قهقهه‌ی ضد انقلاب(شعر)

از سر‌دسته‌ی قدیمی‌تان
بپرسید!
دسته‌ی حُکامِ مصر،
طبقه‌ی حاکمه‌ی مصر!.

محاکمه‌اش کنید!
سیصد نفر را، حکم به کُشت داده است
محاکمه‌اش کنید!
از آتشِ گلوله هزاران زخمی ، مجروح از گازهای ممنوعه وُسمی
محاکمه‌اش کنید!
گوشی به دست، دعاگویِ امپریالیسم بوده است
محاکمه‌اش کنید!
سی سال سرکوب، سی سال توفیدن بر کوره‌هایی از زجر
سی سال شامِ بوقلمون اش،
آنقدر تکرار شده است
که انگار صفتِ شام است
شام، بوقلمون
              بوقلمون، شام
بُگذریم از مابقیِ سُفره وُ سفروُ
عمره وُ تمتع وُ
 کالیفرنیا وُ آنتالیا وُ
بده بستان وُ
زهرِشکمو
            هاری وُ زهرِ ماری!
اضافه اضافه خورا وُ
سودِ مفت خورا وُ
زورگوآ،
پلیسا، باتوما، توپا، تفنگا
سرمایه دارا وُ
کارخونه دارا وُ
بانک دارا

– که هی چی؟!
شام، بوقلمون
بوقلمون، شام
بُـــــگذریم!

– که چی؟!
که محاکمه‌اش کنید!
– که چی؟!
چون محاکمه‌اش نکردید!
– که چی؟!
فریبکار است چون!
– که چی؟!
آدم کُـــش است!
– که چی؟!
مُستَثـــمر است!
– که چی؟!
این دهان را بیش از این باز نکن!
– که چی؟!
تو کی هستی؟!
– که چی؟!
تو ضدِ چی هستی، تو چیستی؟!
– که چی؟!
می گویم کیستی؟!

– ضـــدِ انقلابم!
پس دیگر نمی گذریم
محاکمه‌ات می‌کنیم!.

۴/آذر/۹۰