتش برادر و حامی آنها نیست. در طی کمتر از یکسال بعد از انقلاب، ارتش مصر نشان داد که نتنها دوست وحامی انقلابیون نیست بلکه دشمن درجه یک آنها است. کشتار معترضین موسوم به کاپتیک، شاخه مصری مذهب مسیحیت، سرکوب اعتراضات کارگری و اقشار مختلف مردم، محاکمه انقلابیون در دادگاههای نظامی و زندانی کردن بیش از دوازده هزار نفر از آنها، ساخت و پاخت با نیروهای اسلامی و حفظ و حمایت از ارکان رژیم مبارک در سطح گسترده‌ای به مردم نشان داد که ارتش سد راه انقلاب و سد راه رسیدن به نان و آزادی و کرامت انسانی آنها است.

فاز دوم انقلاب مصر شروع میشود
ده روز پیش، جمعه ١٨ نوامبر ٢٠١١، هزاران انقلابی بار دیگر میدان تحریر را به اشغال خود درآوردند. همزمان در اسکندریه، دومین شهر مصر، در اسماعیلیه، در سوئز و چند شهر دیگر مردم به خیابانها ریختند. این حرکت در پاسخ به بیانیه شورای عالی نظامی بود که چند روز پیشتر صادر شده بود و در آن به ادامه حفظ قدرت در دست ارتش، حتی بعد از انتخابات، تاکید شده بود. طبق این بیانیه دولتی که روی کار میامد تحت کنترل و هدایت ارتش قرار میگرفت. در حقیقت همان رژیم مبارک، بدون حضور او، از طریق ژنرالهای دست نشانده او ادامه می‌یافت و یک دولتی با نام و ظاهر انتخابات و دموکراسی بشکل یک دکور وجود می‌داشت. این بیشتر شبیه همان ولایت فقیه جمهوری اسلامی بود که ارتش موقعیت ولی فقیه را داشت و طنطاوی موقعیت خامنه‌ای را. مردم معترض محکم و علنا خواستار پایان فوری حکومت نظامیان گشتند. پلیس و ارتش فاشیست مصر که حکومت خود را در خطر میدیدند متحدا به تظاهرات کنندگان حمله کردند. این بار پلیس از نوعی گاز اشگ آور استفاده کرد که ساخت آمریکا وآغشته به مواد سمی بود. این گاز باعث گرفتگی عضله‌های تنفسی و خفگی استشمام کنندگان میگشت. طی یک هفته که اول تظاهراتها بیش از ۴٠ نفر به قتل رسیدند و نزدیک به دو هزار نفر زخمی گشتند. انقلابیون فراخوان تظاهرات یک میلیون نفره برای روز جمعه، ٢۵ نوامبر، دادند که صدها هزار نفر در آن شرکت کرند.
موج عظیم مردم در میدان تحریر قاهره و شهرهای دیگر به نظامیان حالی کرد که ادامه سرکوب میتواند سقوط آنها را نزدیکتر کند. طنطاوی، رئیس حکومت نظامیان، و ژنرالهای شورای عالی ارتش در تلویزیون ظاهر شدند و از سرکوب مردم معذرت خواهی کردند. آنها قول دادند که انتخابات ریاست جمهوری را جلوتر بکشند و ارتش کنترل امور کشور را به یک دولت غیر نظامی (سیویل) تحویل دهد. دولت عصام شرف که از ماه مارس پست نخست وزیری را بعهده داشت مجبور به استعفا شد و قرار بر این شد که دولت موقت دیگری، به ریاست کمال القنزوری معرفی شود. القنزوری نخست وزیر مبارک از سال ١٩٩۶ تا ١٩٩٩ بوده است. رسانه‌های رسمی تلاش میکنند او را دوست مردم معرفی کنند که مورد غضب مبارک قرار گرفته بود. ولی او کسی است که سیاست خصوصی سازی اقتصادی را پیش برد و حبیب العدلی را بعنوان وزیر امنیت معرفی کرد که بیشتر از خود مبارک مورد نفرت مردم مصر است. این صحنه بیشتر شبیه صحنه‌هایی بود که حسنی مبارک قدم به قدم در برابر انقلاب ژانویه عقب نشست. اما بنا به حکم انقلاب تحولات بسیار سریعتر اتفاق می‌افتادند.

اخوان المسلمین مارک فرصت طلبی را بر پیشانی خود نوشت
در فراخوان ١٨ نوامبر تقریبا تمام احزاب و سازمانهای سیاسی شرکت داشتند. یکی از این احزاب حزب آزادی و عدالت بود که متعلق به اخوان المسلمین است. اخوان المسلمین نقش بارزی در روز اول (جمعه) داشت. این حزب میخواست با این کار خود قدرت خود را به رخ ارتش بکشد و در معاملات سیاسی امتیازی کسب کند. اما مردم معترض در همان روز اول چنان رادیکال عمل کردند و خواستار سقوط فوری حکومت نظامیان گشتند که این حزب بلافاصله خود را کنار کشید و خواستار معامله با ارتش شد و مردم را به شرکت در انتخابات فراخواند. سخنگویان این حزب بیشرمانه علیه تظاهرات کنندگان تبلیغات راه انداختند. در حالی که ارتش و پلیس و اوباشان حکومت مردم معترض را در خیابانها و میدانها کشتار میکردند این حزب زورنای شرکت در انتخابات را میزد.
اخوان المسلمین سابقه طولانی در سیاست مصر دارد. از دوره انور سادات این جریان ارتجاعی فعال بوده است. در حالی که تمام احزاب چپ و مترقی قلع و قمع شدند، این جریان با تکیه بر گوشه چشمی از رژیم و حمایت بازار و نیروهای مذهبی توانست به حیات خود ادامه دهد. امروزه این جریان کثیف و ارتجاعی مورد حمایت آمریکا نیز هست. در تحولات فاز اول انقلاب، در ژانویه، این جریان ابتدا از شرکت در انقلاب و تظاهراتها سر باز زد. بعدا که سقوط مبارک محتملتر شد اینها هم قاطی انقلاب شدند. با سقوط مبارک و افتادن قدرت بدست ارتش این جریان در کنار ارتش قرار گرفت و خود را برای انتخابات مجلس که قرار بود ظرف شش ماه انجام شود آماده کرد. (این انتخابات همین امروز، دوشنبه، ٢٨ نوامبر، یعنی بعد از نه ماه در جریان است.) بخاطر داشتن سابقه تشکیلاتی و حمایت سیاسی و مالی نیروهای ملی و مذهبی، و همچنین بخاطر نبود احزاب و سازمانهای سیاسی مترقی و چپ که در زمان مبارک قلع و قمع شده بودند، اخوان المسلمین از شانس زیادی در انتخابات برخوردار بود. اخوان المسلمین یک نیروی بشدت فرصت طلب است که میخواهد به هر قیمتی شده قدرت سیاسی را در دست بگیرد. همانطور که بالا ذکر شد این جریان در شروع انقلاب ژانویه در تظاهراتها شرکت نکرد ولی با دست بالا گرفتن انقلاب خود را قاطی آن کرد. در خیزش اخیر این جریان از جمله احزابی بود که فراخوان تظاهرات در میدان تحریر را داد ولی وقتی دید که مردم انقلابی خواهان سرنگونی حکومت نظامیان هستند خود را کنار کشید و علیه آن تبلیغ کرد. این پشت و رو زدنها و اپورتونیسم آشکار اخوان المسلمین از چشم مردم پنهان نمانده است. خود اخوان المسلمین هم قادر به توجیه حرکتهای فرصت طلبانه خود نیست و در مصاحبه‌ها به تته پته میافتد.

نیاز به یک حزب سیاسی پیشرو
انقلاب مصر، و همینطور سایر انقلابات در منطقه، از یک کمبود اساسی رنج میبرد و آن نبود یک حزب سیاسی چپ و پیشرو است. مردم بجان آمده از فقر و سرکوب و تحقیر بطور میلیونی به خیابان آمده‌اند و خواهان سرنگونی تمام و کمال رژیم هستند. اما حزبی که بتواند بحد کافی نفوذ داشته باشد و جنبش سرنگونی طلبی مردم را رهبری کند در صحنه نیست. وجود یک حزب سیاسی بانفوذ که بتواند “نه” مردم به رژیم را تعمیق کند و یک برنامه و پلاتفرم پیشرو و انسانی پیش پای مردم بگذارد یک امر ضروری برای پیروزی واقعی انقلاب است. حزبی که بتواند دوستان و دشمنان مردم را به آنها معرفی کند و پارامترهای نبرد را روشن کند. همانطور که در انقلاب ۵٧ ایران اتفاق افتاد این سناریو جا را برای هر جنبش و حزب و سازمانی که سنتا توانسته نفوذی کسب کند باز میگذارد. با وجود تجربه ایران، که در نبود احزاب سیاسی مترقی جریانهای اسلامی با کمک رسانه‌ها و دولتهای غربی توانستند بر موج انقلاب سوار شوند و مردم را برای بیشتر از سی سال به خاک سیاه بنشانند، صحنه سیاسی مصر از احزاب پیشرو خالی میباشد. این مسئله حداقل در کوتاه مدت فرصت و امکانی به نیروهای ضد انسانی اسلامی میدهد. هم اکنون جریان اخوان المسلمین با وجود تجربه سیاه اسلامیها در ایران و کشورهای دیگر و با وجود آگاهی مردم از واپسگرایی و فرصت طلبی این جریان، بخاطر تشکل و سازماندهی و بخاطر حمایتهای سیاسی و مالی اقشار مرتجع مصر و حکومتهای غربی بیشترین شانس را در انتخابات دارد. دور اول انتخابات سه مرحله‌ای مجلس امروز به پایان میرسد. بنا به اخبار منتشر شده استقبال وسیعی از این انتخابات صورت گرفته است. هنوز از برد و باخت جریانات و نمایندگان خبری در دست نیست. اما اخبار حاکی از این است که اخوان المسلمین پول زیادی برای خرید رای خرج کرده است. اینها افراد پیر را از محله‌های فقیر نشین سوار اتوبوس کرده و به محل صندوقهای رای برده‌اند. موارد دیگری از تخلفات انتخاباتی گزارش شده است که تبلیغات مذهبی، تبلیعات ۴٨ ساعت قبل از زمان رای گیری و تهدید رای دهندگان در مراکز رای از آن جمله است.

انقلاب مصر بر سر دو راهی
انقلاب مصر بر سر یک دو راهی قرار گرفته است. انقلابیونی که برای سرنگونی رژیم مبارک به میدان آمدند بر این امر واقف هستند که مبارک رفته ولی رژیم هنوز سر جای خود است. این را میشود در نوشته‌ها و مصاحبه‌ها و سخنرانیهای آنها دید. بقول حسام الحملاوی مبارک رفته ولی در هر مدرسه و بیمارستان و کارخانه‌ای یک مینی مبارک (مبارک کوچک) هست. برای سرنگونی تمام و کمال رژیم مبارک مردم مصر چاره‌ای ندارند جز اینکه حکومت نظامیان را سرنگون کنند و این مینی مبارکها را هم بزیر بکشند. با تبانی ارتش، پلیس، بازمانده‌های حزب دموکراتیک مبارک، دولتهای غربی و اخوان المسلمین رژیم مبارک هنوز سر جای خودش است. نیروهای ارتجاعی و ضد انسانی ملی گرا و اسلامی میخواهند با ادا و اطوار انتخابات و دموکراسی نظم طبقاتی دوره مبارک را دست نخورده نگه دارند و به استثمار طبقه کارگر ادامه دهند. میخواهند دره عظیم فقر و ثروت همچنان پا برجا باشد. علاوه بر آن میخواهند قوانین ضد انسانی اسلام و شریعه را هم جاری کنند. اگر این نیروها دست بالا پیدا کنند انقلاب مصر میتواند به همان مسیری برود که انقلاب ۵٧ ایران رفت. این شروع یک فاجعه انسانی برای مصر و برای منطقه و جهان خواهد بود. اما اوضاع در مجموع و در درازمدت بنفع اسلامیون نیست. فضای انقلابی در خود مصر، وضعیت بحرانی سرمایه داری در سطح جهان و قدرت حرکت مردم آزادیخواه و برابری طلب در چهارگوشه جهان و تلاش طبقه کارگر و سوسیالیست ها و سکولارها در خود مصر فاکتورهای مهمی هستند که امید به قدعلم کردن طبقه کارگر و چپ در مصر را بالا میبرد. اما در کوتاه مدت بدلایل نامتشکل بودن چپ ممکن است مضحکه‌ای که بنام انتخابات راه افتاده است فضای انقلابی را تحت تاثیر قرار دهد و این فرصت را برای نیروهای ارتجاعی مثل اخوان المسلمین فراهم کند تا قدرت سیاسی را بدست بگیرند. توطئه و تبانی ارتش و آمریکا و اخوان المسلمین با سلاح سرکوب ارتش و پلیس و با سلاح فریب انتخابات و پارلمان یک مانع مهم در مقابل انقلاب مصر است که باید کنار زده بشود.
نیروهای انقلابی و پیشرو مصر چاره‌ای ندارند جز اینکه هر چه سریعتر خود را متشکل کنند و یک حزب رادیکال و انقلابی را بوجود بیاورند تا بتواند انقلاب را از این شرایط مشکل و مسیر پر سنگلاخ عبور دهد. واقعیت اینست که در یک جامعه طبقاتی سیاست از طریق احزاب سیاسی پیش برده میشود. کسانی که اهداف و سیاست انسانی و چپ را دنبال میکنند مجبورند حزب سیاسی خود را برای رسیدن به این اهداف ایجاد کنند. در شرایط کنونی این احزاب سیاسی هستند که قدرت سیاسی را میگیرند و کنترل جامعه در دست میگیرند. بویژه در یک دوره انقلابی که اوضاع سیاسی پیچیده است، تغییر و تحولات سریع و وسیع هستند، افکار اجتماعی بسرعت عوض میشوند، امکان متشکل شدن مردم فراهم میشود و قدرت سیاسی دست بدست میشود، وجود یک حزب سیاسی با مواضع و سیاستهای روشن و انقلابی یک ضرورت حیاتی هست. مردم مصر در یک سطح گسترده نشان داده‌اند که از فقر و بدبختی، از دیکتاتوری، و از تحقیر و توهین بیزار هستند و علیه آن قیام کردند. با صدای بلند اعلام کردند که انقلاب آنها برای “آزادی، نان و کرامت انسانی” هست. بارها و بارها به میدان تحریر و به میادین و خیابانها در شهرهای دیگر آمدند و بر خواستهای انقلابی خود تاکید کردند. بارها و بارها خطر مواجه با دستگاه سرکوب رژیم را بجان خریدند و گفتند که خواستار سرنگونی تمام و کمال رژیم هستند. برای رسیدن به این خواستها چاره‌ای جز عمل متحد و سازمانیافته ندارند. چاره‌ای جز بنا نهادن یک حزب سیاسی چپ و انقلابی ندارند. چاره‌ای جز بنا نهادن یک حزب کمونیستی کارگری ندارند. حزبی که بتواند خواستهای انسانی آنها را فرموله کند و بر سر میز سیاست بگذارد. حزبی که بتواند در مقابل جریانهای ارتجاعی مثل اخوان المسلمین و پس ماندگان رژیم مبارک بایستد. حزبی که بتواند توطئه‌های دولتهای غربی و دول ارتجاعی منطقه و رسانه‌های آنها را افشا و منزوی کند. حزبی که بتواند توده‌های مردم و طبقه کارگر را در میدان مبارزه و در خیابانها رهبری کند. حزبی که بر تغییرات بنیادی در ساختارهای اقتصادی و اجتماعی جامعه پافشاری کند. حزبی که بتواند شعار “نان، آزادی و کرامت انسانی” را متحقق کند.*
٢٨ نوامبر ٢٠١١