شباهنگ راد
با طرح سهمیهبندی بیزین، جامعهی ایران حال و هوای دیگری بخود گرفته است. از زمان اعلان این طرح، تهران و چندین شهر ایران شاهد اعتراضات تودههای بجان آمده علیهی نظام استثماگرایانهی حاکم بوده است.
تعدادی از پمپ بیزینها توسط معترضین به آتش کشیده شده است و خساراتی را به دولت "مهرورزی" احمدینژاد وارد نمودهاند. این قضیه همچنان ادامه دارد و همهی شهرها دستخوش اعتراضات تودهایست. جمهوری اسلامی هم قصد دارد تا با تحت فشار قرار دادن هر چه بیشتر کارگران و زحمتکشان زندگی را برای سرمایهداران آسانتر نماید. به بهانهی جلوگیری از "ریخت و پاش"ها و "اسراف"، در صدد قانونیت بخشیدن به سیاستهای چپاولگرایانهی خویش است و به دروغ اینگونه وانمود مینماید که مردم از "ارزانی" بنزین ناراحتاند!!
نزدیک به دو ماه قبل – در ۳ خرداد –، حداد عادل رئیس مجلس گفته استکه: "مردم از اینکه مصرف بیرویه بنزین سبب شلوغی بیش از حد خیابانها شده و استفاده از خودرو را ناممکن کرده ناراحتاند. مردم از آلودگی هوا، از بنزین ارزان در کشور، در مقایسه با دیگر کشورهای دیگر که منجر به قاچاق و خروج سرمایه از کشور میشوند، ناراحتاند و این خواستههای به حق مردم است". وی همچنین تاکید میکند که: "اجرای سهمیهبندی را جراحی مفید برای کشور دانست و این جراحی مثل هر جراحی دیگر قدری سخت است ولی مفید است. سختی آن گذرا است ولی فایده آن دائمی و پایدار است".
بنابراین ترجمان واقعی سخنان حداد عادل آن استکه سهمیهبندی بنزین، خواست "باطنی" مردم از مدتها قبل بوده ولی دولت متبوعش در اجرای عملی آن "کار شکنی" مینموده است!!! به عبارتی دیگر یعنی اینکه در شرایط گرانی سرسام آور و در شرایطی که اکثریت آحاد جامعه در زیر خط فقر بسر میبرند و از تأمین نیازهای اولیهی زندگیشان عاجزاند، در همان زمان خواهان آنند که زندگیشان در مخمصهی هر بیشتری قرار گیرد!! حال سئوال این استکه چرا چنین جراحیای میبایست بزعم حداد عادل سخت به نظر آید؛ در حالیکه از جمله خواستههای باطنی مردم میباشد؟!!!!
بطور یقین بیان چنین استدلالات بیپایه از جانب سران و مقامات حکومتی و یا به میان کشاندن پای مردم بمنظور هموار نمودن سیاستهای چپاولگرایانهیشان امر تازهای نیست. جمهوری اسلامی در این مدت با فریب و ریا تلاش ورزیده است تا خود را در اذهان عمومی "مردمی" جلوه دهد. امّا در دنیای واقعی و نه ادعایی سران حکومت، جامعهی ایران به دو صف کاملاً مجزا تقسیم گردیده است که در یکطرف آن میلیونها تودهی محرومی قرار گرفتهاند که مجبورند برای تأمین ابتدائیترین نیازهای زندگیشان به کارهای طاقتفرسا تن در دهند و در آنطرف اقلیت ناچیزی به صف شدهاند که از قبل استثمار و به تباهی کشاندن کارگران و زحمتکشان به زندگی انگلوارشان رسمیت میبخشند. این سیمای واقعی جامعهایست که سرمایهداران برای سازندگان اصلی جامعه ساختهاند. بیدلیل نیست که وسعت پایگاه طبقاتی رژیم روز به روز محدود و محدودتر میگردد و در مقابل صفوف اعتراضات به نابسامانیها و مظالم اجتماعی گسترش مییابد، که یکی از جلوههای آنرا ما در اعتراضات عملی مردم نسبت به سهمیهبندی بنزین مشاهده نمودهایم.
واقعیت این استکه سهمیهبندی بنزین بر خلاف مدافعین نظام سرمایهداری وابسته، تعرض به تتمههای کارگران و زحمتکشان، گرانی و بالا بردن قیمت آن میباشد. حقیقتاً که این رژیم در قبال میلیونها انسان محروم وظیفهی دیگری بر عهده ندارد. حیات سران رژیم در فشار به تودهها معنا مییابد. کاملاً واضح استکه سهمیهبندی بنزین تأثیرات بس مخربی بر زندگی ستمدیدگان خواهد گذاشت و قابل کتمان نیست. بر خلاف اراجیف «احمدینژاد» که در اریبهشت ۸۶ اعلام مینماید که: "سهمیهبندی بنزین تأثیر منفی در زندگی مردم ایجاد نخواهد کرد و تنها از سفرهای غیر ضروری مردم میکاهد" و یا بنابه گفتهی حداد عادل که در ۱۳ تیر ۸۶ اعلام داشته استکه: "سهمیهبندی هیچ مشکلی برای مردم ایجاد نکرده است" و تاکید داشت "وضعیت پمپ بنزینها عادیست"؛ باید گفت که از هم اکنون میتوان اثرات بسیار مخرب آنرا در زندگی محرومترین اقشار جامعه به عینه مشاهده نمود. بالا رفتن کرایههای وسائل نقلیهی عمومی، کالاهای اولیهی زندگی و غیره نمادی از سیاستهای ارتجاعیست که بر دوش خمیدهی میلیونها انسان محروم جامعه افزوده گردیده است.
مردم ایران و به عبارت صحیحتر کارگران و زحمتکشان و همهی کسانی که به انحای گوناگون مجبورند، ساعتهای طولانی بمنظور تهیهی یک لقمه نان بخور و نمیر نیروی کار خود را و آنهم به قیمتی ارزان در اختیار صاحبان تولیدی و سرمایهداران قرار دهند، جایی برای سفرهای غیر ضروری آنان باقی نمیگذارد!! کارگر در زیر حاکمیت رژیم جمهوری اسلامی در بند و آب و خویش است و دهههاست که از پرداخت کرایهی خانه، شهریهی فرزنداناش و از غذای مکفی باز مانده است؛ هنگامیکه در زیر سایهی دولت "مهرورزی" و "عدالتخواه"ی «احمدینژاد، سرمایهدار از بازپرداخت حقوقهای ناچیز کارگران سر باز میزند، چگونه میتواند از زندگیاش لذت ببرد و بقول رئیس جمهور از سفرهای غیر ضروری خود بکاهد!!!
اسراف و بیبند و باری و مصرفهای بیرویهی بنزین حاصل کسانیست که منابعی طبیعی جامعه را به یغما برده و از بابت آنها بر سرمایههای نجومیشان میافزایند. سرمایهدار در این میان ضرری ع
ایدش نمیگردد، بلکه این تودههای محروماند که میبایست بار تمامی مصائب و مشکلات دستساز سرمایهداران را بدوش کشند. بنابراین افزایش قیمتها، خواست تودهها نیست. شکی در آن نیست که تودهها از این امر ناراضیاند. بیدلیل نبود که از همان آغاز اجرای طرح سهمیهبندی، به پمپ بنزینها یورش برده و آنها را به آتش کشیدهاند. مگر خودِ دم و دستگاههای تبلیغاتی رژیم اذعان ننمودهاند که در همان ساعات اولیهی تعرض مردم به پمپ بنزینها بیش از ۳۰ درصد از پمپهای، بنزین تخریب و در اثر آتشسوزی از کار افتاده است؟ با این اوصاف چگونه میتوان چنین اوضاع بلبشو و در هم ریختهای را عادی جلوه داد و اینگونه و بدروغ بخورد جامعه داد که که گرانی بنزین از زمره خواستههای مردم بوده است؛ چرا که از "ارزانی" آن ناراحتاند و در صدد بر آمد تا ریاکارانه وضعیت بغرنج و غیر عادی پمپ بنزینها را عادی جلوه داد!!!
در عمل به اثبات رسیده استکه دود گرانی و سهمیهبندی بنزین و هر کالای دیگری به چشم کارگران و همهی محرومان خواهد رفت. چرا که سرمایهداران تحت هر شرایطی از تهیهی بنزین مکفی ناتوان نبوده و از سفرهای غیر ضروریشان نخواهند کاست و هر زمان و هر ساعت که خود صلاح بدانند موتور ماشینهای لوکسشانرا به حرکت در خواهند آورد. براستی که تحت حاکمیت رژیم جمهوری اسلامی شکاف و فاصلهی طبقاتی را در خیابانها هم و این بار بطور عریانتر میتوان مشاهده نمود. تودهی محرومی که بخشی از نیازهای اولیهی زندگی خود را از راه ماشینهای قراضهاش تأمین مینمود، امروزه میبایست بدلیل سهمیهبندی بنزین – در واقع گرانی -، از تهیهی آنها محروم گردد. روشن استکه این به معنای تخریب هر چه بیشتر زندگیاش تلقی میگردد. این به معنای آن استکه افق زندگی به آینده برای وی و خانوداهاش محدود و محدودتر گردیده است. این هدیه و سوغاتی دولت "مهرورزی" و عدالتخواه"ایست که نفت را بر سر سفرهی مردم برد، تا بجایش بنزین را قطع نماید!!!
بطور قطع پایان بخشیدن به چنین وضعیت ناهنجار و تمامی نابسامانیهای موجود حاکم بر جامعه در گرو خرد کردن ماشین دولتی نظام سراسر چپاول و استثمار میباشد. تا مادامیکه این رژیم بر سر کار است، روز به روز زندگی مردم، مسیر تخریبی و ویرانی را طی خواهد نمود. سران حکومت میخواهند تا به قول خویش با اجرای سهمیهبندی بنزین و با افزایش قیمت گاز و برق، فرهنگ "صرفه جوئی" را در کشور حاکم گردانند و یا به قول «فتح الله امی» مدیر طرح کاهش آلودگی هوای تهران، مانعی شغلهای کاذبی همچون مسافرکشی گردند!!
بدون کوچکترین شک و شبههای باید گفت که در مناسبات کنونی این امر ناممکن میباشد. چرا که سران و مقامات حکومت بانی و مسبب چنین نابسامانیهای موجوداند. عملی شدن چنین طرحهایی و جلوگیری از ریخت و پاشها، اسراف و مصرفهای بیرویهی بنزین در مناسباتی قابل اجراست که سرمایههای امپریالیستی کاملاً از تار و پود جامعه رخت بر بندد. مناسبات سرمایهداری فاقد آن پتانسیل لازمه بمنظور تغییر جامعه به نفع مردم میباشد. تنها با به زیر کشیدن حاکمیت سرمایهداری و آنهم در انقلابی تودهای قهرآمیز است که میتوان از هزاران بلایای دستساز جانیان بشریت خلاصی یافت و از مصرفهای بیرویه و زیانبار جلوگیری بعمل آورد و جامعه را به سمت بالندگی هر چه بیشر رهنمون ساخت.
۱۳ جولای ۲۰۰۷
۲۲ تیر ۱۳۸۶