گفتگوی نشریه اکتبر با پیمان حسینی از” فعالین دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب در کردستان “

گفتگوی نشریه اکتبر با پیمان حسینی از” فعالین دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب در کردستان “

 

لطفا خودتان را معرفی کنید؟

پیمان حسینی، ممنونم از وقتی که در اختیار من گذاشتید. پیمان حسینی هستم. در شهر کامیاران به دنیا آمده ام. تحصیلات ابتدائی و دبیرستانی را در این شهر به پایان رسانیدم.  در سال ۱۳۸۱ تحصیل خود را در رشته مهندسی عمران دانشگاه زنجان آغاز کردم.

 از سال ۱۳۷۸ مارکسیسم و کمونیسم را به عنوان نحله فکری انتخاب کردم. بعد از ورود به دانشگاه فعالیتهای سیاسی‌ام را همچنان ادامه دادم. در اعتراضات سال ۸۲ دانشگاه زنجان فعالانه شرکت کردم، که کار به حراست دانشگاه و کمیته انظباطی کشیده شد و به اخراج تهدیدم کردند. اما خوشبختانه در همان حد تهدید باقی ماند و به تحصیل و فعالیت‌ سیاسی ادامه دادم و تصمیم به انتشار نشریه و برگزاری آکسیون و … گرفتیم تا اینکه در سال ۸۵ بار دیگر به کمیته انظباطی احضار شدم و حکم اخراجم را صادر و از دانشگاه اخراجم کردند. بعد ازبرگزاری آکسیون ۱۳ آذر ۱۳۸۶ مجبور شدم مخفیانه در ایران زندگی کنم. درتدارک و برگزاری مراسم اول مه روز جهانی سال بعد فعالانه شرکت کردم، پس از برگزاری این مراسم تحت تعقیب قرار گرفته بودم و مجبور به ترک کشور شدم.

به عنوان یکی از فعالان دانشجویی چه تعریفی از چپ دانشجویی در ایران دارید؟

پیمان حسینی، اگر بخواهیم موشکافانه این سوال را جواب دهیم باید ساعتها صحبت کرد. من خیلی کوتاه بگویم، بعد از کشته شدن چهار دانشجو در ۱۶ آذر ۱۳۳۴ ، این تاریخ بعنوان  روز دانشجو بعد از انقلاب سا ل۵۷ در ایران برسمیت شناخته و ثبت شد. بعد از انقلاب فرهنگی کلا چپ و جنبش دانشجویی سرکوب گردید. اما من میخواهم از نسل جدیدی صحبت کنم که بار دیگر توانست جنبش دانشجویی را زنده کند. از اعتراضات ۱۳۷۸ بود که جنبش دانشجویی کم کم جایگاه خود را در جامعه پیدا کرد. اما جناح چپ جنبش دانشجویی بعد از شکست ” جبهه اصلاح طلبان و جریان دوم خردادی ها ” از سال ۸۱ به طور جدی پا به عرصه وجود گذاشت و فعالیتهای خود را به طور جدی آغاز کرد. یکی از این گرایشات چپ دانشجویی، “دانشجویان آزادیخواه و برابری‌طلب ، داب ،” بود که از همان سال آغاز به  فعالیت کرد. در سال ۸۲ اولین نشریه دانشجویی خود، “خاک” را منتشر کرد. و از سال ۸۳ به بعد آکسیونهای اعتراضی را سازمان داد. در سال ۸۵ به اوج قدرت خود رسید و در ۱۳ آذر ۸۶ توانست مستقلا” پرچم ازادی خواهی و برابری طلبی ” را در دانشگاه تهران بالا ببرد.

 با توجه به اینکه شما در کردستان زندگی کردهاید، آیا در کردستان تا قبل از اتفاق ۱۳ اذر ۸۶   گرایش چپ دانشجویی وجود داشت یا خیر؟

پیمان حسینی، بله وجود داشت… اگر بخواهم در مورد گرایش چپ در جنبش دانشجویی در” محیط های دانشجوئی و مراکز آموزشگاههای عالی ” در کردستان صحبت کنم، باید ابتدا در اوضاع و احوال و شرایط سیاسی و اجتماعی، جامعه کردستان دقیق شد و تفاوتها را برشمرد. ببینید هر شخصی که در جامعه کردستان به دنیا می‌آید، در اطراف و گوشه کنار آن جامعه، از خانواده، از خیابان، از محافل، از چپ و کمونیسم، از مبارزات سیاسی موجود در آن جامعه، داده بسیاری را دریافت می‌کند. بنوعی از همان اوان کودکی با سیاست آشنا می‌شود. من از خودم مثال می‌زنم، از همان اوان بچه گی احزاب سیاسی و آدم‌های سیاسی را دوروبر خودم حس می‌کردم، حرفهایشان را می‌شنیدم. من چپ و کمونیسم را قبل از اینکه دانشجو بشوم، شناخته و انتخاب کردم. جامعه کردستان به شدت سیاسی است. اما این تجربه در سایر شهرهای دیگر خارج از کردستان وجود ندارد. بیشتر دانشجویان سایر شهرها از طریق مطالعات سیاسی و جمع‌های مطالعاتی با چپ و کمونیسم آشنا می‌شوند و این گرایش فکری را انتخاب می‌کنند. در کردستان اینگونه نیست. مبارزه عملی در این جامعه سالهاست ادامه دارد.

در زمان اصلاحات فضای سیاسی دانشگاه‌ها باز می‌شود و این اتفاق در کردستان هم صورت می‌گیرد. اما در کردستان دانشجویان تجارب دیگری را همراه با خود به فضای دانشگاه حمل می‌کردند. هر دانشجویی در کردستان کاملا گره خوره است به فضای سیاسی دوروبرش، به مسائل زنان، کودکان، کارگران… به برگزاری مراسم ها و آکسیون های اول مه، ۸ مارس و… این مراسمات سالهاست در کردستان برگزار می‌شوند. انسان قبل از اینکه دانشجو شود، بارها در این مراسم‌ها شرکت کرده است. او هنگامی هم که دانشجو می‌شود باز به جامعه‌اش گره خورده‌است و کمتر خصلت و بیماری روشنفکری و بینش انتزاعی را که از مشخصه‌های بسیاری از فضاهای دانشجویی است، با خود همراه دارد. اگر بخواهیم مشخصا نام ببریم، مثلا در دانشگاه آزاد کردستان گرایش چپ از سال ۸۳ عروج  و خود را نمایان می‌کند. نشریه دارد. و… میتوان نشریه “هاوری” را نام برد که در آن دوره مسائل چپ را در خودش بازتاب می‌داد. در سال ۸۴ آکسیون برکزار نمود. و تعدادی از بچه‌ها دستگیر شدند. احکام تعلیق از تحصیل و تبعید برای آنها صادر شد. آری اگر سوال شما را اکنون جواب بدهم، باید بگویم “بله” ، قبل از ۱۳ آذرسال ۱۳۸۶ در” محیط ها و مراکز آموزش های عالی در میان دانشجویان ” در کردستان گرایش چپ وجود  داشت.

 

 در دانشگاههای کردستان ما بین گرایشات چپ و ناسیونالیست از لحاظ  سیاسی و عملی تقابل وجود داشت. بهرحال گرایش ناسیونالیستی حضوری تاریخی و با سابقه و فعال  در جامعهی کردستان دارد و به تبع آن در دانشگاهها نیز حضورش ملموس و عیان میباشد.  شما این تقابلها را چگونه میدیدید و می بینید؟

پیمان حسنی، این تقابل بسیار واضح است. قبلا هم گفتم زمانی که از مسائل سیاسی در جامعه کردستان صحبت می‌کنیم، باید کمی دقت کرد و متفاوت صحبت کرد. در کردستان تقابل گرایش چپ با گرایش ناسیونالیستی سابقه ا‌ی طولانی دارد و حتی به قبل از انقلاب سال ۵۷ بر‌می‌گردد. در هر خانه‌ای در کردستان این تقابل‌ها را میتوان یافت. دانشگاه‌های کردستان هم از این امر مستثنی نیستند. کنش‌های سیاسی در دانشگاه‌های کل کشور از این لحاظ با کنش در دانشگاه‌های کردستان تفاوت دارند. برای مثال تقابل گرایشات چپ در دانشگاه‌های کل کشور با دفتر تحکیم وحدتی‌ها بارزتر بود، این در حالی است که تحکیم وحدت درکردستان هیچ‌گاه نتوانست موجودیت واقعی پیدا کند. ودرعوض تقابل بین گرایشات چپ با ناسیونالسیم کرد صحنه اصلی کنش و واکنش سیاسی در دانشگاه بود. باید اذعان کرد که گرایش ناسیونالیست از نفوذ خاصی برخوردار بوده و هستند، و همواره قدرت به حساب می آیند. این برآیند همان تقابل نیروهای سیاسی موجود در صحنه‌‌ی سیاسی جامعه کردستان است که در دانشگاه‌ها هم خود را نشان می‌دهد.

این تقابل‌های جدی بود که ما در آن دوره داشتیم. از دانشگاه آزاد کردستان گرفته تا دانشگاه کردستان تا آموزشکده‌ها و غیره… آنها نشریات خود را داشتند، اتحادیه دانشجویان کرد را داشتند و دارند و… در حال حاضر هم فعالانه سیاستهای ناسیونالیستی خود را به پیش‌می‌برند. ناسیونالیست‌ها بی هیچ ابهامی گرایش راست جامعه را نمایندگی می‌کنند، سعی دارند با شعارهای قومی و نژادی، با شعارهای ” به رسمیت شناختن حق هویتی” ، “به رسمیت شناختن زبان کردی” و غیره مردم را حول این پرچم‌ها جمع کنند. آنها سیاستهای کلان ناسیونالیسم کرد را در دانشگاه عملا نمایندگی می‌کنند. سعی دارند مردم کردستان و دانشجویان کرد را قانع کنند که جنگ میتواند منافع ملی و قومی آنها را تامین کند. آنها برای اقناع مردم از هیچ کوششی فروگذاری نمی کنند. همزمان هم منتظر بوده و هستند که یکی از جناح‌های حاکمیت به آنها چراغ سبزی نشان بدهد تا آنها با اشتیاق پای میزمذاکره بنشینند. دانشجویان ناسیونالیست همیشه در انتخابات‌ها شرکت کرده‌اند. اما در مقابل دانشجویان چپ با اینکه همواره فشارهای زیادتری روی آنها بوده، اما شعارهای خود را مطرح کرده‌اند و علیه این طیف ناسیونالیست در دانشگاه ایستاده‌اند. دانشجویان چپ همواره یک الگو داشته‌اند و آن اینکه هیچ‌گاه سرسازشی با هیچ جناح راستی از خود نشان نداده‌اند، حال این جناح در قدرت و حاکمیت باشد یا اینکه در دانشگاه… همواره شعارهای خود را در تقابل با شعارهای راست و ناسیونالیستی آشکارا سر داده‌اند…با شعارهای آزادی خواهانه و برابری طلبانه، با “نه به جنگ”، “لغو کامل تبعیض جنسیتی” ” آزادی بی قید و شرط بیان” “حمایت و همبستگی با کارگران”، “آزادی برای ایجاد تشکل‌های کارگری” رودرروی منافع ناسیونالیستها ایستاده است و سعی در خنثی کردن برنامه های آنان را داشته است.

 

اکنون به داب میرسیم به آن اتفاق عظیمی که برای همیشه در تاریخ چپ ایران ثبت شد و همواره مثال زدنی خواهد بود، سوال این است جنبش چپ دانشجویی در کردستان با دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب (داب) ارتباطی داشت؟ 

   پیمان حسینی، بعد از چند دهه خفقان حاکمیت جمهوری اسلامی، به جرات می‌توان گفت که ”  داب ” اولین پرچم مستقل چپ دانشجویی در ایران بود. و این حادثه کل دانشگاهای ایران را فرا گرفت، اصفهان، مشهد، همدان، زنجان، مازندران، شیراز، کرمانشاه، کردستان، ارومیه و… داب در ۷۰ درصد از دانشگاهای ایران اعلام موجودیت کرد.

گفتیم جنبش دانشجویی و گرایش چپ در کردستان قبل از اعلام موجودیت ” داب ” وجود داشت، اما نه با نام ” دانشجویان آزاد‌خواه و برابری‌طلب”. اولین شماره‌های نشریه “خاک” به دست دانشجویان در تمام دانشگاه‌های کردستان می‌رسید و خوانده ‌می‌شد. بخشی از دانشجویان داب در تهران ” کرد زبان ” بودند و از کردستان برای تحصیل به آنجا رفته بودند.آنها یکی از پل‌های ارتباطی بین دانشجویان چپ کردستان با داب بودند و از طریق آنها ارتباط گسترده‌تر می‌شد. این ارتباطات از بدو تولد داب با کردستان گره خورده بود. این ارتباط را هم می‌توان از شعارهای و پلاتفرم‌ها نیز فهمید. تمام آن شعارها که در تهران پرچم شد، شعار ما در کردستان نیز بود. در این اواخر بچه ها از کردستان به تهران واصفهان و سایر شهرهای دیگر می‌رفتند و این ارتباط روز به روز تنگاتنگتر می‌شد. شعارها و پلاتفرم‌های یکسان باعث شده بود همه به آسانی در سراسر ایران همدیگر را پیدا کنند و این ارتباطات ادامه داشت تا روز ۱۳ آذر۸۶ و آن آکسیون بزرگ دانشگاه تهران … آن روز تعداد زیادی از کردستان برای شرکت در آن مراسم بر تهران رفتند . من خودم یکی از آنها بودم که به اتفاق چند نفر از رفقا در آن مراسم شرکت کردیم. بعد از این اتفاق هم روابط همچنان ادامه داشت و…

اکنون چپ دانشجویی در ایران و کردستان را چگونه ارزیابی میکنید؟ 

  پیمان حسینی، قبل از اینکه به این سوال شما جواب بدهم باید مقدمه‌ای را بیان کنم. ما از قدرت گرفتن گرایش  چپ در جنبش دانشجویی حرف زدیم و اکنون باید این راهم بیان کرد، که با چه شدتی مورد سرکوب قرار گرفت. به نظر من جمهوری اسلامی چند سال بود برای سرکوب چپ دانشجویی برنامه ریزی می‌کرد. و بعد از ۱۳ آذر ۸۶ بود که به این جنبش یورش برد و تمام سعی خود را کرد تا برای همیشه آن را ریشه کن کند. تقریبا” ۷۰ نفر از دانشجپویان را دستگیر و زندانی کرد، بسیاری مجبور شدند مخفی زندگی کنند، بسیاری وادار به ترک کشور شدند، تعداد زیادی اخراج شدند. واقعا” ضربه سنگینی وارد کرد، ولی به نظر من نتوانست جنبشی را که در جامعه ریشه دوانده است برای همیشه سرکوب کند، چیزی که برای آن برنامه‌ریزی کرده بود. اما به شدت ضربه زد. بعد از این اتفاق، انتخابات ریاست جمهوری بود. این سرکوب از این لحاظ برنامه ریزی شده بود و می‌بایست قبل از آغاز رقابت‌های ریاست جمهوری جنبش چپ دانشجویی سرکوب می‌شد. عملی کاملا برنامه ریزی شده و آگاهانه بود. چون اگر به همان صورت پیش می‌رفتیم، تاثیر زیادی بر فضای انتخاباتی می‌گذاشتیم و شاید رشد بسیار زیادی هم می‌کردیم.

بعد از اتفاقات ۲۲ خرداد جنبشی به اسم “جنبش سبز” پا به دنیای سیاست ایران گذاشت. موج عظیمی که به شدت فضای سیاسی ایران را عوض کرد. بادی سهمگینی که بسیاری از چپ‌ها را با خود برد و بسیاری را رفرمیست کرد. چپ دانشجویی در این دوره با توجه به زخم‌ها و ضرباتی سنگینی که خورده بود و فضای جدید سیاسی که بوجود آمده بود نتوانست قد علم کند. بسیار ضعیف بود و نقش عمده‌ای را هم بازی نکرد.

اما در کردستان، مردم در کردستان به جنبش سبز نپیوستند. مشخص است، جامعه کردستان، جامعه‌ای است بسیار سیاسی که تجارب بزرگی را پشت سر گذرانده است. چپ در این جامعه قدرت دارد و بسیار آگاهانه به این مسئله نگاه کرد. اما درست است که با جنبش سبز نرفت ولی اختناق سیاسی و میلیتاریزه شدن فضای سیاسی، تشدید سرکوب فعالین سیاسی و اجتماعی در این دوره باعث شد در این بخش از ایران هم جنبش چپ دانشجویی نتواند به صورت علنی و خیلی شیوا خود را بیان کند و در عرصه دانشگاه و جامعه نقش مهمی ایفا کند.سرخوردگی ناشی از سرکوب ۱۳ آذر کل فضای دانشگاهی ایران را فرا گرفت و کردستان هم ازاین قاعده مستثنی نبود.

راه برون رفت از این سرخوردگی و ناامیدی که بعد از این سرکوب بوجود آمد و گویا هنوز هم ادامه دارد کدامند و چه باید کرد؟

پیمان حسینی، باید به چند نکته اشاره کنم قبل از اینکه به این سوال جواب دهم. یکی موقعیت حال حاضر دنیا است و دیگری موقعیت کنونی جمهوری اسلامی در منطقه و دنیا است. اینها گزینه‌هایی هستند که ما با آنها سروکار داریم. ببینید اخیرا” احتمال حمله آمریکا یا اسرائیل بر سر زبان تحلیلگران سیاسی ” افتاده است، تشدید تحریم  اقتصادی، علیه ایران و مسئله هسته ای و غیره …

دوباره همانند چند سال قبل می‌خواهند فضای جامعه را جنگی کنند. های‌وهوی ناسیونالیست‌های پرو غرب و خوشحالی آنها از حمله احتمالی آمریکا و متحدان غربی‌اش به ایران و دادن این نقطه امید کذایی به جامعه ایران که گویا با این حمله “می‌توان از شر جمهوری اسلامی خلاص شد”، بار دیگر از سر گرفته شده است. و … صحبت من با دانشجویان این است، که این دوباره بازی دیگری است با افکار جامعه. اینها هر چند سال یک بار سعی دارند ذهنیت جامعه را به جنگ و مسئله هسته‌ای معطوف کنند، من نمی‌گویم جنگی صد در صد صورت می‌گیرد یا خیر!… اما این را می‌دانم که جمهوری اسلامی بسیار خوب می‌داند چگونه از این فضا در جامعه بهره‌برداری کند.

تنها کاری که دانشجویان در ایران می‌توانند در ایران انجام دهند این‌است، که بار دیگر باید متشکل شوند. تنها راه تداوم فعالیت سیاسی و مبارزه متشکل شدن است. باید محافل و جمع‌های خود را بار دیگر بسازیم و بهم ببافیم. ما خوشبخانه تجارب گرانبهایی در این زمینه داریم. دیدیم که با تشکل و محافل خود چه قدرتی را سازمان دادیم. بار دیگر باید شعار “نه به جنگ” را به دست گرفت و حول آن بحث کرد، محفل ساخت، مردم و دانشجویان را حول آن سازمان داد و  با آنها تشکل‌ها و محافل خود را بار دیگر ساخت.

شاید نشود در ۱۶ آذر امسال آکسیونی را سازمان داد. بدانید که مبارزه تنها آکسیون کردن نیست. همه‌ی تلاش ما باید این باشد بار دیگر خود را متشکل کنیم و این جنبش را بار دیگر زنده و پر قدرت ساخت.

با تشکر و آروزی موفقیت برای شما

تهیه و تنظیم مصاحبه : کامیار احمدی

نوامبر ۲۰۱۱