خورشید من

 توی خورشیده من 
حتی آنوقت که
در سیاه چال زمان اسیرم
قلب م را تو گرم می کنی
با شعاع نور عشق ت 
وتا بی نهایت
سلول های مرا
در آغوش گرمای زهدان ت
به مهمانی می بری
ودر جنگل مهرت
با همه آبشارهای آن
که ماهیان رنگین اش
در زلال آب ش
رنگین کمانی را می سازند
وما بر قوس آن
تا آوج آسمان آبی شنا کنان می رویم
همراه با پروانه های سرخ
تا ببینیم گل های رنگین عشق مان را
بر فراز کوههای سر به فلک کشیده
که حریر نقره ای ماه
تا انتهای جهان 
آنرا غرق در خود کرده
ودر عمق جاده شیری
با اسب سپید
از ناهید تا بهرام رامی پیمائیم
ود ر خورشید عشق مان ذوب  می شویم
تا با قطره قطره های وجودمان
بسازیم دنیائی دیگری را
بدون جنگ وخون ریزی.
اکبر یگانه ۲۰۱۱٫۱۱٫۱۲