جنگ و فضای جنگی

کش و قوس های که طی چند هفته گذشته بر سر تهدیدات نظامی ایران در گرفت، نشان از دشواری راه و انجام کاری است که هنوز برای امریکا و غرب با تردید و دودلی زیادی همراه است. اما علیرغم هر تردیدی در مورد حمله نظامی به ایران، دوره اخیر با توجه به خیزشهای اعتراضی کشورهای عربی و شاخ افریقا و به ویژه موقعیت شکننده سوریه به عنوان تنها متحد حکومت اسلامی در میان کشورهای عربی، شرایط مناسبی جهت چلنج ایران توسط غرب را مهیا نموده است. با توجه به تغییر موقعیت ایران در معادلات منطقه خاورمیانه و پافشاریش بر موضع خود و ادامه فعالیت های هسته ایش، مرحله جدیدی از یک رویاروی جدی تر امریکا و متحدانش با جمهوری اسلامی ایران را بدستور رانده است که جنگ نیز میتواند گزینه نهای آن باشد.

هدف امریکا و متحدانش از ایجاد فضای جنگی و تهدید جمهوری اسلامی به حمله هوایی، ایجاد هراس و نا امنی جهت بسیج و به خط کردن کشورهای هرچه بیشتری حول تحریم و تحت فشار قرار دادن دولت ایران است. حمله نظامی تنها در یک بن بست کامل سیاسی و دیپلماتیک، بعد از بی اثر ماندن فشار همه جانبه و تمام عیار میتواند به گزینه جدیتری تبدیل شود. ولی امروز وسیله و اهرم فشاری برای عقب راندن و رام کردن مقامات ایران است. تبلیغات جنگی علیه ایران بدنبال موفقیت امریکا و متحدینش در بسیج دولتهای بیشتری جهت تحت فشار قرار دادن جمهوری اسلامی از طریق تحریم های جدید، کاهش پیدا کرد و سپس از اسرائیل تا امریکا و انگیس و فرانسه تاثیرات مخرب جنگ با ایران بر روند صلح در خاورمیانه و به آشوب کشیده شدن کل منطقه و حتی تاثیر منفی آنرا بر اقتصاد جهان در بوق کردند و به بررسی نتایج منفی آن پرداختند.       

تحولات کشورهای عربی و شاخ افریقا، موقعیت شکننده سوریه و دست بالا پیدا کردن محمود عباس در معادلات جهانی و به تبع آن در بین مردم فلسطین و حاشیه شدن حماس و بدرجه ای حزب الله و سایر جریانات تند رو اسلامی، بازگشت به تعادل سابق را برای جمهوری اسلامی بسیار مشکل و احتمالا غیر ممکن نموده است. با توجه به موقعیت جدید ایران، امریکا و غرب فشاری سنگین و هدفمندی را جهت رام کردنش، آغاز کرده اند. تهدیدات نظامی و بدنبال دور جدیدی از تحریم های گسترده تر ایران از بانک مرکزی تا صنایع پتروشیمی و تلاش فرانسه برای در دستور قرار گرفتن تحریم نفت ایران توسط متحدین اروپایی، مرحله جدیدی در مناسبات ایران با امریکا، اروپا و حتی کشورهای خاورمیانه بشمار میاید. مرحله ای که ایران را بسیار قطبی تر از سابق در مقابل این کشورها قرارخواهد داد و مناسبات فیمابین را تیره تر مینماید.

هنوز سازش با رژیم یک وجه مهم از تلاش امریکا و غرب است. اما تن دادن رژیم اسلامی به شرایط دول مذکور یک خود کشی سیاسی است و بعید بنظر میرسد چنین چرخشی توسط حکومت اسلامی صورت پذیرد. گذشته از این هر سازشی برای امریکا تنها میتواند موقت و تاکتیکی باشد تا فراهم شدن فرصتی مناسب جهت شکل دادن به آلترناتیوی همسو و مناسب که توان ظاهر شدن در قامت نماینده امریکا و متحدینش را داشته باشد، چرا که بر قراری یک روابط پایدار بین جمهوری اسلامی و امریکا، که منافع دراز مدت طرفین در گیر را تامین و تضمین نماید بعید بنظر میرسد. گذشته از این جمهوری اسلامی مدتهاست که مشروعیت خود برای مردم ایران از دست داده است. جامعه ایران آبستن اعتراض علیه رژیم ایران است و با گشوده شدن روزنه کوچکی رژیم اسلامی با سیل وسیع اعتراضات اجتماعی روبرو میشود. تحولات منطقه زمینه چنین انفجار اجتماعی را بیشتر مهیا نموده است. دورنمای اینکه حکومت اسلامی در فرمت کنونی بتواند تغییری در مسیر مورد نیازغرب تقبل کند بسیار ضعیف است. امریکا نیز چنین ساختار حکومتی را که بیش از سی سال در تقابل با او قرار داشته و مسیری کاملا متفاوت از غرب را پیموده،  نمیتواند بعنوان متحد خود به رسمیت بشناسد. در نتیجه امریکا و غرب تغییر رژیم اسلامی ایران را در دستور دارند، اما اوضاع ایران و منطقه پیچیدگی خاصی را برای دول غربی در برخورد حکومت ایران بوجود آورده است.

از ماجرای ترور سفیر عربستان تا طرح مجدد پرونده نقض حقوق بشری ایران و همچنین متهم کردن ایران توسط آمانو به فعالیت های هسته ای غیر صلح آمیز همراه با چاشنی تهدید نظامی طرح های موازی بودند جهت تدارک یک فشار گسترده تر از سابق از طرق تحریم های اقتصادی موثرتر بر جمهوری اسلامی، تهدید جنگی امروز فضا سازی و آماده کردن اذهان، برای بن بست سیاسی و دیپلماتیک احتمالی در آینده است. تجربه شکست در عراق و تلفات جانی نیروهای نظامی امریکا و متحدینش همراه با هزینه سرسام آور جنگ با عراق و افغانستان، عقلانیت در برخورد به ایران را بالا برده است. گذشته از این جنگ با ایران متفاوت از عراق و افغانستان است و هزینه و بهای جانی و مالی بسیار سنگین تری را در بر دارد. چنین جنگی خاورمیانه را به آتش میکشد. تاکتیک جنگی نوع لیبی نیز در ایران در ادامه گروهای و جریانات تندرو اسلامی را از عراق تا فلسطین و لبنان و… را وارد معادلات جدیدی خواهد کرد، بویژه که تحولات کشورهای عربی و شاخ افریقا اسلام جنگی و تندرو را در موقعیت ضعیفی قرار داده و به حاشیه رانده است، جنگ با ایران برای آنها سودمند محسوب میشود و فرجه ای برای دخالت مجدد در منطقه را در اختیار آنها قرار میدهد و ترور بمب گذاری حداقل برای دوره ای به دستور رانده میشود و خاورمیانه را به ناامنی می کشاند. امریکا و غرب با وقوف به این امر، جنگ را در شرایط فعلی مطلوب نمیدانند، اما در بن بست کامل سیاسی، بعنوان گزینه نهای به احتمال زیاد در دستور قرار میگیرد.

بعد دیگر تهدیدات نظامی امریکا و غرب ایجاد فضای جنگی بر فراز جامعه ایران است و از این طریق آماده سازی اذهان جامعه و متوهم کردن بخشهای از جامعه در تغییر رژیم به قدرت نظامی امریکا و باز کردن میدان برای تبلیغات جریانات ناسیونالیسی که امید خود را به بمب های امریکایی کره زده اند. چرا که اپوزیسیون بورژوا، تنها از طریق بند و بست، امکان لانسه شدن خود را به عنوان آلترناتیو رژیم ممکن میداند. اینها هیچ ابایی از ویران شدن جامعه مدنی ایران توسط بمباران قدرت های جهانی ندارند. سازماندهی مبارزات و اعتراضات کارگران و مردم به ستوه آمده از اسلام و حکومتش راهی نیست که آنها را بقدرت برساند، بیان روشن اهداف و مطلباتشان و قرار دادن آن در مقابل جامعه اهرمی نیست که با تکیه به آن نیرو بسیج نمایند. بلکه اتکا به قدرت امریکا و غرب و بند و بست با بخشی از حکومت را اهرم اصلی قدرت گیری و یا سهیم شدنشان در قدرت محسوب میکنند. امریکا نیز در تلاش است که ترکیب مناسبی از جریانات متلون همراه با جمعی از روشنفکران بورژوا را در یک کاتاگوری قرار دهد و با مطرح کردن شخصیت های از آنها، توجه جامعه را به آن، بعنوان آلترناتیو حکومت جلب نماید و جامعه را به سمپاتی بکشاند. طرحی که امروز امریکا در مقابل جمهوری اسلامی جدی تر بر روی آن کار میکند. ولی هنوز تا شکل دادن به چنین آلترناتیوی که ترکیبی مناسب و مورد توافق باشد زمان لازم است. در ثانی در تلاش هستند که افکار عمومی را نیز برای پذیرش آنها آماده نمایند. در صورتیکه چنین آلترناتیوی را نتوانند شکل دهند و موفق به جلب سمپاتی جامعه ایران نسبت به آن نشوند، احتمال حمله هوای به ایران افزایش مییابد.

فشار سیاسی، انزوای بین الملی و تحریم های اقتصادی کارسازتر، مرحله اول به تمکین کشاندن حکومت ایران است. مرحله ای که هر از گاه با تهدید نظامی جهت تشدید فشار به کاربدستان حکومت همراه شده و میشود. تهدیدات امروز زمینه ساز فردای است که دیگر تمامی گزینه ها و راهکارهای سیاسی و دیپلماتیک به بن بست رسیده باشد و فشار شدید اقتصادی و انزوای بین المللی نیز کار ساز نباشد 

 جنگ و مخاطرات آن

کارگران و مردم ایران باید به مخاطراتی که جنک بدنبال میاورد واقف شوند. باید جامعه را نسبت به ماهیت و اهداف جنگی که امریکا و دول غربی که هر از گاه بر طبل آن میکوبند و با مستولی کردن فضای جنگی بر جامعه ایران، تلاش میکنند زمینه های آنرا در اذهان مردم برای زمانی که خواستند دست به چنین اقدامی بزنند مهیا نمایند، آگاه کرد. هم جنگ و هم آلترناتیو ارتجاعی و دست ساز امریکا و غرب که در صدد شکل دادن به آن هستند، پروسه ای در جهت بی اختیار کردن و به حاشیه راندن مبارزات و اعتراضات گارگران و مردم ایران و همچنین تحمیل شرایط مطلوب خودشان به جامعه است. جنگ جامعه ایران را به ناامنی سوق میدهد، و گذشته از ویرانی و از هم پاشی شیرازه جامعه ایران، زمینه به جان هم انداختن انواع گروه های اسلامی، قومی و ارتجاعی را مهیا میکند و جمهوری اسلامی را در موقعیت تعرض به جان و مال مردم قرار میدهد و معیشت مردم تحت فشار مضاعف قرار میگیرد. جنگ زمینه سرکوب و اعدام را توسط جانیان اسلامی سرمایه افزایش میدهد و اعتماد به بنفس کارگران و مردم را کاهش میدهد. دخیل بستن به نیروی نظامی امریکا و غرب جهت تغییر و دگرگونی در ساختار حکومتی را رواج میدهد و زمینه  پذیرش آلترناتیوهای دست ساز غرب و توهم به آن را بالا میبرد. احزاب و جریانات ناسیونالیست فارس و کرد میدانی بیشتری برای عرض اندام در پناه بمب های امریکا و متحدینش را پیدا مینمایند و توهم به خود را و به کارایی جنگ در راستای سرنگونی را دامن میزنند. اینها و موارد بسیار بیشتری، عوارض جنگ ارتجاعی است که امروز زمینه های آتی آن با جنگی کردن فضای جامعه چیده میشود.

چه باید کرد

مردمی که در مقابل خود آلترناتیوی رادیکال و نسبتا قدرتمندی را نیافته اند که پرچم متمایزش قابل مشاهده و انتخاب باشد تا جهت سرنگونی انقلابی و بدون تخفیف بختک اسلامی به آن تکیه کنند و همچنین هر بار نیز مبارزاتشان توسط جناحی از رژیم با شکست روبرو شده است، زمینه متوهم شدن به تبلیغات امریکا وغرب و احزاب ناسیونالیست را دارند. راه مقابله با آن قبل از هر چیز تلاش برای فرونشاندن توهماتی است که امریکا و غرب و احزاب و جریانات ناسیونالیست فارس و کرد و ترک و… در میان مردم نسبت به جنگ دامن میزنند. و خنثی کردن تبلیغات ناسیونالیست ها در تصویری که از امریکا و غرب به عنوان ناجیان مردم میدهند. یک وظیفه مبرم احزاب و جریانات کمونیست و آزادیخواه و بویژه حزب حکمتیست دخالت درمبارزات و فعل و انفعالات اجتماعی و خط دادن به آن و تلاش جهت متشکل نمودن و سازمان دادن مبارزات کارگری است. فعالین کمونیست و رهبران کارکری باید تلاش نمایند که کارگران و مردم آزادیخواه ایران را متوجه سموم فضای جنگی و مخاطرات و عقب گردی که جنگ به جامعه ایران تحمیل میکند و هچنین مصایب و سناریوی سیاهی که میتواند به مراتب از عراق و افغانستان فراترباشد، بنمایند. رهبران کارگری و فعالین کمونیست با آکاه و متشکل کردن طبقه کارگر و تلاش برای قرار گرفتن در راس اعتراضات و مبارزات اجتماعی و ایجاد اعتماد بنفس در میان کارگران و مردم معترض جهت کنار زدن جمهوری اسلامی به نیروی متشکل خود، میتوانند سد محکمی را در مقابل جنگی شدن فضای جامعه ایران و متوهم نمودن مردم به آن ایجاد نمایند و با این کار میدان تبلیغات جریانات ارتجاعی طرفدار جنگ را بسیار محدود نمایند.

۲۰۱۱/ ۱۱/ ۲۶