نوشین قادری

تاریخ بشر پر است از نابرابری و جنایت علیه زنان . اهرمهای اقتصادی، فرهنگی و مذهبی، دائما مکانیزمهای اعمال این جنایات توسط قدرتهای سیاسی حاکمه بوده اند. تبعیض علیه زنان ، قبل از هر چیز و در پایه ای ترین سطح، در خدمت تداوم استثمار اقتصادی انسان است و بدین اعتبار، مقوله ای طبقاتی است که امروزه و با توجه به تغییر اشکال استثمار در برخی کشورهای پیشرفته جهان، شیوه های تبعیض و ستمکشی از زنان، گاها پنهان و به طرق غیر مستقیم خود را عیان میکند. این مسئله، موقعیت و مکانیسمهای مبارزاتی جنبش آزادی و برابری زن در کشورهای مختلف را متفاوت کرده است. آنجا که هنوز احکامی همچون “خلق زن از یک دنده مرد”، بواسطه شکل حاکمیت مذهبی، حاکم بر فضای جامعه است، قاعدتا جنبش آزادی زن، جنبشی عیان، قائم به ذات و دخیلتر در مبارزه برای رهائی کلیت جامعه است. در کشورهایی که اساسا حاکمیت مذهبی بر تمامی وجوه ارکانهای قدرت در جامعه سایه افکنده و به دلایل سیاسی و مشخصا، ضدیت با قوانین عام روبنائی سرمایه داری جهانی جهت کسب سود و چرخش سرمایه، دارای آشفتگی رو به ورشکستگی اقتصادی است، بناچار، سرکوب، اختناق و جنایات دولتی، یک رکن و شناسه قدرت حاکمه است که بدلیل شکل مذهبی قدرت سیاسی در این جوامع، زنان و حقوق آنان، جزو اولین قربانیان آن است. از این روست که حکم اصولی ” آزادی زن، معیار آزادی جامعه است” قبل از هرجای دیگر جهان، در خصوص این دست از جوامع صدق میکند. ایران زیر حاکمیت جمهوری اسلامی، یک نمونه مشخص این گونه کشورهاست.
ضدیت قوانین حاکم بر جامعه با آزادی و برابری زن، موج وسیعی از اعتراضات مشخص علیه این شرایط را دامن زده است. ما در کمتر کشوری در منطقه شاهد شکل گیری اینچنین جنبشی هستیم. جنبشی که با پرچم مطالباتی انقلابی و رادیکال در قالبهای متفاوت مبارزاتی، به یک اعتراض خلاصی فرهنگی کم سابقه در جهان دامن زده است. اعتراضاتی که ماهیتا، تنها دراشکال مبارزاتی سرنگونی طلبانه میگنجد و پاسخ مطالباتش را تنها در یک نظام سوسیالیستی میتواند بگیرد. همپا با یورش و تعرض عنان گسیخته حکومت اسلامی به حقوق فردی و اجتماعی زنان، اعتراضات جنبش آزادی زن نیز رادیکالتر شد. در چند سال گذشته و در بطن اعتراضات مردم برای خلاصی از شر جمهوری اسلامی و رسیدن به آزادی، برابری و رفاه، زنان، اگرچه در قالب فردی و نه سازمانی و جنبشی، حضوری چشمگیر و کم نظیر داشتند، بگونه ای که بحث بر سر “انقلاب زنانه” و یا ترمهای مشابه آن، بار دیگر بر سر زبانها افتاد. سمبلهای مبارزاتی مردم عمدتا زنان و تصاویری از مقاومت آنان در مقابل حاکمیت و جنایات دولتی  بودند. جمهوری اسلامی، این خطر را درک کرد و در صدد تشدید فشار بر زنان و گسترش فضای تبعیض جنسیتی در سطح جامعه بر آمد. تفکیک جنسیتی کرد، “بی حجابان” و “کم حجابان” را شلاق زد و جریمه نقدی کرد و به طرق مختلف سعی در سرکوب عیان این جنبش عظیم اجتماعی داشت. جنبش آزادی زن، دارای موانع جدی در راه تحقق مطالباتش میباشد که الزاما محدود به سرکوب و فضای خفقان حاکم شده بر کلیت جامعه نمیشود.  به عبارت دیگر، این فقط جناح حاکم در قدرت نبود که خطر جنبش آزادی زن را برای اتمام حجت با کلیت نظام اسلامی درک کرد، بلکه دیگر جناحهای رژیم اسلامی (ازجمله جناح مغضوب دولت، موسوم به اصلاح طلبان و این اواخر هم جناح سبز حکومتی) نیز به تکاپوی رفع این “آفت” از خرمن اسلامی افتادند. اشاعه فیمینیسم اسلامی و غیر اسلامی و خلق پدیده های ارتجاعی ای همچون شیرین عبادی و غیره ازجمله مکانیسمهای دخالتگری و تلاش برای کنترل و محدود کردن مطالبات انسانی و انقلابی جنبش آزادی زن، توسط این گرایشات در جامعه هستند. فمینیسم اسلامی اصلاح طلبان حکومتی، در ۱۴ سال گذشته،  تلاش کرد تا سرنگونی طلبی جنبش وسیع آزادی زن را از طریق تغییر در برخی از قوانین ارتجاعی حکومت اسلامی مهار و بی معنا کند و دامنه  گسترده اعتراضات آزادیخواهانه و برابری طلبانه جنبش آزادی زن را به مطالباتی صنفی و محدود و سطحی کاهش دهد. خوشبختانه، تناقضات اساسی و بحران ریشه ای حکومت اسلامی، در کنار بحران و جدال بیشتر از پیش درونی جناحهای حکومت و از همه مهمتر، تحولات چند سال گذشته در ایران (مشخصا، حوادث  پس از مضحکه انتخابات)، تمام آرزوهای این قطب معترض در درون حاکمیت را دود کرد و به هوا فرستاد. روشن است که جنبش آزادی زن، راه پر خم و پیچی در راستای رسیدن به مطالبات انسانی، عمومی و اجتماعیش دارد، راهی که ناگزیر از دخالت وسیع در مبارزات طبقاتی جامعه علیه فقر، اختناق، نابرابری و تعرض به حقوق و شان انسان است. همانگونه که در بالا ذکر شد، تعرض به حقوق زنان، نه فقط امری جنسی، بلکه طبقاتی است و راهکار مرتفع کردن این مشکلات نیز دخالت مستمر و متحزب در مبارزه طبقاتی جامعه است. همینجا و در پایان توجه تمامی فعالین جنبش آزادی زن را به بیانیه اعلام موجودیت سازمان آزادی زن که در ٢٩ آبان ١٣٨١ (٢٠ نوامبر ٢٠٠٢) منتشر شده است جلب میکنم، همچنین همگان را به پیوستن به این سازمان دعوت میکنم:
بیانیه اعلام موجودیت سازمان آزادى زن
آزادى زن معیار آزادى جامعه است. نه تنها در ایران که زن ستیزى بشکلى توحش آمیز حکم میراند، در پیشرفته ترین جوامع امروز بشر نیز، کارهاى زیاد و عاجلى براى امحاء کامل نابرابرى بین زن و مرد پیش روى ماست. “سازمان آزادى زن” مقدمتا خود را جزئى از یک مبارزه عظیم، تاریخى و جهانى براى رهایى زن میداند.
در ایران، ما با یک ارتجاع اسلامى، سرکوبگر و قرون وسطایى علیه زنان روبرو هستیم. نظام حاکم در ایران یک آپارتاید جنسى تمام عیار است. حجاب اجبارى، جداسازى همه جانبه زن و مرد در تمامى ابعاد اجتماع، و تبدیل زنان به شهروندان بى حقوق و درجه دوم قانون رسمى کشور است؛ زن ستیزى خصلت اصلى و هویتى نظام حاکم و تحقیر، سرکوب و بیحقوقى روزمره سهم زنان از زندگى است. بکارگیرى سنن قرون وسطایى از قبیل سنگسار نشانگر عمق خشونت لخت و عریانى است که در این نظام علیه زنان اعمال میشود.
حاکمیت نظام مردسالار و عقب مانده پدیده اى خاص دو دهه اخیر نیست. جامعه ایران از یک مردسالارى و زن ستیزى مزمن در عذاب است. تاریخ ایران شاهد تلاشهاى زنان و جریانات آزادیخواه براى خلاصى از این وضعیت حقارت آور بوده است. تلاشهاى زنان آزادیخواه براى تغییر این وضعیت در ابتداى قدرت گیرى جمهورى اسلامى با سرکوبى خشن روبرو شد. جمهورى اسلامى در همان اولین روزهاى حیاتش با اعتراض وسیع زنان روبرو گردید و علیرغم همه سرکوبها، مبارزه زنان ایران براى خلاصى از زندانى که در آن به اسارت درآمده اند، و علیه بیحقوقى و تحقیر لحظه اى متوقف نشده است. حضور یک جنبش وسیع رهایى زن یک واقعیت انکار ناپذیر جامعه ایران است. این جنبش باید با تمام قوا به جلو رانده شود، به برنامه و پلاتفرمى روشن مجهز شود، نیرویش را متمرکز کند و با دستیابى به رهایى نه تنها جامعه ایران را از شر مردسالارى و زن ستیزى خلاص کند، بلکه در تغییر وضعیت زنان در منطقه و در کشورهاى اسلام زده نیز نقش و تاثیر مهمى داشته باشد. “سازمان آزادى زن” با این هدف ایجاد میشود.
هدف ما آزادى بى قید و شرط زن و برابرى کامل زن و مرد در ایران است. باین منظور سازمان آزادى زن براى دستیابى به خواستهاى زیر مبارزه میکند:
١- برابرى کامل حقوق زن و مرد؛ لغو قوانین تبعیض آمیز، بویژه قوانین مربوط به خانواده، ازدواج، طلاق، حضانت و سرپرستى اطفال؛
٢- لغو حجاب اجبارى،و آزادى پوشش؛
٣- لغو کامل جدا سازیها؛
۴- برخوردارى از امکانات مساوى در آموزش، اشتغال، ورزش و امور فرهنگى؛
۵- جدایى مذهب از دولت و آموزش و پرورش.
مبارزه بى امان با تمامى تلقیات و ارزشهاى مردسالارانه و زن ستیزانه نیز از جمله وظایف مهم و فورى ماست. ما میکوشیم ظرف متحد کردن وسیع ترین توده هاى زن و مرد ایران براى تحقق اقدامات فوق و ابزار سازماندهى و رهبرى جنبش پرقدرت رهایى زن در ایران باشیم.
زنان، دختران، مبارزین آزادى زن، سازمانها و تشکل هاى مدافع حقوق زن در ایران، “به سازمان آزادى زن” بپیوندید تا با هم علیه بیحقوقى زنان، علیه مردسالارى لجام گسیخته و براى رهایى زنان مبارزه کنیم.