رابطه بحران اقتصادی موجود و سر بر آوردن فاشیسم!در حاشیه حضور فعال گروهای فاشیستی درآلمان و کل اروپا!

مقدمه؛
اخیرا دولت آلمان و پلیس این کشور پرده از روی فعالیت یک گروه راست و فاشیستی برداشته که بیش از ده سال است فعالیت زیر زمینی دارند. این گروه که با نام (ناسیونال سوسیالیستهای زیر زمینی) خود را معرفی میکنند تا کنون دست به اقدمات خرابکارانه و تروریستی زده و فعالیت آنها از اوائل سال  ۲۰۰۰ میلادی در عملیاتهای مختلف در آلمان انجام شده است. فرد دوم این گروه به نام «هولگر گ.» در روز دوشنبه ۱۴ نوامبر ۲۰۱۱  در شهر هانوفر آلمان بازداشت شد. اصل ماجرا بر میگردد به فضای سیاسی و بحران عمیق اقتصادی اجتماعی که در ۸ سال اخیر بطور جدی خودرا در جامعه نشان داده است. در انتخابات امروز اسپانیا فاشیستهای حزب مردم بیشترین آرا را از آن خود کرده اند. رئیس دولت جدید ایتالیا یک اقتصاد دان است خود را پایبند هیچ سیاستی نمیداند فقط برای نجات سرمایه سر کار آمده است.
 اینها و دهها نمونه دیگر نشانی از، فضای سیاسی امروز دنیا ست، امروز دنیا و فضای سیاسی آن تحت شرایط و روند خاصی است که بالطبع نتیجه بلاواسطه نظم نوین جهانی و بحران اقتصادی موجود است. این فضا تاثیر بلاواسطه ای بر روند زندگی انسانها گذاشته است و بر فعالیتهای سیاسی و اجتماعی در جامعه امروز سایه انداخته است و تصویر و درکی دیگر از زندگی را روبروی جامعه گذاشته است. بنابراین فرهنگ و منش و رفتار آدمهارا با آنچه که دهها سال پیش بود تغییر داده . ارزیابی ها، نگرش به زندگی سیاست، تفکر و نیز حتی روش زندگی دیگری را بر جامعه معمول کرده است. فضای سیاسی جامعه و نیز طرز تلقی آدمها از سیاست، نیرو های فعال در سیاست و نیز فاکتورهای دیگر همه و همه اوضاعی بوجود آورده که تعارضات طبقاتی و اجتماعی را دامن میزند. مسئله چپ و راست نیست، وقتی فضا آلوده است همه را در بر میگیرد. مثلا در همین جوامع اروپایی که بنظر بعضی ها دمکراسی است انواع و اقسام رشوه خواری، باند بازی سیاسی وجود دارد. به جنبشها و حرکتهای اجتماعی در دو دهه اخیر نگاه کنید، نتیجه آنها جز سر بر آوردن جریانها و حرکتهای راست روانه چیز دیگری نیست. اگر در اوائل تعرضات اجتماعی در شمال آفریقا و خاورمیانه فکر میکردیم که تغییراتی به نفع جامعه رخ میدهد. اکنون با تظاهرات مسلمانان در میدان تحریر مصر در روز جمعه ۱۸ نوامبر ۲۰۱۱ سیگنالهایی دیده میشود که خلاف آنچه است که مردم مصر میخواسنتد. ( البته بهمین سادگی نمیتوان تعیین تکلیف کرد و نا امید شد، اما غرض از این مورد روندی است که اکنون در جریان میباشد و در آینده بستگی به این دارد که نیروهای برابری طلب چگونه نسبت به این اوضاع عکس العمل نشان میدهند.) اکنون احزاب دست راستی و فاشیستی رسما در تمامی پارلمانهای اروپایی کرسی دارند و حتی در توازن قوا در پارلمانهای اروپایی وزن سنگینی بدست آورده اند. اگر زمانی طرفداران احزاب فاشیستی انگشت شمار بودند امروز در مسئله فاشیسم مثلا در آلمان آنقدر زشت و عیان است که رهبران سیاسی جامعه آلمان از آن شکه شده اند.
بحران اقتصادی سرمایه داری و فاشیسم دو روی یک سکه اند!.
جامعه سرمایه داری بر بنیاد سود دهی سرمایه اش خودرا سازمان داده است. تمام هم و غم دولتمردان جامعه در جهت فضای آسوده بوجود آوردن برای روند رو به پیش سرمایه است. البته در این مورد اخلاق و فضای اجتماعی را طوری تربیت کرده اند یا سازمان داده اند که خود آدمها معنا و هویت خودرا با کارشان بیان میکنند. این بدان معناست که از نظر روانشناسی اجتماعی و نیر منش اجتماعی همگی نیروهای و امکانات باید برای تولید و بالا بردن آن بسیج شود یا شده. این مسله را میتوان در زمینه های مختلف در جامعه دید، از نظر اقتصادی ضمن پایمال کردن دستاوردهای اجتماعی مردم در هر کشوری بنحوی سن بازنشستگی را بالابردن، بیمه های بهداشتی و دارویی را بحد پائین رساندن و نیز فضا را آلوده کردن برای تمامی حرکتهای کارگری و آزادیخواهانه. حتی بحدی وضعیت جنبش کارگری و آزادیخواهانه تحت فشار است که خواستهای جدی و اساسی را از برنامه خود برداشته اند و حالت دفاعی و تلاش برای نگهداشتن آنچه که امروز دارند را در دستور گذاشته اند. مثلا در مبارزات اخیر کارگر و اتحادیه کارگری در سوئد در رابطه با ورشکستگی مالی کارخانه ماشین سازی ساب، تلاش میشود بهر قیمتی این کارخانه ورشکسته را حفظ کنند. زیرا کارگران در فضای بیکاری امروز از بیکار شدن میترسند. در همین حال و با این وضعیت حقوق روئسای کارخانه ۶۳ در صد بالا میرود اما حقوق کارگران و کارمندان برای ۳ در صد هنوز در یک جر و بحث طولانی است. یا اینکه اتحادیه ها و مردم فرانسه مسئله نگهداشتن سن بازنشستگی در موقعیت کنونی را خواستار بودند که دولت جنایتکار سرمایه تحمیل سن بازنشستگی بالا را به مردم و کارگران و مزد بگیران بالاخره تحمیل کرد. یعنی سطح مبارزات اجتماعی نه در حالت تعرضی بلکه در حالت دفاعی کامل قرار دارند. از طرفی دیگر بین گروه ها و سازمانهای فاشیستی و دست راستی مسئله وجود مهاجران را برجسته میکنند. فضای سیاسی علیه مهاجران را آلوده میکنند که بار مشکلات را از سر خود وا کنند و مردم را با ترفند های ناسیونالیستی در مقابل هم قرار دهند. حتی احزاب رسمی و محافظ کار، احزاب سیاسی و گروههای فاشیستی را تقویت میکنندتا هر چه بیشتر فضای اختلاف و دو دستگی را گسترش بدهند. دولت فاشیستی ایتالیا با رشوه و تقلب دارد به حیات خود ادمه میدهد و دنیا هم یک مشت دزد و مافیایی را بعنوان نماینده مردم ایتالیا برسمیت شناخته است. مسئله همین حالای مردم دنیا از دست دادن سوبسیدهای اقتصادی، نابود شدن امنیت شغلی و اجتماعی و در یک کلام فضایی از بی اعتمادی و یائس بر جامعه حاکم کردن .
سیر تحولات اجتماعی میتواند تاثیر جدی بر روند فکری انسانها بگذارد و میتواند در تربیت اخلاقی و سیاسی آنها نقش بلاواسطه داشته باشد. بهر اندازه انسان با محیط کار و زندگی قاطی باشد بهر اندازه انسان با نرم و مسائل جامعه درگیر باشد بهماان اندازه هم میتواند روابط انسانها را عینی تر ببیند. امروز به یمن فضای سیاه سیاسی راست که در جامعه حاکمیت میکند. خیانت و زیر پا گذاشتن حرمتهای انسانی به سبک روز و روش ادامه زندگی تبدیل شده است. فضای سیاسی امروز دنیا فضایی ضد انسانی و بغایت ضد دمکراتیک است. اگر زمانی کشورهای آزادیخواه دنیا برای نجات انسان نهایت تلاش را میکردند. امروز با غرق شدن هزاران انسان در آب دریاهای سواحل کشورهای اروپایی هستی خود را از دست میدهند.
 ( انسانهایی که از دست دیکتاتوری کشورهایشان میگریزند وتلاش میکنند به کشورهای آزادیخواه پناه بیاورند)، با به صلابه کشیدن آدمها در بازار کار و فشار بر اینکه از حقوق نا چیز خود باید بگذرند تا بحران سرمایه داری را نجات دهند، امروز انسانهای فقیر برای چرخاندن زندگی خود قطعات جسم خودرا میفروشند تا شکم خود و بچه هایشان را سیر کنند. هر روزه و هر لحظه میدیای جامعه سرمایه تکه تکه شدن جسد انسانها را بر صفحه تلویزیون، کامپیوتر و حتی تلفن موبایل به کوچک و بزرگ نشان میدهند؛ اینها تاثیرات روحی و روانی جدی بر روش و طرز تلقی زندگی آدمها خواهد گذاشت. با وجود فضایی که بر شمردم قطعا روش زندگی ما و طرز تلقی ما از زندگی تحت تاثیر این فضا قرار گرفته و میگیرد. تنها با متعهد بودن به حرمت انسانها میتوان خودرا در مقابل این فضا محفوظ کرد. این مشکلی است که متاسفانه سازمانها و تشکلهای سیاسی کمتر بدان میاندیشند و خود قربانی این اوضاع هستند. بازار و خرید و فروش بر همه چیز حاکم شده است. همه چیز با معیار پول سنجیده میشود. همه چیز با معیار معامله و بده و بستان عمل میکند. در نتیجه خود سازمانهای سیاسی در این گرداب گیر کرده اند. اخلاق و ارزشهای رفتاری امروز بعضی از گروهها و سازمانهای سیاسی و جنبشهای اجتماعی موجود تاثیر مستقمی از این فضا را با خود دارند. همین باعث شده که تلاش انسانهای آزادیخواه و برابری طلب به عیان سرکوب شود بدون اینکه کسی در این رابطه جوابگو باشد. البته این بحث بغایت ظریف و جدی است شاید کسی این استنتاجات را حمل بر این کند که نه باید کاری کرد و اگر هم کاری کنیم بجایی نمیرسیم. که این بحث اساسا بر این طرز تفکر بنیاد نشده بلکه تلاش این بحثها نشان دادن عمق ماجرا و طلب تلاش بیشتر و پافشاری بیشتر بر حرمت و مبارزات انسانهاست و بخصوص تاکید مجددی بر ضرورت اتحاد و مبارزه متشکل است.
ب تاثیر شکسته های سیاسی و موقعیت سیاسی

فضای سیاسی جامعه تاثیر بلاواسطه ای بر جنبشها و تشکلهای سیاسی میگذارد. در این فضا و بحران مالی جدی سازمانهای راسیستی رشد میکنند و تلاشهای راسیستی به یک عادت . یا از طرف دولتمداران به یک سلاح تبدیل میشود. .قتی کند کار در می آید در بهترین حالت از آن ابراز تاسف میکنند. مثلا در مورد همین مسئله در آلمان پلیس میگوید سرنخ داشته از سالها قبل اما چرا اقدام نکرده اند مسئله دیگری است که باید مورد دقت قرار گیرد. بنظر من مسئله راسیست همیشه دست در دست بحرانهای اجتماعی اقتصادی دارد. اگر تاریخا هم به این مسئله توجه کنیم، دلایل دو جنگ جهانی از اصل مسئله بحرانهای اقتصادی و تقسیم جهان بین قدرتهای مختلف سرمایه بوده است. اکنون این مسئله ( بحران اقتصادی) یکی از جدی ترین بحرانهای چند دهه اخیر است. وضعیت سیاسی جهان ، به زیر سوال رفتن قدرت آمریکا، به بحران رفتن دولتها و اقتصاد دولتهای سرمایه داری قدرتمند مثل آلمان، فرانسه، آمریکا و انگلیس از یک طرف و نیر سر بر آوردن کشورها و قدرتهای جدید و جدی در وضعیت اقتصاد دنیا مثل چین ، و کشورهای جنوب شرقی آسیا که تقریبا در این اوضاع از ثبات بیشتری برخودارند به یک مسئله و تقابل جدی تبدیل شده است. آمریکا در اوائل ۲۰۰۰ میلادی فکر میکرد با اشغال عراق و افغانستان میتواند بار بحران مالیش را کمتر کند. اما گذشته از اینکه نتوانست آنرا کم کند بلکه خود مسئله اشغال عراق و افغانستان اکنون بزرگترین و جدی ترین تنش را بوجود آورده است و بار سنگینی بر دوش اقتصاد ورشکسته  آمریکا گذاشته است.اکنون در این فضا دست گروهها و سازمانهای راسیستی باز شده و در تعدادی از کشورهای دارند در قدرت شریک میشوند و یا قدرتمند شده اند.  گروههای راست و فاشیست در کل دنیا تحت نظم نوین بیشتر خودرا سازمان داده اند و بیشتر در سیاست کشورهای غربی بخصوص نقش پیدا کرده اند.
اگر امروز به وضعیت سیاسی نگاه کنیم وجود گروههای راست و فاشیست بعنوان یک ترند جدی در سیاست امروز دنیا تبدیل شده. دولت ایتالیا برای حل ورشکسیگی اثتصادیش دست به دامن یک اقتصاد دان شده که هیچ بویی از سیاست نبرده و فقط هدفش نجات بحران سرمایه است. و جالب اینکه یکی از پیش شرط های برلویکونی برای استعفایش این بود که بار بحران اروپا باید بخشیش بر دوش مردم کارگر و زحمتکش ایتالیا سر شکن شود. در انتخابات امروز اسپانیا (در همین حال که دارم این سطور را مینویسم) مردم میخواهند به حزب دست راستی و هواداران فرانکو رای بدهند تا این حزب راست هویت و اقتصاد ملی و بحران زده اسپانیا را نجات دهد. در صدر برنامه این حزب ( حزب مردم یا حزب پاراتید پوپولر) کم کردن تمام امکانات اجتماعی و اقتصادی برای کارگران مهاجر و غیر اسپانیولی ها. این فضا یعنی جاده صاف کردن برای فاشیسم فرانکویی در دوری دیگر. امروز طبق بر آورد وئسسهای آمار این حزب از ۳۵۰ کرسی در پالمان دارای بیش از ۱۸۵ کرسی خواهد شد. این ها نمونه های دیگر نشان از رشد فاشیسم در دل بحران اقتصادی دنیاست.
آری سر بر آوردن فاشیسم در دل این بحران اقتصادی وسیله ای در دست سرمایه داران برای راه انداختن جنگی تمام عیار علیه بشر. همیشه گذشته چراغ راه آینده نیست. زیرا در هر دوره ای فضای سیاسی جامعه و آگاهی فعالین و مردم جامعه بدان تاثیر گذار است. در نتیجه جا دارد هر دوره اوضاع سیاسی و نقش بازیگران در آن را بطور ابژکتیو بررسی و کنکاش کرد. فاشیسم در این دوره قطعا با دوره جنگ جهانی دوم فرق خواهد داشت در شکل ، اما محتوا همان است که سرمایه داری برای نجات خود حاضر است از هر جنایتی استفاده کند. این وظیفه ای است که نوشته های من تلاش میکند داشته باشد. برای مثال در مورد راسیسم در جامعه خیلی نوشته شده اما اکنون راسیسم در جامعه کنونی حضور فعال دارد، مسئله جنایت فاشیستها در آلمان در طول ده سال نمونه کوچکی از آن سناریوی بزرگ است که اکنون در جریان است. اگر چه کیلومتر ها فیلم در مورد نقش فاشیسم ساخته شده، اسناد و فیلمهای مستند زیادی درست شده. هزاران تن کتاب و متن به انواع زبانهای دنیا در موردش منتشر شده. اما همین فاشیسم امروز از دل بحران سرمایه داری دارد دوباره سر بر می آورد و خودرا برای حمله به دستاوردهای بشر مدرن آماده میکند.  جالب اینکه هر دولتی هم ادعا میکند که برای مبارزه با راسیسم برنامه دارد و انواع و اقسام سازمانهای ضد راسیستی راه انداخته اند، ویا مثل خانم آنجلا مرکل صدر اعظم آلمان در تلویزیون اقرار میکند که این برای آلمان فاجعه بار است.  اما راسیسم در جامعه هنوز وجود دارد، سیستماتیک تر و موذی تر عمل میکند، فعال است و زندگی هزاران و میلیونها انسان را به نابودی میکشاند. بحران اقتصادی سرمایه داری و سر بر آوردن مجدد فاشیسم دو روی یک سکه اند،  باید علیه این فضا و نیز علیه ترفند سرمایه مبارزه کرد. جواب به اوضاع سیاسی کنونی تلاش بیوقفه برای برجسته کردن خواستهای طبقاتی طبقه کارگر و زحمتکش جامعه و متشکل کردن آنها بدور شعارهای اصلی آزادی / برابری در کلیه عرصه های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و زندگی فردی است. مسئله تاکید مجدد بر آزادیهای بیان، اعتقادات و ایجاد فضای سالم سیاسی در جامعه است. جواب فضای موجود تنها با کار متشکل و نقش عمل روشن سیاسی طبقاتی میتوان داد.

زنده باد آزادی برابری
زنده باد مبارزه علیه فاشیسم.