مصر در کوران یک انقلاب واقعی

 “در مقایسه با فوریه و سرنگونی مبارک این خیلی بیشتر رنگ انقلاب دارد. این یک انقلاب واقعی است. مردم خواهان تحولات اساسی هستند. معترضین نه فقط علیه نظامیان بلکه حتی علیه اپوزیسیون سنتی هستند. دیروز وقتی که سخنگوی اخوان المسلمین در میدان التحریر حضور یافت با هو و طبل معترضین فراری شد”  این بخشی از گزارش زنده ای است که خبرنگار رادیوی چهار بی بی سی دیروز ٢٣ نوامبر ارائه داد. (بعدا در جایی ندیدم که خبر هو کردن سخنگوی اخوان المسلمین توسط بی بی سی انعکاس داده شده باشد.)

 

بازگو کردن تحولات یک انقلاب کار ساده ای نیست. هر لحظه اتقاق تازه ای می افتد و خبرهای قبلی را کهنه مینماید. اما تحولات این دو سه روزه در مصر ماندنی خواهد بود و بر آینده مصر و کل منطقه تاثیراتی عمیق خواهد گذاشت. دو رویداد بسیار مهمند. یکی اینکه انقلاب این بار ارتش را که ستون فقرات تمام سیستم های کهنه و ارتجاعی است نشانه رفته است و مصمم است نظامیان را به زیر بکشد. دیگر اینکه بقول خبرنگار بی بی سی “اپوزیسیون سنتی” که اینجا بیش از همه منظور “اخوان المسلمین” است دارد آماج انقلاب واقع میشود و در صفوفش شکاف افتاده است.

 

ارتش باید سرنگون شود

خیلی ها وقایع این روزها در مصر را انقلاب دوم مینامند. برخی آنرا “انقلاب واقعی” میخوانند. و برخی به آن “فاز دوم انقلاب” مصر میگویند. اما همه کس توافق دارد که این انقلاب هر نامی که روی آن گذاشته شود، جدی تر و عمیق تر از انقلاب در ماه ژانویه و فوریه است که به سرنگونی مبارک انجامید. شواهد و اخبار حاکی از این است که مردم “تحولاتی اساسی” میخواهند و این را مشخصا بر زبان می آورند. و در سرلوحه این تحولات اساسی کنارزدن ارتش از قدرت قرار دارد. “طنطاوی باید برود. ارتش باید گورش را گم کند. ژنرالها باید بروند. آنها بخشی از سیستم حاکم بوده اند و باز هم آنها هستند که قرار است در مورد آینده بعد از انقلاب ما تصمیم بگیرند.” این حرف هرروزه جوانان و مردمی است که در میدان التحریر قاهره جمع شده اند. اما تجمعات و تظاهرات فقط به قاهره و میدان التحریر محدود نیست. اسکندریه، بندر پورت سعید، سوئز، اسماعیلف و برخی شهرهای دیگر نیز مرکز تظاهرات و درگیری و جنگ و گریز است. بویژه در اسکندریه مردم در اطراف پادگان تجمع کرده و علیه ارتش شعار میدهند و به سوی آنها سنگ و کوکتل مولوتف پرتاب میکنند. سرنگونی “شورای عالی نظامی” هدف فوری انقلاب کنونی است. ژنرال طنطاوی زیر فشار اعتراضات روز چهار شنبه در تلویزیون ظاهر شد و وعده داد که انتخابات پارلمانی را هفته آینده برگزار میکند و انتخابات ریاست جمهوری نیز در ژوئیه سال ٢٠١٢ برگزار خواهد شد. او گفت ما قصد ماندن در قدرت را نداریم و بسیاری از درگیریها را به تظاهر کنندگان منتسب کرد. سخنان او آتش انقلاب را بیشتر دامن زد. هنگام سخنرانی او مردم لنگه های کفشها را به صفحه بزرگ تلویزیون در مرکز شهر پرتاب میکردند و از این طریق نفرت و خشم خودرا ابراز میکردند. وعده و سخنرانی او هیچ کمکی به موقعیت ارتش نکرد. امروز پنجشنبه دو تن از ژنرالهای ارتش بر صفحه تلویزیون ظاهرشدند و از مردم بخاطر کشته شدن چند تن از تظاهرکنندگان عذر خواهی کردند و به تمام مردم مصر تسلیت گفتند. این تلاش هم بنظر نمیرسد که چندان تغییری در موضع انقلاب علیه ارتش و شورای نظامی ایجاد کند. ارتش باید قدرت را واگذار کند و عجالتا به پادگانها بازگردد. تا تکیلف نهایی آن روشن گردد.

 

برای انقلابیون و بسیاری از مردم روشن است که “شورای عالی نظامی” از بقایای نظام قبلی است که بر جا مانده است و اگر انقلاب بخواهد انقلاب باشد باید آنها را جارو کند. مردم سر سازش با حاکمیت ارتش را ندارند. سوال اینست که نظامیان چه راههایی مقابل خود دارند؟

 

معمولترین راهی که ارتشی ها با آن آشنا هستند حمله و تعرض و سرکوب است. کاری که این روزها بدرجاتی آنرا آزمایش کردند و بیش از ٣٠ نفر از معرضین را به قتل رساندند. اما همین تجربه و کلا اوضاع سیاسی مصر و فضای بین المللی این را میگوید که دست زدن به تعرض برای ارتشی ها یک خودکشی است. نه فقط مردم مصر و منطقه بلکه کل افکار عمومی دنیا علیه هر گونه تعرض به انقلاب مردم هستند. تا همینجا نیز جنایات آنها خشم مردم را برافروخته است. بهررو این راه بنظر من برای ارتش مصر تماما بسته است و هیچ شانس موفقیت برای این انتخاب وجود ندارد.

 

راه دیگر کنار کشیدن کامل از ارگانهای دولتی و عقب نشستن به پادگانهاست. این یک انتخاب واقعی در شرایط کنونی است. اما خلاء قدرتی که پیش می آید میتواند برای ارتش و نظام حاکم خطرناک باشد. اگر شورای عالی نظامی از قدرت کنار برود یعنی در واقع سرنگون شود سوال اینست که چه ارگانی جای آنرا میگیرد. در این مورد مثل همه انقلابات صفوف انقلاب تصمیم میگیرد و دولتی را تعیین میکند. اما بازهم این مساله روی میز میماند که ارتشی ها باید تکلیفشان روشن شود. آیا سران ارتش محاکمه میشوند؟ آیا ارتش به همان شکل قبل اداره میشود؟ آیا ارتش منحل میشود؟ در هر حالت آینده جالبی در انتظار سران ارتش نخواهد بود. بنابرین سران ارتش خود حاضر به انتخاب چنین سرنوشتی نیستند و در برابر آن مقاومت خواهند کرد. راه سوم سازش با جریان اخوان المسلمین و بورژوا لیبرالهایی نظیر البرادعی و امثال او و سرهم بندی کردن یک “دولت موقت” است که حافظ نظام حاکم باشد  و در عین حال با حکومت قبلی مستقیما تداعی نشود. . با این امید که این تاکتیک مردم را بخانه بفرستد و یا حداقل در صفوف انقلاب شکافی جدی ایجاد کند.  بسیار محتمل است که جبهه بورژوازی چنین طرحی یا چیزی شبیه به آنرا جلوی انقلاب بگذارد. خبرها حاکی از این بود که به البرادعی نیز پیشنهاد نخست وزیری و تشکیل کابینه را داده اند و او به نحوی چراغ سبز داده اما بعدا با حادتر شدن اوضاع مردد شده است. اما این راه حل نیز با توجه به اینکه لازمه اش سازش سه جریان ناهمگون یعنی ارتش و اخوان المسلمین و لیبرالهاست، سرنوشتی بهتر از حکومت “شورای عالی نظامی” نخواهد داشت و با اولین فشارهای انقلاب از هم خواهد گسست. اما در شرایط کنونی بورژوازی راه حل بهتری مقابل انقلاب مردم ندارد. احتمال بیشتر اینست که این راه را در پیش میگیرند و شکست میخورند و به راه حل دوم یعنی استعفای جمعی عقب رانده میشوند.

 

اخوان المسملین قافیه را باخته است

 

تا چندی پیش اخوان المسلمین بزرگترین امید بورژوازی برای مهار انقلاب و حفظ اوضاع مصر تلقی میشد. اما با شروع انقلاب معلوم شد که این جریان در مقابل انقلاب چیزی در چنته ندارد. گرچه سازمان و حزبی در راس انقلاب نبود و نیست و خواستهای فرموله و روشنی طرح نشده است، اما از همان ابتدا مضمونی اساسا چپ و رادیکال و مدرن داشت. جریان اخوان المسلمین به دلایلی قابل فهم در انقلاب مصر نقشی ایفا نکرد و فقط تلاش کرد از فضای انقلابی برای زد و بند و گرفتن امتیاز و سهیم شدن در قدرت استفاده کند. اینها درست در بحبوحه انقلاب با برخی مقامات حکومت مبارک وارد دیالوگ شدند، بعد از قطعی شدن سرنگونی مبارک با عمر سلیمان معاون مبارک و رئیس سازمان اطلاعات مبارک شروع به مذاکره کردند، بعد زیر فشار انقلاب تظاهراتهایی را در روزهای جمعه و با حالت اسلامی فراخوان دادند و تلاش کردند به انقلاب رنگ اسلامی بزنند اما نتوانستند، بعد از عمر سلیمان به حمایت از شورای نظامی و حکومت طنطاوی پرداختند. تا همینجا روشن بود که اینها امکان کنترل انقلابی را که خود عملا از آن فاصله گرفته اند ندارند. اما این دو سه روز اخیر با شروع دور دوم انقلاب، اخوان المسلمین بزرگترین ضربات را از انقلاب متحمل شده است. حتی در صفوف خودش بطور جدی شکاف افتاده است و جوانان زیادی رسما خودرا بریده از اخوان المسلمین مینامند. این جریان تمام تلاشش اینست که هرچه زودتر انتخابات شود و احتمال میدهد که اکثریت بیاورد و اوضاع را بدست بگیرد. نیروی انقلابی و سکولار و کارگری مصر هم این را میداند و میخواهد جلوی آنرا بگیرد. هو کردن سخنگوی این جریان در میدان التحریر یک رویداد سمبلیک از موقعیتی است که این جریان در میان انقلابیون پیدا کرده است. دو روز پیش در یک مصاحبه تلویزیونی خبرنگار الجزیره از یکی از سران اخوان المسلمین پرسید “تظاهر کنندگان میگویند اخوان المسلمین اعتبار خودرا از دست داده و ابتکار عمل را نیز تماما از دست داده است. در این مورد چه میگویید” این سوال گویای واقعیتهای جدی ای بود. شخص مزبور ادعایی را که در این سوال بود را انکار نکرد بلکه پاسخ داد “ما به شیوه خودمان سعی میکنیم پیاممان را به گوش شورای نظامی برسانیم  و تظاهر کنندگان به شیوه تظاهرات و اعتراضات خیابانی. هردو یک چیز میخواهیم اما آنها فکر میکنند ما کار دیگری میخواهیم بکنیم” (نقل به معنا) خبرنگار گاردین نیز دیروز چهار شنبه این طور گزارش داده است: “رهبری اخوان المسلمین علیه اعتراضات موضع گرفته است. این یک موضع بسیار بد و نسنجیده بود. آنها اکنون بعنوان نیرویی تلقی میشوند که در کنار شورای نظامی و علیه مردم ایستاده اند. این باعث شده است که در صفوف خودشان هم شکاف بیفتد. برخی اعضای اخوان المسلمین از سیاست و دستور این جریان سرپیچی کرده اند و به عقل خود گوش داده و به صف معترضین پیوسته اند. از سوی دیگر اخوان المسلمین دیگر نمیتواند ادعا کند که شمار (زیاد) تظاهر کنندگان در خیابانها بخاطر اسلامیستهاست. مردمی که ما در خیابانها از روز شنبه به بعد می بینیم اکثرا دیگر ربطی به اخوان المسلمین ندارند”.

 

بعبارت دیگر انقلاب نه فقط از ارتش بلکه از اخوان المسلمین هم عبور کرده است. اینها حتما هنوز هم ظرفیتهای زیادی برای سنگ اندازی بر سر انقلاب مردم دارند. مخصوصا با توجه به اینکه جبهه چپ و کارگری و سکولار حزب و سازمان و برنامه مدون و شفافی ندارد، جریانی سنتی مثل اخوان المسملین که بخشهای زیادی از بورژوازی را نیز پشت سر خود دارد، میتواند موانع زیادی ایجاد کند. اما اتفاق مهمی که افتاده اینست که این جریان نه بعنوان بخشی از انقلاب بلکه بعنوان بخشی از نظام و طبقه حاکم که مقابل انقلاب مقاومت میکند تلقی میشود. و همین حقیقت ساده باعث میشود که علیرغم امکانات زیاد و پول و تشکل و دوستان قدرتمند بین المللی که دارد، امکان کمی داشته باشد که انقلاب را به شکست بکشاند. این احتمال هست که اینها به کمک ارتش و لیبرالها بتوانند وقفه هایی جدی بر سر پیشروی نیروهای انقلابی ایجاد کنند، اما بعید است که بتوانند در دراز مدت بر اوضاع مسلط شوند. این آن چیزی است که ما از مدتها پیش بر آن تاکید کردیم و سیر رویدادها دارد آنرا تا حد زیادی تایید میکند.*