کشف٣روستا در نزدیکی کرمانشاه، بعد از٣٣سال؟!

قبل از سفر خامنه ای به کرمانشاه، تعدادی از خبرنگاران اعزامی خبرگزاری”مهر”در ولایت امام زمان که گویا هیچ چیزی از نگاه اوپنهام نیست، موفق به کشف٣روستا، بنام های”چم نوزه علیا و سفلی”و”چم مار”در این استان شدند. این خبرنگاران در مصاحبه با آقای هیبت صفری یکی از ساکنین روستای”چم نوزه”در محل فاش کردند، که این روستا ها فاقد”جاده، برق، پل، و مدرسه هستند. مضافآ اهالی این روستا ها شناسنامه، کارت ملی، و عقد نامه رسمی و ثبتی نیز ندارند.”
به گفته آقای صفری”تنها یکنفر از ساکنین روستای چم نوزه در میان این٣روستا با سواد است. این یکنفر نیز به واسطه زندان رفتن سواد خواندن و نوشتن دارد، مطمئنآ اگر زندان نمی رفت وی نیز مثل بقیه ما بی سواد بود. در آمن ما بناچار برای عبور از رودخانه بدون پل به داخل روستا از تیوب استفاده میکنیم، که طی سالیان متمادی با واژگون شدن این وسیله ابتدائی چندین نفر از اهالی این سه روستا در این رودخانه خروشان غرق شدند. نامبرده با انتقاد از بی تفاوتی مسئولین رژیم نسبت به سرنوشت اهالی این روستا ها اظهار داشتند: به دنبال قیام سال ۵٧ تا کنون، هیچکدام از مسئولین حکومتی به روستا های ما سر کشی نکرده اند.”
همین حضرات بعد ازچند روز در رکاب خامنه ای به کرمانشاه رفتند، و به وکالت از مردم این استان نوشتند”خیل مشتاقان و عاشقان سینه چاک رهبر و ولی امر مسلمین، نور رخسار آقا و مقتدای خود را در آسمان کرمانشاه همچون خورشید تابان مشاهده کردند و نور الهی و ….. “این توصیفات نوکر منشانه دار و دسته خبرگزاری مهر، برای مردم محروم این٣روستا نه اینکه کار ساز نبود، بلکه کماکان منازل آنها تاریک و درحسرت یک شعله گاز یا یک رشته برق، از شر سینه چاک کردن برای خامنه ای در سفر به کرمانشاه خلاص شدند. 
در شرایطی که دنیای سرمایه داری با بحرانی عمیق و غیر قابل کنترلی مواجه است و حکومت های دیکتاتور و دست نشانده صاحبان سرمایه یکی پس از دیگری از اریکه قدرت به زیر کشیده خواهند شد، آیا بحث، تبادل نظر، افشاگری و رساندن صدای اعتراض کارگران و زحمتکشان این روستاها ره بجائی خواهدبرد؟ آیا صدای اعتراض این مردم محروم که از ابتدائی ترین امکانات اولیه زندگی بی بهره اند، به روستاها ی سایر استانهای ایران و به خارج از مرزهای خواهد رسید؟ آیا اساسآ گوش کسی از جمله مسئولین رژیم اسلامی به درد های بی درمان اهالی این روستائیان که خبر نگاران “مهر” به آن اقرار کردند بدهکار خواهد بود؟ 
بیان ساده در اظهارات آقای هیبت صفری در عین واقعیت جای بسی تأسف است، که چگونه این مردم محروم و فرزندان آنها بدون دکتر و دارو، بدون مدرسه و معلم، بدون شناسنامه،کارت ملی و هیچ مدرک هویتی حد اقل به قدمت حاکمیت سیاه رژیم اسلامی و “حکومت عدل” علی، طی این٣٣سال زندگی را در این روستا ها سپری کرده اند؟ برای لحظاتی خود را در موقعیت این مردمان محروم و ستمدید قرار دهیم و با مکث کوتاهی به آرزو های انسانی و اولیه کودکان، زنان و جوانان این روستا ها بیاندیشیم تا به عمق فاجعه ای که بر این مردم زحمتکش و فرزندان آنهارفته است بیشتر واقف شویم.
 آقای قاسمی: یکی دیگر از ساکنین این روستا به خبر نگار”مهر” گفت:در فصل زمستان برای عبور و مرور در گل و لای دست و پا می زنیم و در تابستان هم با گرد و خاک مواجهیم، اگر یکی از ما به هر دلیل مریض شود با اینکه فقط تا کرمانشاه ۵٠ کیلومتر فاصله داریم اما به خاطر صعب العبور بودن و نداشتن راه، بیمارانمان از دست می روند کما اینکه من یک دخترم را به دلیل بیماری و عدم امکانات کافی از دست دادم.
نبود امکانات اولیه زندگی در این روستا ها شباهت زیادی به زندگی انسان های اولیه و غار نشینان دارد. با این تفاوت که انسانهای اولیه با تأریخی به قدمت ۴ میلیون سال پیش در غارها زندگی میکردند، اما اهالی این روستا ها در قرن ٢١ و در۵٠ کیلومتری کرمانشاه شهری با مجموعه ای از مدارس، دانشگاه، کارخانه های بزرگ تولیدی و معادن سرشاری از طلای سیاه.
انسانهای اولیه ساکن غارها مانند این روستائیان کرمانشاهی زندگی را بدون برق، دکتر و دارو، جاده و پل، مدرسه، شناسنامه و اسناد هویتی سپری میکردند. با این تفاوت که رئیس قبیله آنها دستور شلاق زدن، زندانی کردن تجاوز به زنان و کشتن افرادقبیله خود را صادر نمی کرد و به زور مردم را به اطاعت کورکورانه از همنوعان خود وادار نمیکردند. امارژیم نو ظهور ٣٣ساله جمهوری اسلامی درایران، بنام خدا و به پیروی از آیات قرآن و امام جاهلشان، با هر آنچه که با علم، شادی، انسانیت و تمدن بشری همراه باشد به شدت مخالف و حامیان آنرا مفسد فی الارض و به گلوله می بندند.
پرداختن به همه مشکلات و احتیاجات اولیه زندگی مردم این روستا ها هرچند مهم و قابل بررسی است، اما از حوصله این نوشته کوتاه خارج است. نبود و کمبود مدرسه در نقاط مختلف ایران و  عواقب زیان بار آن، ازجمله بیسوادی و تأثیرات مخرب آن در جامعه، بر تعلیم و تربیت کودکان و زندگی آنان در حال و آینده فاجعه آمیز و غیر قابل جبران است.
داد و بیداد فریبکارانه “حاجی بابائی”وزیرحقه باز آموزش و پرورش رژیم اسلامی که روزانه به بهانه های واهی دست به دامن امام زمان، ریش سفید خامنه ای و ادای ارادت و بندگی به خدا و قرآنش گوش عالم و آدم را کر کرده است، و اداره مطبوعه اش را بری از هر نوع عیب و نقصی میداند، هنوز قادر به ارائه آمار درستی از تعداد مدارس، معلم و دانش آموزان ایرانی نیست. طبیعی است که خود و دارودسته تحت فرمانش بعد از٣٣سال تازه فهمیده اند تعدادی از روستا ها فاقد مدرسه، و حتی تنها یک نفر در٣روستا سواد خواندن و نوشتن دارد. این یکنفر هم به لطف زندانیان سیاسی هم بند ش در زندانهای رژیم پهلوی سابق دو کلمه خواندن و نوشتن آموخته است.
مدرسه نقش اساسی در تعلیم و تربیت کودکان و دانش آموزان دارد. به همین دلیل به بخشی از زندگی دانش آموزان و کودکان تبدیل شده است. به عنوان مثال کودکان باز مانده از مدرسه در این٣روستا به هر دلیلی، به قدمت عمر ننگین جمهوری اسلامی از جنبه تعلیم و تربیت از کودکانی که شانس رفتن به مدرسه را یافته و از سنین پائین مراحل پیش دبستانی، دبستان، مدارس استثنائی، دبیرستان، دانشگاه و …. را طی کرده اند، عقب تر هستند، واضح است درک و میزان آگاهی آنها از محدوده روستایشان تجاوز نخواهد کرد. آنان بی اطلاع از تحولات جهان کنونی که از آن بعنوان “دهکده جهانی” نامبرده میشود، زندگی فلاکت بار و پر مشقت کشاورزی و دام داری به شیوه قرون وسطا ئی باز مانده از پدران و مادران خود را در محدوده این روستاها به ارث برده اند.
متولدین قیام ۵٧ و بعد از آن در این روستاها بعد از٣٣سال، اگر از شر آبله مرغان و غرق شدن در رودخانه روستایشان جان سالم بدر برده باشند، نه تنها به مدرسه نرفتند و سواد خواندن و نوشتن ندارند، بلکه چون فاقد شناسنامه هستند، از ترس اینکه در پاسگاه ها و ایست های بازرسی توسط مأمورین رژیم اسلامی به عنوان افراد فاقد برگ شناسائی دستگیر نشوند، جرأت رفتن به شهر را هم ندارند. در ضمن این روستائیان فاقد شناسنامه، از”مزایای”طرح کذائی و شکست خورده یارانه ها نیزبی بهره و احیانآ از این طرح فریب کارانه هم بی اطلاع هستند. از قرار معلوم، در سرشماری اخیرنام و تعداد ساکنین این روستائیان درلیست ٧۵ میلیونی اداره آمار ایران نیز قید نخواهد شد.
اما باید اعتراف کرد که مردم این سه روستا از امتیازی مهم در طول ٣٣ سال اخیر برخوردار بوده اند که دیگر مردم مناطق مختلف ایران از آن محروم بوده اند. این امتیاز هم عبارت است از اینکه جانیان اسلامی به دلیل عدم دسترسی به آنان نتوانسته اند جوانان و مردم محروم این روستاها را در جنگ ارتجاعی ایران و عراق به کشتن دهند، یا در کردستان در درگیری با پیشمرگان و مردم ناراضی کشته شوند و یا به دلیل نارضایتی به جوخه اعدام سپرده شوند.
آقای قاسمی: یکی دیگر از ساکنین این روستا به خبر نگار”مهر” گفت: زمستانهای سردی داریم و اگر یکی از ما به هر دلیل مریض شود با اینکه فقط تا کرمانشاه ۵٠ کیلومتر فاصله داریم اما به خاطر صعب العبور بودن و نداشتن راه، بیمارانمان از دست می روند کما اینکه من یک دخترم را به دلیل بیماری و عدم امکانات کافی از دست دادم. به گفته آقای قاسمی مسئولان استان کرمانشاه به خصوص بخشدار سرفیروزآباد، تنها بعد از گزارش خبرنگار مهر برای اولین بار به این روستا آمد و حتی به داخل روستای چم نوزه هم نیامد و گفت”اجازه بدهید بعدآ بیائیم که آب کم شود”؟! این هم نوعی از احساس”مسئولیت”کردن دست اندر کاران رژیم اسلامی برای رفع مشکلات اولیه روستاهای تازه کشف شده بعد از ٣٣ سال محرومیت از همه امکانات اولیه زندگی است.
درسفر اخیرخامنه ای به کرمانشاه خبر نگار خبرگزاری ایسنا نیز کاشف از آب در آمد. این خبر نگار فاش کرد در سفر خامنه ای به این استان”۶١١هزار و ٧٣٨ نامه از سوی مردم استان تحویل شد(رقمی معادل با نیمی از جمعیت این استان)، که ٣۶٨ هزار از این نامه ها مربوط به معاش، درمان، بخشودگی و استمهال تسهیلات دریافتی بود.”از قرارمعلوم نامه های این متقاضیان معترض و متوهم به خامنه ای و رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی نیز به بایگانی تقاضانامه های ٣٣ ساله مردم زحمتکش روستای”چم نوزه”و سایر روستاهای تحت”مسئولیت”بخشدار سرفیروزآباد اضافه خواهد شد. تا با کم شدن آب رودخانه به آنها رسیدگی کنند؟
جمعه ۴ آذر ١٣٩٠